قبل از گوگل درایو، اسپاتیفای و ChatGPT، مایکروسافت ایدههای مشابهی در ویندوز داشت که شکست خوردند، چون حداقل ۱۰ سال از زمان خود جلوتر بودند.
تا حالا به این فکر کردهاید که کامپیوتر یا لپتاپ ویندوزیتان چقدر شبیه یک موزهی کوچک است؟ بعضی از ابزارهایش مثل منوی استارت، آنقدر قدیمی و کاربردیاند که انگار همیشه بودهاند؛ اما در گوشهوکنار همین موزه، فسیلهایی از ایدههایی پیدا میشود که بهقدری از زمان خود جلو بودهاند که انگار مایکروسافت آنها را از آینده تلهپورت کرده بود!
یادتان میآید «کیف اسناد» ویندوز چطور میخواست فایلها را بین دو کامپیوتر همگامسازی کند؟ ایدهاش دقیقاً همان چیزی است که امروز با سرویسهای ابری مثل گوگل درایو به راحتی انجام میدهیم. یا «کورتانا»، دستیار صوتی ویندوز ۱۰ که تجربهی کاربری ناامیدکنندهای داشت، اما در واقع بذری بود که امروز در هوش مصنوعی قدرتمندی مثل ChatGPT جوانه زده است. از پلتفرم بازی آنلاین MSN گرفته تا پخشکنندهی موسیقی Zune که رؤیای اسپاتیفای را در سر داشت، همگی داستانهای مشابهی دارند: ایدههایی درخشان که در زمان اشتباهی متولد شدند. این مقاله با روایت داستان این شکستهای باشکوه، به ما نشان میدهد که چطور آینده گاهی اوقات خیلی زودتر از چیزی که انتظارش را داریم از راه میرسد.
بعضی از این ویژگیهایی انقلابی که ما بهعنوان کاربران آن دوران، نمیدانستیم با آنها چه کنیم، کاملاً بیفایده بودند و حقشان بود فراموش شوند، اما برخی دیگر، بذرهایی بودند که سالها بعد در جای دیگری جوانه زدند و به سرویسهایی تبدیل شدند که امروز عاشقشان هستیم.
در این مقاله قرار است گردوخاک را از روی چند قابلیت شگفتانگیز ویندوز پاک کنیم که خیلی زودتر از زمان خودشان متولد شدند. آمادهاید؟
Briefcase: پدربزرگ فراموششده واندرایو و گوگلدرایو

«کیف اسناد» راهی برای همگامسازی تغییرات فایلها بین دو دستگاه مختلف ارائه میداد. شاید این قابلیت در سال ۲۰۲۵ چندان شگفتانگیز به نظر نرسد، اما این ویژگی فراموششدهی ویندوز در سال ۱۹۹۵ برای کاربران کامپیوتر عملاً مفهومی بیگانه بود. فراموش نکنیم در آن دوران، ویندوز بهآرامی در مسیر توسعهی قابلیتهای شبکهی خانگی قدم برمیداشت، چه برسد به اینکه کاربرانش را به فکر اشتراکگذاری عمیق فایلها بیندازد.
با بریفکیس میتوانستید فایلها را بین دو مکان همگام کنید. کافی بود فایلهای موردنظرتان را به درون پوشهی مخصوص بریفکیس بکشید تا یک کپی از آنها ذخیره شود. سپس میتوانستید این «کیف» را روی یک فلش مموری با خود ببرید یا در لپتاپتان از آن استفاده کنید، تغییرات را بهصورت آفلاین اعمال کنید و بعداً با اتصال مجدد، تغییرات را به فایلهای اصلی بازگردانید.
نکتهی مهم این بود که همگامسازی دوطرفه انجام میشد؛ یعنی تغییرات چه در نسخهی داخل کیف و چه در فایلهای اصلی اتفاق میافتاد، قابل ادغام بود و کاربر میتوانست تصمیم بگیرد کدام نسخه نهایی باقی بماند.
«بریفکیس» ایدهی جالبی بود، اما نه با استقبال خوبی روبرو شد و نه آنطور که انتظار میرفت، تجربهی کاربری آسانی داشت. امروز کارهای مشابه را بهسادگی با سرویسهایی مثل واندرایو یا گوگلدرایو انجام میدهیم، اما نباید فراموش کرد که Briefcase دستکم یک دهه زودتر، جرقهی این مفهوم را روشن کرد.
شبکه بازی MSN: دروازه ورود به بازی چندنفره

شبکهی بازی MSN میلیونها کاربر تازهکار کامپیوتر را با مفهوم بازی آنلاین آشنا کرد. این پلتفرم که ترکیبی از وبسایت و اپلیکیشن بود، به شما اجازه میداد تا با دوستان یا غریبههای محض، انواعواقسام بازیها را از طریق کلاینت ZoneFriends تجربه کنید.
برای بسیاری از مردم، گیمینگ زون همان جایی بود اولینبار طعم یک بازی چندنفره را چشیدند؛ ازجمله بازیهایی مثل Star Trek: Birth of the Federation روی کامپیوترهای پنتیوم MMX در اواخر دههی ۹۰.
شبکهی بازی MSN در طول سالها چهرههای متفاوتی به خود گرفت، اما عملاً نخستین روش آسان و فراگیر برای تجربهی بازی چندنفره روی ویندوز بود. برخلاف کلاینتهای بعدی مانند GameSpy، برای استفاده از آن نیازی به دانلود نرمافزار خاصی نداشتید؛ تنها یک اتصال اینترنت کافی بود.
امروزه به لطف غولهایی مانند Steam و Epic Games، از آن دوران عبور کردهایم. البته هنوز هم میتوانید برای انجام بازیهای آنلاین ساده و سرگرمکننده به MSN Zone سر بزنید، هرچند دیگر آن حالوهوای سالهای قدیم را ندارد.
Windows CardSpace: جد بزرگ سیستمهای ورود یکپارچه

«کارداسپیس» تلاش مایکروسافت برای حل معضل هویت آنلاین کاربران بود. این قابلیت که در ویندوز ویستا معرفی شد، میتوانست «کارتهای اطلاعاتی» دیجیتالی را ذخیره کند که دادههای شخصی افراد مانند اطلاعات ورود به حسابها را بهصورت امن در خود نگه میداشت.
هدف این بود که CardSpace به شناسهی دیجیتال کاربر تبدیل شود تا دیگر مجبور نباشید انبوهی از رمزهای عبور را بهخاطر بسپارید.
روی کاغذ، این سیستم قرار بود فرایند احراز هویت در اپلیکیشنها و سرویسهای آنلاین را بسیار سادهتر کند، اما در عمل هیچوقت محبوب نشد. درست مثل بسیاری از نوآوریهای ویستا، CardSpace هم به اندازهی کافی کارآمد نبود: استفاده از آن پیچیده به نظر میرسید و برای فراگیرشدن، به سطح پذیرشی بالاتر از توان آن زمان نیاز داشت.
امروزه ما سیستمهای ورود یکپارچه، تشخیص چهره، اپهای مدیریت رمز عبور و ابزارهای دیگری داریم که دقیقاً همان کاری را انجام میدهند که CardSpace آرزویش را داشت. مایکروسافت فقط آینده را یک دهه زودتر از موعد به ما نشان داد.
کورتانا: سلام، من روح سرگردان ChatGPT هستم!

کورتانا قرار بود در ویندوز ۱۰ دستیار صوتی شما باشد؛ چیزی شبیه همان کامپیوتری که در پیشتازان فضا با فرمان صوتی کنترل میشد. میتوانستید از او برای کارهایی مثل تنظیم یادآورها، جستوجو در وب و حتی (در تئوری) کنترل کامپیوترتان استفاده کنید.
متأسفانه این دستیار صوتی تقریباً از همان ابتدا با دقت پایین و عملکرد بسیار محدودش، تجربهی ناامیدکنندهای ارائه داد. کاربران استفاده از آن را کلافهکننده میدانستند، بهخصوص در مقایسه با سیستمهای پختهتری مانند سیری در دستگاههای اپل. در نهایت کورتانا بیسروصدا و بهتدریج از ویندوز حذف شد تا اینکه پشتیبانی از آن در سال ۲۰۲۳ رسماً به پایان رسید.
حالا اگر یک دهه به جلو برویم، وجود سیستمی شبیه کورتانا، اما مجهز به هوش مصنوعی پیشرفته، روی ویندوز کاملاً منطقی به نظر میرسد. امروز نهتنها سختافزارها توان اجرای چنین فناوریهایی را دارند، بلکه به لطف مدلهای زبانی بزرگ (LLMs)، استفاده از آنها هم بسیار شهودیتر شده است. کورتانا شاید یک نمونهی اولیهی خام بود، اما میراثش را در ابزارهایی مثل ویندوز کوپایلت و ChatGPT میبینیم که حالا آرامآرام در زندگی روزمرهی ما جا باز میکنند.
Zune: رقیب بدشانس آیپاد

Zune پاسخ مایکروسافت به آیپاد اپل بود. بیشتر افراد آن را بهعنوان پخشکنندهی موسیقی قابلحمل به یاد میآورند، اما این برند به طور کامل در اکوسیستم ویندوز نیز ادغام شده بود. اپلیکیشن اختصاصیاش امکان مدیریت کتابخانهی موسیقی، همگامسازی ترکها و حتی اشتراکگذاری بیسیم آهنگها بین دستگاههای مختلف را فراهم میکرد؛ قابلیتی که پیشتر روی ویندوز به این راحتی و در قالب یک برنامهی واحد وجود نداشت
ویژگیهای اجتماعی و لیستهای پخش دستچینشدهی زون، پیشدرآمد روشی بودند که ما امروز در پلتفرمهایی مانند اسپاتیفای و اپل موزیک برای کشف و اشتراکگذاری موسیقی به کار میگیریم. متأسفانه، زون در زمان نامناسبی از راه رسید و هرگز نتوانست به محبوبیتی که مایکروسافت آرزویش را داشت، دست پیدا کند.
شاید مایکروسافت در شکستدادن اپل ناکام ماند، اما بسیاری از ایدهها و قابلیتهایی که Zune معرفی کرد، امروز به استانداردهایی تبدیل شدهاند که از هر سرویس موسیقی دیجیتال انتظار داریم.
مایکروسافت همیشه زود به مهمانی میرسد
این سفر به کوچهپسکوچههای خاطرات نشان میدهد که مایکروسافت بارها زود به مهمانی رسیده است. این شرکت قابلیتهایی را توسعه داده که شاید در زمان عرضهشان شکست خوردند، اما امروزه کاربردی واقعی دارند.
«بریفکیس» مثال خوبی از این ماجرا است؛ ایدهای عالی در تئوری که برای زمانی طراحی شده بود که ما هنوز به اندازهی کافی در مورد امنیت دادههایمان چیزی نمیدانستیم، یا اهمیتی به آن نمیدادیم.
ایدهی کورتانا نیز در سال ۲۰۲۵ حرفهای زیادی برای گفتن دارد. این دستیار صوتی در زمان معرفی، پیادهسازی ضعیفی داشت، اما تنها چند سال بعد، ما با خوشحالی با شخصیتهای هوش مصنوعی گپ میزنیم که در باطن همان کورتانا هستند، فقط بسیار توانمندترند.
به نظر شما کدام قابلیتهای ویندوزی که امروز برایمان عادی شدهاند، در سالهای آینده الهامبخش موج تازهای از فناوری خواهند شد؟