بی اهمیت بودن نسبت به اتفاقاتی که در اطراف شما می افتد. به جای اینکه گرفتار احساسات آزاردهنده شوید، فقط از تماشای اتفاقات لذت ببرید! در حالی که همه درگیر تولید خودشان هستند؛ چقدر خوب است که بی خیال بنشینید و تماشا کنید. این موضوع واقعا مهم است و تاثیر به سزایی در آرامش روان دارد.
گام اول برای بی تفاوت بودن:
از خودِ درونتان دور شوید.
بله ، این گام اول است. در حقیقت چندین "خود" متفاوت هستند و به طور همزمان وجود دارند. مانند هویت ، خود و فراخود فروید.یک "خود" وجود دارد که برای شروع رفتار می کند. سپس ، یک "خود دیگر" وجود دارد که بر آن رفتار نظارت می کند (رفتار تکامل یافته شما) و در واقع قسمتی از شما وجود دارد که می تواند بیرون بیاید و از منظر دیگری به مسائل به طور کامل نگاه کند ، این آخرین موردی است که برای بی تفاوت شدن باید به آن برسید.
اگر کمی گیج کننده است ، بگذارید اینگونه بیان کنیم:
یک "خود" وجود دارد که فقط هرکاری دوست دارد انجام می دهد. این خود به نوعی شبیه نوزاد درون شماست، این اولین "خود" است. شما با این "خود" غذا می خورید ، نفس می کشید ، کارهای انسانی انجام می دهید. شما واقعاً آن را زیر سوال نمی برید این همان چیزی است که شما در حال حاضر با آن این متن را می خوانید.
سپس "خود دیگر" شما که تمام این رفتارها را زیر نظر دارد ، فکر می کند ، مطمئن می شود که از نظر اجتماعی قابل قبول است ، مطمئن می شود که زنده می ماند و غیره.
و در نهایت به "فرا خود" می رسیم. این "فراخود" کمی گریزان تر است. می تواند به رفتار و افکار شما نگاه کند و به نتایج تکامل یافته و خودآگاه برسد. این "فرا خود" است که ما هدف قرار خواهیم داد. این با این فراخود شما چیزی را احساس نمی کنید یا به چیزی احتیاج ندارید - فقط مشاهده می کنید. این فراخود است که بی تفاوت است.
گام دوم برای بی تفاوت بودن:
به زندگی مثل یک فیلم فکر کنید. برای هدف قرار دادن خودِ سوم شما ، باید به زندگی مانند یک فیلم فکر کنید. یعنی شما باید کمی روی اتفاقاتی که می افتد سرمایه گذاری کنید. احساسات واقعاً جایی ندارند یا اگر داشته باشند ، فقط سطحی هستند و هیچ پیامد واقعی ندارند. در حال حاضر در چه نوع فیلمی هستید؟ چه کسی کنترل را در دست دارد؟ احتمالاً چه اتفاقی خواهد افتاد؟
اگر این تفکر را از بین ببرید ، الگوها را خواهید دید و خارج از چارچوب فکر می کنید. این کمتر خودخواهانه است و تصویر بزرگتری ارائه می دهد. به عنوان مثال ، در حال حاضر شما در خانه نشسته اید ، یک کاسه غلات می خورید ، در حال گشت و گذار در سایت بیتوته هستید. شخصیت شما چه حسی دارد و چرا؟ چگونه ممکن است در روزهای آینده تغییر کند؟ تماشای یک احساس (دیدن وجود آن) بسیار متفاوت از احساس آن است.
گام سوم برای بی تفاوت بودن:
بدانید که چیز مهمی نیست. هر چه هست؛ به طور جدی یا شوخی. هیچ چیز خارق العاده یا عجیبی نیست. چیزهای مهم اگر هم باشند؛ بسیار کم هستند. شاید فروپاشی نهایی جهان؟ این بسیار بزرگ به نظر می رسد اما آن جوش در وسط پیشانی شما؟ آن کاری که دوستتان انجام داده و ممکن است مخرب باشد یا نباشد؟ نه و نه. چرا این چیزهای کوچک باید واکنش یا احساسی از شما به دنبال داشته باشد؟
وقتی هیچ چیز مهم نیست ،فقط درک مرحله به مرحله این موضوع کمی سخت است. با این حال ، خوشحال بودن نیز همانقدر سخت است. بدانید که این یک بخشش است. در مطالعه اخیر ، کسانی که معتقد بودند هیچ هدفی در زندگی ندارند اما واقعاً اهمیتی نمی دهند ، در وسط راه خوشبختی قرار داشتند.
بنابراین ، در حالی که برای شما مهم نیست که یک دوست صمیمی ناگهان شما را کنار گذاشته است ، همچنین وقتی ارتقاء شغلی را دریافت می کنید ، احساس فوق العاده ای نخواهید کرد ... زیرا هیچ چیز آنقدرها مهم نیست.
گام چهارم برای بی تفاوت بودن:
ذهن خود را باز کنید. بی تفاوت بودن به این معناست که فرضیات ، باورها ، غرور ، احساسات و آسیب پذیری هایمان را درب منزل بگذاریم. برای انجام این کار ، ذهن ما باید کاملاً باز باشد. آیا برخی از دیوانه ها درباره اینکه چگونه گرایش جنسیتی/جنسیت/ فرقه/نژاد شما به جهنم می انجامد به شما هجوم می آورند؟
بله جالب هست. تعجب آور است که چرا او چنین فکر می کند؟ هیچ عکس العملی از جانب شما نیاز نیست هرگز آزرده ، عصبانی یا دفاعی نباشید.
منطقی بودن و منطقی ماندن برای بسیاری از ما یک مانع بزرگ است. وقتی شخصی شخصاً چیزی می گوید که به سیستم اعتقادی ما حمله می کند ، ما طبیعتاً می خواهیم صحبت کنیم و آن شخص را سر جای خود بنشانیم. نمی شود این کار را کرد! شما باید ذهن باز داشته باشید و به نظرات خود در این زمینه وصل نباشید. بنابراین این شخص به چیزی متفاوت از شما فکر می کند. شاید این برای او خوب است و به ما ربطی ندارد!
گام پنجم برای بی تفاوت بودن:
به فرایندِ پشت محتوا فکر کنید.
هر زمان که با دیگران ارتباط برقرار می کنید ، آنها را مجموعی از شخصیت های مختلف بدانید. به سابقه آنها فکر کنید و بدانید چرا آنها آنچه را که می گویند می گویند و آنچه را که انجام می دهند انجام می دهند. و وقتی صحبت از کلمات آنها می شود ، منظور آنها در واقع چیست؟ به عبارت دیگر ، به فرایند پشت محتوا فکر کنید.
وقتی کسی می گوید: "سلام ، من واقعاً چیزی دارم که می خواهم به شما بگویم - اما من نباید این کار را بکنم" ، آنها در واقع می گویند: "لطفاً به من توجه کنید. من شایعاتی دارم و اگر برای آن التماس کنید ،ممنون می شوم. "
این فرایند (آنچه منظور واقعی آنها است ) همچنان در پشت محتوا (آنچه در واقع از دهان آنها بیرون آمده) ادامه دارد. مشاهده رفتارها با درک این فرآیندها که به آنچه واقعاً در حال رخ دادن است معنا می دهد؛ بسیار ساده تر می شود.
تا این جای مقاله در مورد چگونگی بی تفاوت بودن صحبت کردیم، در ادامه ( گام های بعدی) در مورد چگونگی ابراز این بی تفاوتی صحبت می کنیم.
گام ششم برای بی تفاوت بودن:
احساسات چهره خود را به حداقل برسانید.
با بی تفاوت بودن چهر شماه، برای همه اینطور به نظر می رسد که انگار چیزی برایتان مهم نیست. برای حفظ این تصور ، مهم است که احساسات خود را روی صورت خود نشان ندهید. اگر کلمات شما عبارتند از: "اوه ، جالب است" ، با ابروهای بالا رفته ، چشم های مبهوت و دهان باز ، بی تفاوت به نظر نخواهید رسید.
این در مورد واکنش منفی یا مثبت یا حتی عدم واکنش نیست. شما هنوز هم در جمع حضور دارید ؛ این فقط در مورد شنیدن یا دیدن هر چیزی است. شما با آرامش آن را در نظر می گیرید و قطعاً آن را شخصی تلقی نمی کنید. مانند واکنشتان وقتی دوست خواهر کوچک شما شروع به صحبت در مورد اعتیاد به چیپس سیب زمینی می کند. در بیشترین حالت، یک کنجکاوی خفیف!
گام هفتم برای بی تفاوت بودن:
اجازه ندهید بدن شما، شما را کنترل کند.
اکنون وقت آن است که مطمئن شوید بدن شما با آنچه صورت شما می گوید مطابقت دارد. به نظر می رسد بیشتر زبان بدن فقط همین است: حالت بدن. حتی اگر کلمات و صورت شما فریاد می زند "من اهمیت نمی دهم" اما بدن شما نشان می دهد که ناراحت هستید ، دیگر بی تفاوت نیستید.
شما همیشه باید یک حالت آرام و ملایم داشته باشید. مثل این که شما یک فیلم خوب تماشا می کنید و راحت و بدون استرس هستید.