در دهههای آینده، جمعیت جهان به شکل چشمگیری افزایش خواهد یافت. باتوجه به این مسئله، چگونه میتوان غذا و دیگر نیازهای جهان را تأمین کرد؟
طی ۳۰ سال آینده، جمعیت جهان تقریبا با افزایش ۲ میلیاردی روبهرو خواهد بود؛ به همین دلیل باید چارهای برای تأمین تغذیه، پوشاک و مسکن انسانها اندیشید. گرمایش جهانی بهعنوان عامل اصلی بیابانزایی، خشکسالیها، موجهای گرما و دیگر تنشها یکی از موانع اصلی تأمین نیازهای اولیه است. با وجود این، به عقیدهی بسیاری، انسان بهراحتی میتواند بر این چالشها غلبه کند و بدون کمبود غذا یا منابع دیگر، زمینهی مساعدی را برای زندگی آیندگان فراهم سازد.
البته همه با این عقیده موافق نیستند. در ماه فوریه انجمن اقتصاد جهانی نسبت به قرمز شدن وضعیت غذای جهان هشدار داد که استخراج منابع بیش از میزان ذخیرهسازی است و طبیعت در مسیر نزولی قرار دارد. در ماه اوت، هیئت میاندولتی تغییرات اقلیمی سازمان ملل گزارشی گسترده را منتشر کرد که در آن فرسایش زمین و ناامنی غذایی برای دهههای آینده پیشبینی شده بود. عناوین این گزارش برای سیاستگذارها ترسناک بودند. بر اساس خلاصهی یکی از گزارشها:
تغییرات اقلیمی بهشدت بر امنیت غذایی تأثیر خواهد گذاشت و منجر به کاهش منابع غذایی بهویژه در مناطق گرمسیری خواهد شد؛ پیامدهای چنین تغییری افزایش قیمتها، کاهش کیفیت مواد مغذی و اختلال در زنجیرهی تأمین خواهد بود.
مشکل فقط غذا نیست؛ به عقیدهی برخی، بشر در آینده با مشکلات دیگری مثل کمبود مواد معدنی مهم هم روبهرو خواهد شد. انجمن شیمیایی اروپا، امسال جدول تناوبی اصلاحشدهای را منتشر کرده است که تقاضا و تأمین ۹۰ عنصر طبیعی در ۱۰۰ سال آینده را بررسی میکند. طی ۱۰۰ سال آینده، تقریبا نیمی از عناصر بهصورت محدود در دسترس خواهند بود و ۱۲ عنصر با تهدید جدی روبهرو خواهند شد.
اما چرا برخی در مواجهه با این هشدارهای واقعی باز هم خوشبین هستند؟ زیرا به باور آنها و بسیاری از مدرنگراها، دو نیروی سرمایهداری و پیشرفت فناوری به برآوردهساختن نیازها و خواستههای انسان کمک خواهند کرد. به گفتهی آبراهام لینکلن، در سیستم امتیازی، ترکیب سوخت علاقه و آتش نبوغ به اکتشاف و تولید محصولات سودمند و مفید کمک خواهند کرد. آتش نبوغ برچسب مناسبی برای پیشرفت فناوری است و سوخت علاقه خلاصهای کوتاه از سرمایهداری است؛ این دو در چرخهای روبه توسعه و خودتقویتی با یکدیگر تعامل میکنند.
عملکرد این چرخه در گذشته چگونه بوده است؟ در پاسخ به این سؤال دو مثال را در نظر بگیرید. در سال ۱۹۶۸ پاول ارلیچ کتابی با عنوان بمب جمعیت منتشر کرد که در آن نسبت به کمبودهای غذایی آینده هشدار داده بود. نسخههای اولیهی این کتاب با این پاراگراف آغاز میشدند
نبرد بر سر غذای کل بشر به پایان رسیده است. در دههی ۱۹۷۰ با وجود برنامههای فشرده، صدها میلیون نفر تا حد مرگ گرسنگی خواهند کشید. در این تاریخ هیچ چیز مانع از نرخ مرگومیر در سراسر دنیا نخواهد شد.
پیشگوییهای ارلیچ دربارهی رشد جمعیت سریع کاملا صحیح بودند. جمعیت سراسر دنیا بین سالهای ۱۹۵۹ و ۱۹۷۴ از ۳ میلیارد به ۴ میلیارد نفر رسید و چند میلیارد نفر دیگر طی ۱۵، ۱۲ و ۱۱ سال بعد اضافه شدند؛ اما گرسنگی انبوه هرگز رخ نداد؛ بلکه دقیقا عکس این مسئله اتفاق افتاد. مردم سراسر دنیا امروزه بیش از گذشته از نعمت غذا برخوردارند. میانگین تأمین کالری روزانهی آمریکای شمالی، اروپا و اقیانوسیه در سال ۱۹۶۸ به ۲۵۰۰ کالری در روز رسید (که بهشدت برای سلامتی افراد بزرگسال فعال و حفظ وزن آنها ضروری است). از سال ۱۹۸۰ میانگین جهانی زیر این مقدار بود اما در سال ۲۰۰۵ تمام مناطق جهان به این استاندارد رسیدند.
در سال ۱۹۷۲ تیمی از مدلسازهای کامپیوتری در MIT تحت سرپرستی دنلا میدوز دست به انتشار اثر «محدودیتهای رشد» زدند. براساس شبیهسازیهای آنها، رشد نمایی جمعیت و اقتصاد منجر به کاهش چشمگیر منابع در قرن بیستویک خواهد شد. طبق این مدل حتی در خوشبینانهترین سناریوها، ذخایر شناختهشدهی جهانی طلا طی ۲۹ سال از ۱۹۷۲، نقره در ۴۲ سال، مس و فرآوردههای نفتی طی ۵۰ سال و آلومینیوم طی ۵۵ سال به پایان خواهند رسید.
پیشگوییهای فوق بههیچعنوان صحت نداشتند. امروزه هنوز ذخایر عظیم طلا و نقره وجود دارد که حتی با وجود نیمقرن مصرف افزوده، بسیار عظیمتر از ذخایر موجود در سال ۱۹۷۲ هستند. ذخایر جهانی طلا تقریبا ۴۰۰ درصد بیشتر از ذخایر طلای ۱۹۷۲ و ذخایر نقره ۲۰۰ درصد بیشتر هستند. ذخایر شناختهشدهی آلومینیوم هم تقریبا ۲۵ برابر بیشتر از ذخایر موجود در اوایل دههی ۱۹۷۰ هستند.
دو اثر بمب جمعیت و محدودیتهای رشد بهخوبی نتوانستند آتش نبوغ و سوخت علاقه را درک کنند؛ و نمیدانستند که با کمبود غذا، فلز و منابع دیگر جستجوی سراسری برای جایگزین آنها ادامه خواهد یافت. در نتیجه کمبود غذا جبران میشود و قیمتها هم کاهش مییابند.
اقتصاددانی به نام جولین سیمون بهخوبی تغییرات را درک کرده است. او در کتاب خود با عنوان منابع نهایی (۱۹۸۱) توضیح میدهد که مشکل اصلی کمبود منابع نیست. او در سال ۱۹۹۰ برندهی شرطبندی خود با ارلیچ بر سر قیمت منابع میشود؛ بر اساس پیشبینی اشتباه ارلیچ بهدلیل کمبود پیوستهی منابع، قیمتها بالا میروند.
دو پژوهشگر به نام گیل پولی و ماریان توپی به محاسبهی شاخص فراوانی سیمون میپردازند که جمعیت جهانی و قیمت ۵۰ کالای اساسی برای رفاه انسان (همه چیز از شکر و ماهی تا کانی آهن و گاز طبیعی) را در نظر میگیرد و نشان میدهد شخصی از طبقهی متوسط چگونه باید برای تهیهی هر واحد کار کند. کل ۵۰ کالای اساسی از دههی ۱۹۸۰ حتی با وجود انفجار جمعیت در دسترس قرار دارند و دسترسی به آنها نیز نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است. شاخص فراوانی تجمعی در سال ۱۹۸۰ برابر با ۱۰۰ بود که در سال ۲۰۱۹ به مقدار قابل توجه ۶۲۰ رسید.
حتی در بدترین سناریوها هم منابع غذایی جهان به پایان نخواهند رسید
مؤلفان انجمن اقتصاد جهانی و گزارشهای IPCC، جدول تناوبی دسترسی به عناصر آینده و بسیاری از پیشگوییهای بدبینانهی دیگر، معمولا دیدگاههای سیمون را در نظر نمیگیرند یا به ارتباط آنها معتقد نیستند؛ اما این دیدگاهها اهمیت زیادی دارند. تغییرات اقلیمی واقعی هستند و میتوانند آسیبهای زیادی را به بار بیاورند اما باعث نمیشوند، انسان توانایی خود برای تأمین غذای جهان در چند دههی آینده را از دست بدهد.
دمای میانگین جهانی از سال ۱۹۸۰ تقریبا ششدهم درجهی سانتیگراد افزایش یافته؛ اما طبق شواهد، دسترسی تمام نقاط دنیا به غذا در طول این مدت افزایش یافته است. به همین دلیل بعید است، طبق پیشبینیها افزایش ۰/۷۵ تا ۱ درجهی سانتیگرادی دما تا سال ۲۰۵۰ این روند را معکوس کند و بهطور کامل قابلیت انسان برای تأمین غذای سراسر جهان را از بین ببرد. البته نرخ جهانی سوءتغذیه از سال ۲۰۱۵ بهمیزان ۰/۲ درصد افزایش یافته است اما در سالهای پیش رو این روند با گسترش بازارها و فناوریها معکوس خواهد شد.
بسیاری از کشورها تولید غذا و دیگر محصولات را در سالهای پیش رو افزایش خواهند داد. در عین حال مصرف فلز، مواد معدنی، کود، آب، زمین کشاورزی، درختان، سوخت فسیلی و دیگر منابع کاهش خواهد یافت. کشور آمریکا در حال حاضر این روند را آغاز کرده است.
کالای مصرفی ایالات متحده که ۲۵ درصد اقتصاد جهانی را تشکیل میدهد، سال به سال افزایش مییابد؛ اما حالا این کشور تصمیم گرفته تا مصرف منابع را کاهش دهد؛ برای مثال مصرف برق و انرژی ایالات متحده در دههی گذشته بدون تغییر باقی مانده است.
اما ایالات متحده چطور از کمترین منابع به بیشترین بهرهوری رسید؟ پاسخ به این پرسش در ابزار عصر دیجیتال ازجمله سختافزار، نرمافزار و شبکهها برای مادیزدایی مصرف نهفته است. به بیان دیگر، روشهایی برای مصرف کمتر مواد از طریق فناوری ابداع شده است.
قوطیهای آلومینیومی کنونی ۷۵ درصد سبکتر از قوطیهای چند دههی گذشته شدهاند زیرا مهندسان با استفاده از طراحی کامپیوتری و بدون نیاز به قربانی کردن استحکام محصول، وزن آنها را کاهش دادهاند. کشاورزی دقیق با استفاده از حسگرها و فناوری رایانشی به کشاورزها اجازه میدهد، بهجای پوششدهی کل زمین، بهصورت گزینشی از مقادیر کم آب، کود و آفتکش استفاده کنند. به لطف تلفنهای هوشمند امروزه کمتر نیاز به دیسکهای فشرده، اطلس جغرافیایی، رولهای فیلم، نوارهای ویدئویی و بسیاری از رسانههای دیگر است.
نمونههایی از این قبیل را میتوان در سراسر اقتصاد پیدا کرد. این تغییرات بر کل رابطهی انسان با سیارهی زمین تأثیر خواهند گذاشت. انسان سال به سال در زمینهی بهرهبرداری از زمین به موفقیتهای بزرگی رسیده است و امروزه روش رشد و رونق و در عین حال مصرف کمتر را میداند.
تجربهی آمریکا منحصربهفرد نیست. شواهد نشان میدهند، بریتانیا هم در حال مادهزدایی است و یکنواختی یا کاهش مصرف منابع در کشورهای ثروتمند دیگر هم دیده میشود. این روند تعجبآور نیست زیرا کل کشورهای ثروتمند کنونی از اقتصاد بازاری خوب و فناوریهای مدرن برخوردار هستند. با توجه به قدرت نظام سرمایهداری و پیشرفت فناوری میتوان از کمترین منابع به بیشترین سود رسید.
مهمتر از هر چیز باید از تخصیص زمان به پژوهشهای مربوط به کمبود غذای آینده جلوگیری کرد. در دنیایی که فراوانی و مادهزدایی روند روبه افزایشی دارند، پژوهشهایی از این دست سودی نخواهد داشت. با این حال باید روی چالشهایی کار کرد که سرمایهداری و فناوری بهتنهایی قادر به حل آن نیستند. این چالشها شامل کاهش آلودگی بهویژه آلودگی گازهای گلخانهای، محافظت از گونهها و زمینهای در معرض خطر و بازگشت فرصت به جوامعی است که از رقابت سرمایهداری و پیشرفت فناوری عقب هستند. کل این موارد مستلزم توجه به زمان حال و سالهای آینده است؛ اما جایی برای نگرانی اتمام یا کمبود منابع ضروری در دهههای آینده نیست؛ همهچیز بهفراوانی برای همه در دسترس است.
ارسال مطلب به ایمیل دوستاتون: