پاریدولیا (به انگلیسی: Pareidolia) یک پدیدهٔ روانشناختی است که در آن، فرد علایم یا صداهایی را که ادراک میکند به صورت معنادار میشناسد. از مثالهای معمولی که در این باره زده میشود میتوان به این موارد اشاره کرد: دیدن چهره در ابرها، دیدن چهره در ماه، شنیدن پیامهای ناشناخته وقتی نوار یا صدای ضبطشده بهصورت برعکس پخش میشود.
پاریدولیا از دو واژهٔ یونانی تشکیل شدهاست: «پارا» که به معنی «کنار» یا «همراه» است، و «ایدولون» که به معنی تصویر است، و در کل، به معنی و مفهوم جانبیِ یک شکل اشاره دارد.
نمونه های پاریدولیا:
مذهبی
یکی از بارزترین جلوههای پاریدولیا، دریافت و تصور نمادهای مذهبی از عکسها، نحوه قرار گرفتن اشیاء در کنار هم یا بافت خاص یک جسم است. این نوع از پاریدولیا، اختصاص به فرهنگ یا معتقدان مذهب خاصی ندارد و تقریباً در همه کشورها و در میان پیروان همه ادیان این نوع تلقیها مشاهده شده است.
فسیلها
اما پاریدولیا، فقط منحصر به انگارههای مذهبی یا شبه مذهبی نیست، در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، یک محقق ژاپنی به نام «چنسوکو اوکامارو» که فسیلها را بررسی میکرد، دهها قطعه فسیل شبیه انسان و حیوانات پیدا کرد که متعلق به ۴۲۵ میلون سال پیش بودند، فسیلها بسیار شبیه اجزای بدن انسان و سایر حیوانات بودند، تنها مشکل آنها این بود که آنها چیز جز قطعات چند سانتیمتری یا چند میلیمتری نبودند و در واقع این قدرت تخیل این محقق بود که در تکههای سنگ و فسیل اجزای پیکر موجودات را میدید! جالب است که او به این خاطر برنده جایزه نوبل نادانها در سال ۱۹۹۶ شد.
تستهای تصویری
یک تست روانشناسی به نام تست رورشاخ وجود دارد که در آن از لکههای جوهر روی کاغذ به آدمها نشان داد میشود و از آنها خواسته میشود که بگویند که این لکهها را شبیه چه چیزهایی میبینند و چه مفهومی میتوانند از لکهها در ذهن مجسم کنند.
هنر
تصویری که با الهام از پاریدولیا ساخته شده است
داوینچی در یادداشتهای خود پاریدولیا را به عنوان ابزار هنرمندان معرفی کرده است به عقیده او "اگر شما به دیواری که در آن لکههای مختلف وجود داشته باشد نگاه کنید میتوانید کوهها درختان و هرچیزی که قوه تخیلتان اجازه بدهد را بسازید.
توضیحات
تصویری از سه دایره و یک خط که مغز انسان آن را به عنوان یک چهره تشخیص میدهد
کارل ساگان عقیده داشت که انسانها در یک سازوکار برای بقای بیشتر، به نوعی طراحی شدهاند که بتوانند از لحظه تولد، چهره انسانهای دیگر را به راحتی تشخیص دهند. با کمک این مکانیسم، آنها با جزئیات بسیار کم میتوانند، چهرهای را از دور تشخیص بدهند، این مکانیسم آنقدر کارا از آب درآمده که علاوه بر کاربرد اولیه خود حتی میتواند از طرحهای نامفهوم هم چهره دربیاورد. کارل ساگان معتقد بود که شناسایی دوست از دشمن برای انسانهای ماقبل تاریخ یا حتی انسانهای مدرن مهم و حیاتی بوده است، طوری که ناتوانی در تمیز دوست از دشمن در کسری از ثانیه، منجر به نیست شدن یک انسان میشد، به همین خاطر چرخه تکامل در طی هزاران سال این حس را در مغز ما تقویت کرده است.
در سال ۲۰۰۹، دانشمندان تصمیمگرفتند با MEG که شیوهای برای نقشهبرداری از مغز با ثبت میدانهای مغناطیسی تولیدشده توسط آن است، مغز انسانها را هنگامی که در حال چهرهسازی از طرحهای نامفهوم است مورد بررسی قرار دهند. مشخص شد که در این حالت، مشابه هنگامی که ما به صورت عادی قیافه یک انسان را میبینیم، قسمتی از قشر مغز ما موسوم به قسمت قدامی دوکی شکل یا ventral fusiform cortex تحریک میشود، اما زمانی که ما اشیای تداعیکننده چهره را نمیبینیم این قسمت فعالیتی را از خود نشان نمیدهد. فاصله زمانی بین دیدن یک شبهچهره تا فعال شدن این قسمت تنها ۱۳۰ هزارم ثانیه است، که درست به اندازه فاصله زمانی مورد نیاز برای ادراک یک چهره واقعی است. این مطلب نشان نمیدهد که مکانیسم چهرهسازی مغز ما یک مکانیسم اولیه است و نباید تصور کنیم که یک پدیده شناختی دیرهنگام، وابسته به پردازش کورتکس خودآگاه ما در این امر دخیل است. به عبارتی پیش از آنکه ذهن خودآگاه ما وارد میدان شود، ما به صورت فطری حتی با دیدن این تصویر ساده، یک چهره را در این طرح میبینیم و نه چیز دیگر.
آسیبشناسی
بیماریهایی وجود دارند که میتوانند مکانیسم شناسایی چهره را مختل کنند. هرگاه شکنج دوکیشکل قُدّامی بهعلت سکته، تومور یا آسیب دچار مشکل شود، فرد دچار بیماری عدم توانایی در تشخیص چهره میشود. به این حالت اصطلاحاً چهرهناشناسی گفته میشود.
البته پاریدولیا به صورت افراطی هم میتواند نشانهای از اختلال روانی وسواسی – جبری باشد.
موارد مشهور
از میان نمونههای پاریدولیا، پاریدولیای صورت شناخته شدهترین نوع آن است. دیدن صورت مسیح بر روی نان تست، مشاهده مریم مقدس در ماکارونی و نمونه ایرانی آن رویت صورت آیتالله خمینی بنیادگذار جمهوری اسلامی در ماه، از مثالهای پاریدولیای صورت هستند که بخاطر نمودهای مذهبی و عقیدتی بیشتر به آنها توجه شدهاست. در تحقیقی که در دانشگاه هلسینکی فنلاند صورت گرفت، نشان داده شد افراد مذهبی بیشتر از خداناباوران، تصاویر قدیسان را در اشیا پیرامون خود میبینند. این موضوع در دانشگاه آمستردام هم بررسی شد و نتیجه مشابه بود. توضیح این پدیده بسیار جالب توجه چندان آسان نیست. دکترسونیا اسکات محقق عصبشناس در یونیورسیتی کالج دانشگاه لندن که بر روی این پدیده مطالعه کرده، معتقد است که افراد انتظاراتشان را در اشیا میبینند. در تحقیق دکتر نوشین حاجی خانی و تیمش در دانشگاه هاروارد، وقوع این پدیده در مغز انسان بررسی و مشخص شد که سیستم بینایی انسان گرایش دارد به سرعت به تفسیر محرک (که میتواند تصویر روی یک جسم باشد) بپردازد و به همین علت است که در یک لحظه او صور آشنایی را در اشیا میبیند یا پیامهایی را در صداهای پیرامون خود میشنود.
نقاشی فقیه (The Jurist) اثر نقاش ایتالیایی جوزپه آرچیمبولدو (Giuseppe Arcimboldo) که حدود ۵ قرن پیش کشیده شده و هماکنون در موزه ملی سوئد نگهداری میشود، یکی از معروفترین نمونههای استفاده از این پدیده در هنر است.
یکی از مثالهای جنجالی این پدیده، دیدن صورت یک انسان بر روی مریخ بود. در سال ۱۹۷۶، وقتی فضاپیمای وایکینگ ۶، اولین فضا پیمایی که ناسا به مریخ فرستاد، مشغول عکسبرداری ازسطح مریخ بود، تصویری را ثبت کرد که شبیه صورت یک انسان بود و به نام صورت مریخ شناخته شد.
این تصویر بیش از ۵۵ سال به عنوان یک موضوع جنجالی در فیلمها، مجلات و کتابها مطرح بود و حتی برخی آن را نشانه وجود حیات در مریخ میدانستند. در حقیقت این تصویر تنها و تنها یک صخره بزرگ در حال شکلگیری بود که با وجود سایههای اطرافش شبیه فرعون مصر به نظر میآمد.
پاریدولیا نه تنها فقط به صورت یک پدیده جنجالی و خرافی، که گاه در اقتصاد نیز نمود پیدا کردهاست. در سال ۱۹۵۲، اسکناسهای کانادایی به این علت که در میان موهای ملکه الیزابت شیطان خندانی دیده میشد، توسط بانکها جمعآوری شدند.
در سال ۱۹۹۴، یک زن آمریکایی، دایانا دویسر، تصویر مریم مقدس را در نان تست خود دید. او نان تست را برای فروش در ایبی (eBay) گذاشت و این نان تست که نزدیک ۱٫۷ میلیون بازدید داشت، در نهایت حدود ۲۸ هزار دلار فروخته شد.
ارسال مطلب به ایمیل دوستاتون: