باورش سخت است که بیش از هشتاد سال از عمر «پینوکیو»، دومین فیلم بلند دیزنی، میگذرد؛ با این حال، داستان گیرا و در عین حال تاریک عروسکی که آرزو دارد پسری واقعی باشد که فوریهی سال ۱۹۴۰ منتشر شد، نسلها محبوب طرفداران بوده است.
شاید این داستان بارها بازگو شده باشد، اما نسخهی انیمیشنی دیزنی ثابت کرده است که بیش از همه ماندگاری داشته است. پینوکیو که مؤسسهی فیلم امریکا آن را یکی از بهترین فیلمهای انیمیشن تمام دوران میداند، حتی از نظر فرهنگی آنقدر مهم تلقی شد که سال ۱۹۹۴ به فهرست ملی ثبت فیلم ایالات متحده اضافه شد.
در همان سال اکران، نقد هالیوود ریپورتر مملو از تمجید از این فیلم بود: «در پینوکیو، دیزنی آنقدر از تمام تلاشهای قبلی خود پیشی گرفته است که تو از خودت میپرسی این جادوگر سرگرمی در نهایت تا کجا اوج خواهد گرفت».
حالا ما میتوانیم ببینیم که این استودیوی فیلمسازی به کجاها رسید و سالیان سال است که همچنان میتواند مخاطبان را از هر سنی خوشحال میکند و آنطور که پیداست قصد توقف هم ندارد.
با اینکه دیزنی بیشمار انیمیشن بلند ساخته است، به نظر میرسد پینوکیو همچنان در ذهن طرفداران پررنگ باقی مانده است. این کارتون تمام مؤلفههای شاخص فیلمهای دیزنی را دارد، آهنگهای بهیادماندنی، شخصیتهای دوستداشتنی و فراوان شوخیهایی که تاریخ مصرف ندارد، البته کمی هم تیزی و تندی.
پینوکیو یکی از فیلمهای تاریک و پیچیدهی دیزنی است که صحنههایی دارد که میتواند تا مدتها حتی در بزرگسالی کابوس خوابهای شما شود و همین باعث میشود که تأثیر ماندگار این عروسک چوبی چندان تعجببرانگیز نباشد. با این حال، حقایق ناگفتهای دربارهی این کارتون وجود دارد که احتمالا شما نمیدانید.
۱. پینوکیو در ابتدا در گیشه شکست مطلق بود
پینوکیو بی آنکه خودش تقصیری داشته باشد، در اکران اولیه عملکرد خوبی در گیشه نداشت. البته بهسختی میتوان رقم دقیق فروش آن زمان فیلم را یافت اما اینسایدر تخمین میزند که بین ۱٫۴ تا ۱٫۹ میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشته است و با در نظر گرفتن بودجهی حدود ۲٫۳ میلیون دلاری فیلم، این شکستی انکارناپذیر بود.
دلیل آن کیفیت فیلم نبود؛ در واقع برعکس، چون تماشاگران فیلم را دوست داشتند. با این حال بهخصوص در اروپا کسانی کهقصد تماشای فیلم را داشتند به دلیل مصادف شدن تاریخ اکران فیلم در فوریهی ۱۹۴۰ با شروع جنگ جهانی دوم، نتوانستند فیلم را ببینند.
با تعطیلی بسیاری از سینماها، این فیلم بهسادگی نتوانست آنطور که باید به مخاطبان برسد و تأثیرش در گیشه دیده شود.
جنگ جهانی دوم در سالهای آتی هم بر استودیوی دیزنی تأثیر گذاشت و به همین خاطر خروجی دیزنی به سمت ساخت فیلمهای تبلیغاتی برای جنگ و تولید فیلمهای ارزان قیمتی همچون «سه کابالرو» (The Three Caballeros) و «سلام برادران» (Saludos Amigos) رفت تا بتواند استودیو را فقط سرپا نگه دارد.
اما پینوکیو پس از شکست اولیه در نهایت وقتی دوباره بعد از جنگ و بارها بعد از آن اکران شد، برای کمپانی سودآور شد.
۲. پینوکیو در دو فیلم دیگر دیزنی ظاهر شده است
یکی از چیزهایی که دیزنی، به جز مخلوقات زیبا و آهنگهای خواندنی فراوان، به آن شناخته شده، پیامهای پنهانشده در فیلمهایش است. این جزئیات کوچک، با اشاره به فیلمهای قبلی و آینده، به طرفداران دیزنی چیزی برای شکار میدهد و بهخصوص تشخیص گمراهکنندهها و پیچیدهترها میتواند بسیار رضایتبخش باشد.
از آنجا که پینوکیو در سطحی گسترده یکی از بهترین فیلمهای انیمیشن دیزنی شناخته میشود، طبیعتا در چند فیلم دیگر دیزنی که بعدها ساخته شدند، ظاهر شده است. اولین بار سال ۱۹۹۲ در علاءالدین، آنجا که غول چراغ جادو به یک عالم چیز تبدیل میشود، در این میان به پینوکیو هم تبدیل میشود.
تشخیص دومی به مراتب سختتر است، اما اگر در «گیسوکمند» محصول ۲۰۱۰ (Tangled) در طول آهنگ «من رویایی دارم» (I’ve Got a Dream) در میخانهی اسناگلی داکلینگ روی جای درست، فیلم را نگه دارید میتوانید پینوکیو را ببینید.
ممکن است پیش خودتان فکر کنید که منطق حضور پینوکیو در این میخانه چیست، اما موضوع این است که این نکات پنهان در فیلمهای دیزنی اصلا دلیل و منطقی ندارند، هدف فقط لذت بردن از شکار ناگهانی آنهاست. کشف این جزئیات کوچک جالب و یکی از دلایلی است که طرفداران دیزنی میتوانند بارها فیلمهایش را تماشا کنند.
۳. جیمینی کریکت در فیلم دیگری از دیزنی ظاهر شده است
حضور یک دستیار خردمند در کنار قهرمان یکی اجزای اصلی فیلمهای انیمیشن دیزنی است و کسی که الگوی کلی تمام این شخصیتها را مشخص کرد جیمینی کریکت پینوکیو بود. جیمینی که نقش وجدان پینوکیو را بازی میکند، ثابت میکند که در تلاش پینوکیو برای تبدیل شدن به یک پسر واقعی نقش مهمی دارد.
آن زمان که پینوکیو بیرون آمد و هواداران شیفتهی شخصیت کریکت شدند خیلی خوششانس بودند؛ چرا که دیزنی هفت سال بعد دوباره شخصیت کریکت را در انیمیشن دیگری زنده کرد.
ماجرا از این قرار بود که دیزنی در زمان جنگ که تقریبا کل دههی چهل میلادی روی کارش تأثیر گذاشت، وقتی دید ساخت انیمیشنهای پرهزینه به صرفه نیست و محصولاتی مثل پینوکیو و «فانتازیا» نتوانستند در گیشه موفق عمل کنند، تصمیم گرفت تولیدات ارزانتری تولید کند.
این دوران اغلب در کارنامهی دیزنی نادیده گرفته میشود، اما به نوبهی خود دورهای جذاب در تاریخ این کمپانی است.
چنین شد که دیزنی چند فیلم کوتاه را کنار هم گذاشت تا یک فیلم بلند بسازد. یکی از این فیلمها «عشق و حال مجانی» (Fun And Fancy Free) محصول ۱۹۴۷ است که جیمینی کریکت را در آن دوباره میبینیم که نقش یک مجری را بازی میکند.
عشق و حال مجانی به لحاظ بزرگی با پینوکیو فاصلهی زیادی دارد، اما دیدن دوبارهی جیمینی خوب است و جز او، ماهی پدر ژپتو هم در این فیلم حضور کوتاهی دارد. به هر روی، این فیلم ارزانقیمت برای دیزنی سودآور شد و خیال کمپانی را از این بابت راحت کرد که میتواند تا پایان دوران سخت جنگ دوام بیاورد و باز هم فیلم بسازد.
۴. پینوکیو اولین انیمیشنی بود که برندهی جایزهی اسکار شد
اولین فیلم بلند انیمیشن دیزنی، «سفید برفی و هفت کوتوله» در مراسم اسکار سال ۱۹۳۹ جایزهی اسکار افتخاری و یک مجسمهی بسیار بهیادماندنی را دریافت کرد. اما پینوکیو اولین فیلم بلند انیمیشنی بود که در بخش رقابتی برندهی جایزهی اسکار شد.
پینوکیو موفق شد جایزهی بهترین آهنگ اورجینال را برای «وقتی آرزوت رو به ستاره میگی» (When You Wish Upon A Star) و بهترین موسیقی متن اورجینال را از آن خود کند. پیش از آن والت دیزنی چند جایزهی اسکار برای فیلمهای کوتاه استودیو دیزنی دریافت کرده بود و همچنان تنها کسی است که با بیستوشش جایزه و پنجاهونه نامزدی، بیشترین جوایز تمام دوران را دارد.
این برد به قدری برای استودیو مهم بود که آهنگ وقتی آرزوت رو به ستاره میگی بهعنوان سرود دیزنی انتخاب شد و در شناسهی تولیدات والت دیزنی پیکچرز از آن استفاده شد. این آهنگ در نمایشها و رژههای پارک موضوعی دیزنی هم حضور پررنگی دارد و حتی صدای بوق کشتیهای کروز دیزنی است.
دیزنی تا دههی ۱۹۶۰ دیگر جایزهای از اسکار دریافت نکرد؛ تا اینکه با فیلم ترکیبی لایو اکشن-انیمیشن «مری پاپینز» در مجموع موفق شد پنج جایزه را به خانه ببرد. دیزنی از سال ۱۹۸۹ با کارتون «پری دریایی کوچولو» و ورود به دورهی رنسانس، دیگر تا یک دههی بعد و پس از آن، به طور ویژه، در دستهی بهترین آهنگ اورجینال اسکار، غالب و جایش امن بود.
۵. داستان اصلی پینوکیو بسیار تاریکتر از فیلم بود
شاید باورش سخت باشد، چون پینوکیو دیزنی هنوز هم یکی از ترسناکترین فیلمهای انیمیشن محسوب میشود، اما رمان اصلی «ماجراهای پینوکیو» اثر نویسندهی ایتالیایی کارلو کلودی حتی تاریکتر از آن است.
سال ۱۸۸۱، این رمان به طور سریالی در یک مجلهی هفتگی ایتالیایی منتشر شد که داستان خیمهشببازی بازیگوش را روایت میکرد؛ این داستانها بعدا به صورت یک کتاب سال ۱۸۸۳ منتشر شد. ماهیت اپیزودیک داستان اصلی وارد فیلم شده است، چرا که در فیلم ما شاهد سفر پینوکیو و مجموعهای از اتفاقات ناگوار هستیم که هر کدام درس ارزشمندی برای پینوکیو دارند.
با این حال، در فیلم تغییرات عمدهای نسبت به داستان اصلی وجود دارد. مثلا پینوکیوی دیزنی دوستداشتنی و بامزه است، اما در رمان اینطور نیست و او بارها پدر ژپتو را به وحشت میاندازد.
شاید دلخراشترین بخش داستان اصلی مربوط به دستیار محبوب همه جیمینی کریکت باشد. در کتاب، جیمینی کریکت که فقط با عنوان کریکت از او یاد میشود، حضور بسیار کوتاهی دارد و بعد پینوکیو او را با پتک میکشد.
اما او دوباره در قالب روح ظاهر میشود تا به پینوکیو نصیحت کند؛ احتمالا در این راستا که: «جیرجیرکتهایی را که میخواهند کمکت کنند نکش.» (کریکت (Cricket) در زبان انگلیسی به معنای جیرجیرک است.) دیزنی تصمیم گرفت تلاشهای کریکت برای کمک به پینوکیو را در فیلم حفظ کند و همین جزء کوچک داستان اصلی را برداشت و تبدیل به مؤلفهی اصلی شخصیت جیمینی کرد و عاقلانه ایدهی قتل را کنار گذاشت.
از طریق جادوی دیزنی، فیلم میتواند یک سری لحظات تاریک و دلخراش را به داستانی مفید دربارهی عروسکی تبدیل میکند که میخواهد خوب بودن را یاد بگیرد تا بتواند به یک پسر واقعی تبدیل شود و به این شکل، داستان را برای تماشاگران دلپذیرتر کند.
۶. پینوکیو به دو فیلمِ دیزنی که هنوز آن زمان ساخته نشده بودند اشاره میکند
طرفداران دیزنی میدانند که موقع تماشای فیلمهای دیزنی باید چشمان خود را کاملا باز نگه دارند و همیشه مراقب جزئیات پنهان غیرمنتظره در آنها باشند؛ پینوکیو هم از این قاعده مستثنی نیست.
امروز هیچ غیرعادی نیست که فیلمهای دیزنی به پروژههای آینده اشاره کنند، اما در سالهای اولیهی دیزنی، هیچ تضمینی وجود نداشت که هیچیک از فیلمهای آنها موفق شوند یا نه.
در صحنهی اول پینوکیو دو نکته وجود دارد که میتواند اشارهای به فیلمهای آیندهی دیزنی باشد. در حین اینکه که جیمینی کریکت آهنگ تو آرزوت رو به ستاره میگی را میخواند، ما کتاب داستان پینوکیو را زیر او میبینیم و دو کتاب دیگر یعنی «آلیس در سرزمین عجایب» و «پیتر پن» را هم در قفسه.
برای دیزنی چندان غیرمعمول نبود که همزمان روی چندین پروژه کار کند و آلیس در سرزمین عجایب و پیتر پن هر دو قبل از اکران پینوکیو در مرحلهی پیش تولید بودند.
ارجاع به این دو فیلم آینده آنقدرها که شاید در ابتدا به نظر میرسد پیشگویی نباشد، چرا که اینها پروژههایی بودند که دیزنی آشکارا مشتاق ساختشان بود و اشاره به آنها در پینوکیو فقط جنبهی سرگرمکننده دارد نه غافلگیرکننده.
دیزنی آن موقع همچنان باید با دوران سخت جنگ دست و پنجه نرم میکرد، بنابراین هیچیک از این پروژهها تضمینی نبود. با این حال، تماشای چنین جزئیاتی کوچکی جالب است.
۷. والت دیزنی در ساخت پینوکیو نقش پررنگی داشت
والت دیزنی تا زمان مرگش در ۱۹۶۶ همیشه حضور پررنگی در تولید فیلمها داشت؛ حتی معروف است که صدای اصلی میکی موس صدای خود اوست. وقتی نوبت به پینوکیو رسید، والت بهقدری مشتاق این پروژه بود که بهشدت درگیر آن شد.
وارد کیمبال، انیماتور، در مستند «بدون چشمداشت» (No Strings Attached) که ساخت پینوکیو را بررسی میکند، به یاد میآورد که دیزنی آنقدر روی این فیلم سرمایهگذاری کرده بود که تولید آن را برای مدتی متوقف کرد تا بتوانند به طراحی درستی از شخصیت برسند.
اولی جانستون و فرانک توماس انیماتور در کتاب خود به نام «شرور دیزنی» (The Disney Villain) میگویند که چگونه دورهی کار روی پینوکیو «نقطهی اوج درگیر شدن والت با انیمیشن» بوده است و او در فرایند ساخت «بینهایت خلاق بوده و کاملا به این کار علاقه داشته و غرق آن بوده است».
والت همچنین اصرار داشت که فیلم سیاهتر و پرتعلیقتر باشد. میگویند به تیمش گفته بود: «پینوکیو را در بدترین موقعیتها قرار بدهید… تا تماشاگران را نگران نگه دارید که یکوقت حوصلهشان سر نرود.»
به گفتهی کسانی که با او کار می کردند، والت می توانست کارفرمای ظالمی باشد و کمالگرایی بدنام بود. هنرمند مفهومی گوستاو تنگگرن در کتاب «آنطور که میخواستند طراحی کردند: جلد ۱» (They Drew As They Pleased: Vol 1) به یاد میآورد که والت «میدانست چگونه بگوید نه. نقاشیها پاره میشد و جنگلی از نقاشیهای جدید جلویش گذاشته میشد و او باز بلندتر از قبل میگفت نه.»
تلاش برای کمال، بهخصوص وقتی صحبت از پینوکیو به میان میآید، برای دیزنی نتیجه داد. این فیلم نه تنها برندهی چندین جایزهی اسکار شد، بلکه یکی از فیلمهای نادری است که امتیاز ۱۰۰% را در راتن تومیتوز دارد. در نهایت، این فیلم میراثی را ساخت که والت دیزنی میتوانست به آن افتخار کند.
۸. فرایندی کاملا جدید برای ساخت نماهای پیچیدهی پینوکیو ابداع شد
فناوری در فیلمهای انیمیشن در طول سالها تغییرات زیادی کرده است و دیزنی همچنان پیشگام تکنیکهای مختلف برای ایجاد محیطها، شخصیتها و فیلمهایی است که تخیل مخاطبان را جذب میکند.
تکنیکهای انیمیشن دستی قدیمی شاید فرسنگها با خروجی انیمیشن رایانهای کنونی دیزنی فاصله داشته باشد. با این حال، حتی آن زمان هم آنها روشهای جدید و هیجانانگیزی را برای داستانگویی ابداع میکردند و پینوکیو هم از این قاعده مستثنی نبود.
بهعنوان مثال، برای گرفتن نماهای پیچیدهی بالای سر و سکانسهای مربوط به نمای گسترده از روستا، دیزنی دوربینهای فیلمبرداری مولتیپلینی (multiplane) را، که اولین بار در «سفیدبرفی و هفت کوتوله» از آن استفاده کرده بود، توسعه داد تا مخاطب احساس کند در حال سفر به داخل و خارج از صحنههاست.
(دوربین مولتیپلین دوربین مخصوص فیلم است که در ساخت انیمیشن سنتی از آن استفاده میشد و کار با آن به این شکل بود که چندین تصویر با سرعتهای مختلف و فواصل مختلف از یکدیگر از جلو آن رد میشد.)
امروز تمام این کارها را میتوان با کلیک یک دکمه انجام داد، اما این فناوری آن روزها کمی ملموستر بود. دیزنی سازههای بزرگ و چند طبقهای را با شیشههای رنگشده ساخت که دوربین میتوانست در آن حرکت کند تا حس عمق ایجاد کند.
نمونههای این چنینی در پینوکیو زیاد است، مثلا در صحنهای درست قبل از اولین روزی که پینوکیو به مدرسه میرود و نمای بالای سری صحنهی فریب خوردنش از روباه مکار.
طبق گفتهی موزهی خانوادهی والت دیزنی، هزینهی ساخت یکی از این سکانسها که تنها کمی بیش از چهل ثانیه از زمان فیلم را به خود اختصاص میدهد، چهل و پنج هزار دلار بوده است؛ با احتساب تورم امروز یعنی رقمی حدود ۱٫۸ میلیون دلار.
دیزنی در فیلمهای بلند بعد از پینوکیو همچنان از این تکنیک تصویربرداری استفاده کرد و این باعث شد تصور نسبت به فیلمهای انیمیشن فراتر از کارتون برود و آثار هنری اصیل به حساب بیایند.