طرف مقابل ما هر کس که باشد، مشتری، همسر، همکار، کارمند یا رئیس، توقع داریم چیزی را فراموش نکند، دچار اشتباههای مسخره نشود و همیشه دلایل عقلانی را به احساسات زودگذر ترجیح بدهد. یعنی با وجود آن که ذهن ما عملکردی بد و ضعیف دارد، توقع داریم که دیگران همیشه با ذهنی آماده و فعال، وظایف خود را به درستی انجام دهند.
الف) چیزهای رنگی
از دوست خود بخواهید روی یک تکه کاغذ اسم ۲۰ چیز زردرنگ را بنویسد. با کرنومتر زمان بگیرید و ببینید نوشتن این ۲۰ چیز چقدر از او زمان میگیرد.
حالا روی یک برگه دیگر از یک تا بیست بنویسید. این بار قرار است او اسم ۲۰ چیز سفید را بنویسد. اما برایش دو مثال بزنید: ۱- شیر ۲-برف. چقدر طول میکشد که بتواند ۱۸ مورد دیگر را هم بنویسد؟
وقتی برایش مثال میزنید، این کار بیشتر از قبل طول میکشد!
ب) تفکر بدون محدودیت
به این ۹ نقطه نگاه کنید.
آیا میتوانید بدون برداشتن خودکار از روی کاغذ و تنها با ترسیم ۴ خط، تمام دایرهها را به هم وصل کنید؟
اگر موفق شدید، حالا سعی کنید این کار را تنها با ترسیم سه خط انجام دهید.
توجه کنید که نباید از روی یک خط دوبار رد شوید.
بچههای دبستانی به سادگی توانستهاند این سوال را حل کنند!
پ) نیلوفر غولآسا
یک نیلوفر آبی غول آسا وجود دارد که در هر روز اندازه برگ آن دوبرابر میشود.
اگر ۱۰۰ روز طول بکشد تا نیلوفر تمام سطح دریاچه را بگیرد، چند روز طول کشیده که نصف سطح دریاچه را بپوشاند؟
تمام دریاچه صد روز، نصف دریاچه چند روز؟
الف) چیزهای رنگی
بیشتر افراد وقتی میخواهد چیزهای سفید را فهرست کنند با دشواری بیشتری مواجه میشوند. در حالی که این بار باید اسم ۱۸ چیز را بنویسند.
چرا این اتفاق میافتد؟
چون به شما دو مثال دادهایم. شیر و برف. بدون این مثالها ذهن شما آزادانه حرکت میکرد و به چیزهای زرد مثل خورشید، زرده تخممرغ، طلا، زعفران و زردچوبه فکر میکرد. اما حالا خیلی سخت است که ذهن خود را از شیر و برف دور کنید. جالب اینجا است که در حالت دوم، بیشتر افراد به لبنیات فکر میکنند: ماست، پنیر، دوغ، کشک…
به همین سادگی یک راهنمایی ساده باعث میشود که ذهن ما آزادی عملش را از دست بدهد.
یک مثال دیگر:
آیا میتوانید ۱۰ کلمه بگویید که حرف یکی مانده به آخر آن «د» باشد؟ کلماتی مثل مادر و برادر؟
همین دو مثال کار را خراب میکند. ذهن شما به سمت کلماتی خاص هدایت میشود. سریع به یاد پدر میافتید. اما اینجا بنبست است. خواهر جواب مناسب این معما نیست. کلمه دیگری به ذهن نمیآید.
در حالی که شما دهها کلمه بلد هستید که حرف یکی مانده به آخر آن «د» باشد: بردن، خوردن، دادن، مردن، سپردن، کردن، شمردن… اگر بجای مادر و برادر، بردن و شمردن را به شما میگفتم، کار خیلی سادهتر میشد.
این اتفاق در یک زبان خارجی شدت بیشتری پیدا میکند. چند کلمه انگلیسی بلد هستید که حرف یکی مانده به آخر آنها n باشد؟ مثلا song و alone؟ خوب فکر کنید.
شاید فکر کنید حتی یک کلمه دیگر هم به ذهن شما نمیآید. اما مطمئن هستم بیشتر از ۱۰۰ کلمه بلد هستید که حرف یکی مانده به آخر آن n باشد.
کلماتی مثل reading، shopping، parking. بله، تمام کلماتی که به ing ختم میشوند جواب درست هستند.
حالا با خیال راحت میتوانید ۳۰ کلمه بگویید که حرف یکی مانده به آخر آن n باشد. چون دارید ing را به فعلها اضافه میکنید.
اما دیگر بعید است به کلماتی ساده مثل king، ring و thing فکر کنید. ذهن شما در مسیری افتاد که در آن میتواند به سادگی معما را حل کند. دلیلی ندارد که این خانه امن را ترک کند.
کلماتی ساده مثل print، young، wrong، sink، ، giant، funny و… هم وجود دارند. اما وقتی با الگوی ing میتوانید مسئله را حل کنید، ذهنتان سراغ الگویی دیگر نمیرود.
ب)تفکر بدون محدودیت
این معما بسیار ساده است. به جوابها نگاه کنید.
معما 9 نقطه 4 خط
چرا معمایی به این سادگی، بسیار دشوار میشود؟ چون ذهن شما میکوشد که خودش را محدود کند. یعنی شما فکر میکنید که باید در یک مربع خیالی محدود بمانید. در حالی که خروج از این مربع خیالی ممنوع نیست.
این یکی از مشکلات بزرگ ما در تفکر است. ما به سرعت برای خود محدودیتهایی در نظر میگیریم که هیچ اجبار و الزامی برای رعایت آنها وجود ندارد.
مثلا به این معما فکر کنید: آن چیست که از همه چیز سبکتر است و از خودش سنگینتر، از همه چیز کوتاهتر است و از خودش درازتر، از همهچیز ارزانتر است و از خودش ارزانتر و هر کس که آن را بخورد میمیرد.
شما فکر میکنید که این معما حتما باید جواب داشته باشد. برای همین به موارد مختلفی فکر میکنید. جواب درست این معما هیچچیز است. واقعا هیچ چیزی در دنیا وجود ندارد که این شرایط را داشته باشد. چرا این جواب را نمیدهید؟ چون خود را محدود کردهاید که حتما جوابی وجود داشته باشد.
پ)نیلوفر غولآسا
اگر ۱۰۰ روز طول بکشد تا نیلوفر تمام سطح دریاچه را بگیرد، چند روز طول کشیده که نیلوفر نصف سطح دریاچه را بپوشاند؟
شاید به جواب ۵۰ روز فکر کرده باشید. اما جواب درست ۹۹ روز است.
دقت کنید که اندازه نیلوفر هر روز دوبرابر میشود. اگر در روز نود و نهم، نصف سطح دریاچه پوشانده شده باشد، تنها به یک روز دیگر نیاز است تا اندازه نیلوفر دوبرابر شود و کلِ سطح دریاچه را بپوشاند.
ارسال مطلب به ایمیل دوستاتون: