اگر می خواهیم زندگی آرامی داشته باشیم، باید چند کار مهم را حتما انجام دهیم. یکی از آن کارها که اتفاقاً مهم ترین هم هست، کنار کشیدن خودمان از چیزهایی است که ضد آرامش هستند.
آدم هایی منفی، افراد فریبکار، اشخاص بدبین و انسان هایی بی منطق و کینه جو، بیمارانی هستند که در فضا، ناآرامی را انتشار می دهند و دل ها را افسرده و ذهن ها را مغشوش می کنند آدم هایی ناهنجار که با کارهای زشت و ناپسند خود سعی می کنند، از درون متشنج و ناآرام خویش فرار کنند؛ هر چند حتی با این کار به آرامش و قراری که آرزویش را دارند، نمی رسند.
اما از سوی دیگر باعث تلاطم و به هم ریختن آرامش ذهن و روان اطرافیان خود نیز می شوند ماندن در کنار اشخاص منفی و تحمل آن ها در زندگی، شاید از لحاظ مصالح مالی با قیدهای اجتماعی لازم باشد اما در کنار آن باید تاوانش را به صورت ناآرامی و دل آشوبی و اضطراب پس داد اگر خواهان آرامش هستید، به هیچ وجه در بازی افراد ناآرام و منفی اطرافتان وارد نشوید زیرا فکر منفی قابل سرایت است به این شکل که پندار منفی در کردار منفی ظاهر می شود و رفتار منفی و غیرمثبت باعث ایجاد احساس و افکاری منفی در افرادی می شود که در معرض این رفتارها قرار دارند و در واقع قربانی آن ها هستند باید تا می توانید افراد منفی را به حال خود رها کنید. اگر آرامش می خواهید این یکی از مهم ترین کارهایی است که باید انجام دهید.
کار دومی که برای آرام سازی روح و روان خود باید انجام دهید، این است که از هر نوع قضاوت و پیش داوری نسبت به خود و دیگران دست بردارید اینکه شما خوب هستید و بقیه بد یا برعکس شما بد هستید و دیگران از شما بهترند، فقط برای ذهن، معنا دارد اما وقتی کار به واقعیت می کشد، پیش داوری های ما در مورد دیگران هیچ ارزشی ندارد، زیرا در واقیت همان طوری که از اسمش بر می آید، ما با موضوعات عینی و واقعی رو به رو هستیم و در دنیای واقعیت موضوعات ذهنی اصلاً دیده نمی شوند برای آرامش دومین کاری که باید انجام دهید فرار از تله و دام قضاوت و پیش داوری است بر چسب زنی و خط کشی بین خود و دیگران سبب ناآرامی و دل آشوبی و اضطراب می شود.
*یکی از راههای رسیدن به آرامش ، پذیرش چیزهایی که نمی توان تغییر داد*
به عنوان نظاره گری بی طرف شاهد اتفاقات اطرافمان باشیم؛ بدون اینکه در مورد خوب یا بد بودن آن ها قضاوت کنیم که این مورد، دومین کار مهمی است که برای آرامش وجود خود باید انجام دهیم. کار سوم در کسب آرامش روحی، روانی و ذهنی پذیرش کامل چیزهایی است که نمی توانیم تغییرشان دهیم و یا کنترلشان کنیم. باید اجازه دهیم دیگران همان طوری که هستند، باشند وقتی می خواهیم به زور چیزی را که دوست ندارند، تغییر دهیم و دگرگون کنیم و یا بکوشیم با زور و فشار چیزی را که تحت کنترل ما نیست، مطبع خود کنیم. دچار ناآرامی می شویم؛ البته مخالفان این نظریه زیاد خوشحال نشوند!
پذیرش پدیده هایی غیرقابل کنترل و غیرقابل تغییر به معنای دست از تلاش برداشتن نیست در این حالت ما فقط به جای تلاش بر روی چیزهای بیهوده، تلاش های خود را بر روی چیزهایی متمرکز کنیم که امیدی به تغییر و بهبود و کنترل آن ها وجود دارد؛ در این صورت ضمن اینکه از اضطراب و بی قراری بیهوده ناشی از چالش با پدیده هایی ناسازگار رها می شویم در مقابل به خاطر تلاش بر روی چیزهایی که می توانیم با تغییرشان زندگی خود را متحول کنیم از درون شاد و آرام می شویم.
راه چهارم در رسیدن به آرامش این است که به خواست خدا و معیشت الهی معتقد باشیم.انسان های معتقد ،آرامش بیشتری دارند. آنها می دانند که هر چند باید تمام تلاش شان را برای به دست آوردن داشته باشند ، اما همیشه اتفاقاتی خارج از توان ما انسان ها هست و باید دل به پشت ابرها داد و رضایت به خواسته ی یک قدرت نامتناهی که می تواند آرامش عجیبی را به همراه داشته باشد.