اینکه می خواهم «آنگونه که می خواهم» زندگی کنم، خودخواهی نیست. اینکه می خواهی، «آنگونه که می خواهی» زندگی کنم، خودخواهی است!
آن چیزی که من میخواهم را باید بخوریم، در مورد آن چیزی که من میگویم باید صحبت کنیم، هر وقت من خواستم باید برویم بیرون، هر چی من گفتم باید بپوشیم، هر جور که من میگویم باید انتخاب کنید، کارهای من را باید اول انجام دهیم و... همه اینها نمونههای کوچکی از خواستههای خودخواهانه یک آدم است و خدا نکند آدم گیر آدمهای خودخواه بیفتد آن وقت است که بدبخت میشود و چنان حالت را میگیرند که حالش را ببری! و چنان تمام علائق و خواستههایت را زیر پا له میکنند که توی تاریخ باید ثبت شود!
احتمالا شما یا خودتان آدم خودخواهی هستید یا با آدمهای خودخواه زیادی برخورد کردهاید! در هر دو صورت از این موضوع رنج میبرید اما وقتی خودتان خودخواه باشید وضع وخیمتر است، چون بیشتر به شما آسیب میزند و میتواند اوضاع و احوالتان را خراب کند!
بین خودخواهی (یعنی ارضای نیازهای خود به هر قیمتی) و منفعت طلبی آگاهانه (یعنی تأمین منافع خود بدون ضربه زدن به دیگران) تفاوت وجود دارد. البته در یک نگاه بلندمدت، نفع انسان در گرو ملاحظه و رعایت نیازهای دیگران است.
در این مورد سه رویکرد وجود دارد:
1. خودتان را مقدم و مهم تر از دیگران بدانید و در صورت لزوم، دیگران را زیر پای خود لِه کنید. (کسانی که چنین رویکردی دارند معمولأ مشکلات جدی و شدیدی پیدا می کنند)
2. همیشه دیگران را به خود ترجیح دهید. (کسانی که این قدر غیر خودخواهند، زندگی غم انگیزی خواهند داشت)
3. ضمن رعایت حال خودتان، ملاحظه دیگران را هم بکنید (که معمولأ بهترین رویکرد است) در این رویکرد، وظایف تان را در قبال دیگران ایفا می کنید ولی از حقوق مسلم خود نمی گذرید.
بسیاری از ما تمایلی نداریم از ذهنیتها، نیتها و پیشداوریهایمان کمی فاصله بگیریم. انگار دشوار است کسی برای دقایقی از خود، تمایلات و خواستهایی که به آنها چنگ زده فاصله بگیرد و به دیگری، نیازها و خواستهایش نزدیک شود، اما تقویت این مهارت، بازتابهای بسیار ارزشمندی را در زندگی ما بر جای میگذارد. حس همدردی و درک متقابل افراد در یک جامعه، میوه و محصول توجه به دیگری است که به گسترش گذشت، عطوفت، مهربانی و اعتماد میانجامد.
خودخواهی بد دردیه!
شاید خیلیها از نظر خودشان اصلاً آدم خودخواهی نباشند؛ چون خیلی از کارهایشان را خودخواهی نمیدانند و کاملاً طبیعی فرض میکنند! این جور آدمها به گفته روانشناسان مشکلاتشان ریشه خانوادگی دارد. یعنی دوران کودکی همیشه حرف حرف والدین عزیزشان بوده و خبری از احترام به حقوق دیگران، احترام به احساسات و خواستههای اطرافیان وجود نداشته است! یعنی مثلاً وقتی کودک بودند همیشه بچه را تشویق میکردند اول خودش بعد دیگران!
سایه خودخواهی بر زندگی انسان
از دست دادن دوستان: فکر کنید خانواده و دوستانتان همیشه مجبور شوند آن چیزی که شما میخواهید بشوند. بعد از مدتی اطرافیانتان نمیتوانند رفتارهای خودخواهانه شما را تحمل کنند و کم کم خسته میشوند و بعد از شما متنفر میشوند و بعدتر کلاٌ رابطهشان را با شما قطع میکنند.
-محروم شدن از محبتها: وقتی شما نتوانید احساسات و علائق دیگران را درک کنید و یک کم از خودتان گذشت و محبت در نکنید اطرافیان شما هم دیگر حس ابراز محبت و علاقه به شما را از دست میدهند و دلهایتان از هم دور میشود.
-ایجاد خشم و کینه توزی: وقتی هی من من میکنید و نمیگذارید بقیه هم نظر بدهند خشم دیگران را نسبت به خودتان تحریک کردهاید. در مواقعی که خودخواهی شما اجازه نمیدهد دوستان، همکاران یا خانوادهتان نظرشان را مطرح کنند نسبت به شما خشمگین و ناراحت میشوند و معمولا چون این احساس خشم را مطرح نمیکنند باعث ایجاد کینه و کدورت نسبت به شما میشود آن وقت اصلا دوستتان ندارند! (چرا ناراحت میشوید همینی که هست).
-انزوا و تنهایی: بعد از این که دوستتان را از دست بدهید اولین اتفاق بدی که برایتان میافتد تنهایی و انزوا است که باعث ترس و وحشت شما میشود. (خب حق بدهید ملت تا کی میتوانند به نظر شما و برای شما کار کنند).
حالا بهتر است کمی تمرین کنید تا این خودخواه بودن را از سرتان بیندازید ما هم چند تمرین پیشنهادی برایتان داریم که فکر میکنیم کارساز است:
*تمرین اول: اول از همه دقیق شوید توی رفتارهایتان و ببینید چه رفتارهایی اطرافیانتان را اذیت میکند و آنها را به چه کارهایی مجبور کردهاید که دوست نداشتهاند این رفتارها همان مصادیق خودخواهیهای شما است شما در تمرین اول باید رفتارهای خودخواهانهتان را شناسایی کنید تا بعد بتوانید برطرفش کنید.
*تمرین دوم: از خانوادهتان شروع کنید از همین امروز هر بار که خواستید کسی را به زور به کاری وادار کنید بی خیال شوید یعنی تغییر موضع دهید. مثلا اگر دارید اصرار میکنید که شبکه مورد علاقه شما را نگاه کنند یا با خودتان بگویید میخواهید یک تجربه جدید داشته باشید. مثلا این بار شما فوتبال ببینید یا اگر دوست ندارید کلا تلویزیون را بگذارید کنار و بروید سراغ یک کار دیگری مثلا کتاب خواندن.
*تمرین سوم: آدمهایی که خودخواه هستند کمتر به دیگران کمک میکنند برای این که این رفتارتان را ترک کنید بروید توی فاز کمک کردن به دیگران به خودتان قول دهید در جمعهای خانوادگی یا دوستانه هر دفعه یک کار خیرخواهانه انجام دهید. امروز بروید ظرف های ناهار را بشویید. فردا به جای پدرتان نان بخرید. پس فردا به دوستتان در درسهایش کمک کنید و... این کارها حس همکاری و همدلی در شما ایجاد میکند که خودخواهی را فراموش میکنید تازه عزت نفس تان را هم بالا میبرد.
*تمرین چهارم: برای آخرین تمرین بهتر است بیشتر با آدمهایی که رفتارهای ملایمتر و صبورانهتری دارند رفت و آمد کنید و یا با آنها دوست شوید. کسانی که مقابل خودخواهی یعنی گذشت و بزرگواری و افتادگی هستند رفتار این آدم ها حتما در شما تاثیر میگذارد و با گذشت زمان خودتان کمرنگ و توجه به دیگران درون تان پررنگتر میشود.