در یک زمستانی جان جسد دوستش را در خانه او پیدا میکند. جان به پلیس گفته است که او در حال عبور از روبروی خانه جک بوده و تصمیم می گیرد که به او سر بزند . ولی هر قدر که زنگ خانه جک را میزند کسی جواب نمیدهد ولی او نور اتاق خانه را از پنجره یخ زده مشاهده میکند و به همین دلیل با دهان روی شیشه یخ زده پنجره بخار می دمد تا بتواند داخل خانه را ببنید و آن هنگام جسد جک را روی زمین مشاهده می کند .
پلیس بعد از شنیدن اظهارات جان او به عنوان قاتل دستگیر می کند.
آیا شما میتوانید بگویید پلیس از کجا متوجه شدهاست که جان قاتل دوستش است؟
شیشه معمولا از داخل یخ میزند و جان نمیتوانسته با بخار دهان، شیشه را پاک کرده و داخل خانه را دیده باشد!