آیا می توان به جهان های موازی راه پیدا کرد و یا با آنها ارتباط بر قرار کرد؟ این پرسش وسوسه انگیزی است که در مورد جهان های موازی پیش می آید. اگر فیزیکدان ها نمی توانند امکان پذیری چند نوع جهان موازی را منتفی بدانند، آیا می شود با آنها تماس برقرار کرد؟ به آنها سر زد؟ آیا ممکن است که شاید موجوداتی از دیگر جهان های موازی به ما سر زده باشند؟
تماس با دیگر جهان های موازی کوانتومی که دارای فازی مخالف با فاز جهان ما (واهمدوسیده) هستند بسیار نامحتمل به نظر می رسد. دلیل فاز مخالف ما از این جهان های دیگر این است که اتم های ما با سایر اتم ها در محیط پیرامونی برخورد کرده اند. در هر برخورد تابع موج آن اتم انگار اندکی « می رمبد » . یعنی تعداد جهان های موازی کاهش می یابد. هر برخورد از تعداد امکان پذیری ها کم می کند. جمع کل تمام این تریلیون ها ریز رمبش های اتمی به این توهم می انجامد که اتم های بدن ما کلا به حالت قطعی رمبیده اند. « واقعیت عینی » اینشتین توهمی است حاصل از این امر که ما تعداد بسیار زیادی اتم در بدنمان داریم که هر یک به بقیه برخورد می کنند و هر بار تعداد جهان های موازی ممکن را کاهش می دهد.
این مانند دیدن تصویری تار در دوربین است. این متناظر است با جهان خرد که در آن هر چیزی گویی مبهم است. ولی هر بار که شما دوربین را میزان کنید تصویر شفاف و شفاف تر می شود. این متناظر است با تریلیون ها برخورد ریز با اتم های همسایه که هر برخورد از تعداد جهان های ممکن را کاهش می دهد. به این شیوه ما به آرامی گذر از جهان خرد مبهم را به جهان کلان انجام می دهیم . پس احتمال برهم کنش با یک جهان کوانتومی دیگر شبیه به جهان ما صفر نیست بلکه بر حسب تعداد اتم های بدن ما به سرعت کاهش میابد. چون در بدن ما تریلیون ها تریلیون اتم هست شانس برهم کنش ما با جهان دیگری پراز دایناسورها و فضاییان بینهایت اندک است اما خوب خوشبختانه صفر نیست. می توانید محاسبه کنید برای وقوع چنین رویدادی باید خیلی بیشتر از طول عمر جهان صبر کنید.
پس نمی توان برقراری تماس با یک جهان موازی کوانتومی را منتفی دانست. ولی این رویداد فوق العاده نادر خواهد بود. زیرا جهان ما با آن جهان دارای فازی مخالف میباشد. ولی در کیهان شناسی ما با نوع دیگری از جهان های موازی مواجه می شویم: یک چند جهانی از جهان هایی که با هم همزیستی دارند مانند حباب های صابون شناور در وان حمامی کف آلود. تماس با جهانی دیگر در یک چند جهانی پرسشی است متفاوت. انرژی لازم برای گشودن سوراخی در فضا یا بزرگ کردن کف فضا-زمان از مرتبه ی انرژی پلانک است.جایی که تمام فیزیک شناخته شده از پا می افتد.فضا و زمان در آن انرژی پایدار نیستند و این امکان رفتن از جهان ما را زنده نگه می دارد(با فرض اینکه دیگر جهان هایی وجود داشته باشند و ما در طول فرایند از بین نرویم)
این یک پرسش آکادمیک محض نیست زیرا تمام حیات هوشمند در جهان روزی مجبور به رویارویی با پایان جهان خواهد بود. دست آخر چه بسا برای فرار از این مهلکه روزی حیات هوشمند مجبور شود به جهان موازی دیگری نقل مکان کند. داده های پیشین ماهواره ی WMAP و جدید ماهواره پلانک تایید میکند که جهان با آهنگی شتابان در حال انبساط است.چه بسا روزی تمام ما در آنچه که فیزیک دان ها بیگ فریز می نامند از بین برویم.سر انجام تمام جهان تاریک خواهد شد. تمام ستارگان در آسمان خاموش خواهند شد و جهان از ستارگان مرده، ستاره های نوترونی و سیاهچاله ها تشکیل خواهد شد. چه بسا حتی خود اتم های اجسام نیز شروع به واپاشی کنند،شاید دما به نزدیک صفر مطلق فرو افتد که حیات را ناممکن سازد.
با نزدیک شدن جهان ما با آن هنگام،تمدنی پیشرفته که با مرگ جهان خود دست به گریبان است می تواند به فکر بستن بار سفر نهایی یه یک جهان دیگر بیفتد. برای این تمدن پیشرفته گزینه های پیش رو یا یخ زدن و مرگ خواهد بود یا کوچ کردن به جهان موازی دیگر. قوانین فیزیک هشدار مرگی برای تمام حیات هوشمند است،ولی در این قوانین یک بند گریز هم وجود دارد. چنین تمدنی مجبور است برای متمرکز کردن توانی عظیم در یک نقطه به منظور دستیابی به انرژی افسانه ای پلانک، از نیروی اتم شکن ها و باریکه های لیزر غول آسا به بزرگی منظومه شمسی یا خوشه ای ستاره ای بهره بگیرد. این امکان وجود دارد که این کار برای کشودن
کرم چاله یا درگاهی به جهانی دیگر کفایت کند و جهان رو به مرگ را به مقصد جهانی دیگر ترک کند و زندگی را از نو پی بگیرد. احتمال آن هرچند کوچک باشد اما صفر نیست.