مصطفی رحماندوست شاعر و ادیب برجسته در حوزه شعر و ادبیات کشور به شمار میرود که به تصدیق و تایید بسیاری از متفکران علم و ادب نقش بیبدیلی را در بسط، توسعه و تعمیق ادبیات فارسی به ویژه در حوزه کودکان و نوجوانان ایفا کرده و اشعار وی، تداعیکننده خاطرات شیرین کودکی بسیاری از فرزندان ایران است.
ادبیات کودک و نوجوان، نوعی از شعر و داستان است که با تخیل و درک کودکان و نوجوانان تناسب و همخوانی داشته باشد و در یک جمله این که قابل فهم برای این گروههای سنی باشد. شعر و داستان، دریافتهای تازهای به کودکان از جهان پیرامون شان میدهد و به آنها کمک میکند تا از زاویهای نو و با احساسات عالی به جهان بنگرند. در واقع شعر ارتباط کودکان را با جهان عمیقتر، عاطفیتر و دلچسبتر میکند. در کشور ما بوده و هستند افرادی که کودکان این سرزمین با شعر و داستان آنها خاطره دارند و مصطفی رحماندوست یکی از این اشخاص است. شعر کودک و نوجوان در ایران در آغاز دهه شصت از رشد نسبتا خوبی برخوردار بود. این گونه شعر چنان در حیطههای زبانی، تخیل و موسیقی منحصر به فرد شده است که به جرات می توان آن را موج پنجم شعر ایران نامید.
موج اول تا چهارم عبارتند از: سبک خراسانی، سبک عراقی، سبک هندی و شعر نیمایی. شعر کودک و نوجوان تمام ویژگیهای یک سبک مجزا را داراست. بعد از انقلاب شاعرانی چون مصطفی رحماندوست و جعفر ابراهیمی و... حیاتی دوباره به شعر کودک و نوجوان بخشیدند. مصطفی رحماندوست به تصدیق و تایید بسیاری از متفکران علم و ادب نقش بی بدیلی در بسط، توسعه و تعمیق شعر و ادبیات کشور به ویژه در حوزه کودکان و نوجوانان داشته است.
زندگینامهمصطفی رحماندوست یکم تیر ۱۳۲۹ خورشیدی در همدان متولد شد. او شاعر خاطرهانگیز و محبوب دوران کودکی نسل جوان و میانسال امروز است. شعر "صد دانه یاقوت" او را کمتر شخصی است که نشنیده باشد و حفظ نباشد. او شاعری است که بیش از سه نسل از کودکان و نوجوانان ایرانزمین با اشعارش خاطره دارند.
از زمانی که کودک بود و تقریبا ۱۱ سال داشت، متوجه شد که استعداد درخشانی در شعر گفتن دارد. او در کودکی اشعار مثنوی مولوی را حفظ کرده بود، شعرهایی که مادرش گاهی برای او زمزمه میکرد. خودش درباره کودکی خود میگوید: «پدرم قوی بنیه بود اما وقتی درباره کربلا شعر میخواند، اشکش در میآمد. برای من که او را قوی و زورمند میدیدم، دیدن اشک و اندوهش عجیب بود. خیلی دلم میخواست بدانم آن کلمهها چه هستند و چه قدرتی دارند که پدر زورمندم را به گریه مینشاندند.»
همین موضوع باعث شد تا رحماندوست برای یادگیری خواندن و نوشتن شتاب کند و شعرهای دیوان شعرا را بخواند. در مدرسه حافظ میخواند و سعی میکرد، اشعار این شاعر بزرگ را حفظ کند. بعد از گذراندن دوره ابتدایی او وارد دبیرستان شد و در رشته علوم انسانی که در آن زمان نام رشته ادبی داشت، تحصیل کرد. مصطفی رحماندوست در دوره دبیرستان هم فرد کتابخوانی بود. او در گفت وگویی درباره کتابخانه دبیرستان ابن سینا که در آن درس میخواند گفت: «کتابخانه خوبی داشت، اما بهسختی میتوانستم ازآنجا کتاب بگیرم، بسیاری از کتابهای آنجا را خواندم. کمبودها را هم با کرایه کردن کتاب و مطالعه سریع آن جبران میکردم. شبی یک ریال کرایه کتاب میدادم. خلاصه بعضی از کتابها را هم از بچههای اهل کتاب میشنیدم تا کرایه کمتری بپردازم».
او در این دوره به تشویق و تایید پدر مدتی را دروس حوزه خواند. در سالهای آخر دبیرستان هم با موسیقی و نقاشی عجین شد. اگرچه در نقاشی خیلی پیشرفت چشمگیری نداشت اما در موسیقی توانسته بود به این توانایی برسد که سنتور بزند. او در مصاحبهای میگوید: «سال ۱۳۴۹ برای ادامه تحصیل به تهران آمدم و در رشته زبان و ادبیات فارسی مشغول تحصیل شدم. حضور در تهران فرصتی بود، برای آشنایی با دکتر علی شریعتی، استاد مرتضی مطهری و دکتر بهشتی. رفت و آمد به جلسههای درس این بزرگواران و شرکت در محافل و مجالس ادبی و هنری آن روزگار، باعث شد که خوشههای ارزشمندی از خرمن آگاهان و آگاهیهای دیریاب بیندوزم.» مصطفی رحماندوست درباره نخستین نوشتههایش اظهار می کند: «اولین نوشتهام، زمانی چاپ شد که دانشآموز دبیرستان بودم. آنهم در یک مجلّه محلی و نه اثری که برای بچهها نوشته شده باشد. در دوره دانشجویی قصهها و شعرهای بسیاری نوشتم و چاپ کردم. همه برای بزرگسالان، اما در اواخر دورهِ دانشجویی بود که "ادبیات کودکان و نوجوانان" را شناختم و تصمیم گرفتم، سالک و رهپوی این راه باشم. روانشناسی خواندم؛ سادهنویسی کار کردم؛ کتابهای بچهها را ورق زدم؛ معلم بچهها شدم؛ چند جا درس دادم؛ اول قصه نوشتم: "سربداران" و "خاله خودپسند" و بعد شعر سرودم.»
تحصیلات دانشگاهی مصطفی رحماندوست فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. او به عنوان کارشناس کتابهای خطی در کتابخانه مجلس، مدیر مرکز نشریات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدیر مسوول نشریات رشد، سردبیر رشد دانشآموز، سردبیر و پدیدآورنده سروش کودکان و نوجوانان، سردبیر مجله شهرزاد قصهگو فعالیت کرده است. او همچنین به مدت سه سال مدیرکل دفتر مجامع و فعالیتهای فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران بوده است.
در ۱۳۷۱ مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی گرفت و کمی بعد توانست درجه یک هنری (دکتری) را از آن خود کند. مصطفی رحماندوست، علاوه بر این، مدرس داستاننویسی و قصهگویی و ادبیات کودکان و نوجوانان در دانشگاهها نیز بوده است.
بیش از ۳۰ سال است که مصطفی رحماندوست بی وقفه برای کودک و نوجوان کار می کند و تمام فعالیتهای او به هر شکلی به ادبیات مرتبط بوده است. او تا امروز بیش از ۳۱۴ اثر به صورت مجموعه شعر برای کودکان و نوجوانان، تالیف و ترجمه داستان و کتابهایی درباره شیوههای قصهگویی و ادبیات کودک در ایران و جهان منتشر کرده است. کتابهای او به بیش از ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار نسخه میرسد و بعضی از آثار او از جمله قصه «دو لاکپشت تنها»، «بازی با انگشتها»، «سه قدم دورتر شد از مادر»، «دو تا عروس، دو تا داماد» و ... به سیزده زبان ترجمه شده است.
فعالیت هارحماندوست پس از ۱۳۵۷ با عنوان مدیر مرکز نشریات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شد. از آن پس به عنوان مدیر برنامه کودک سیما، سردبیر نشریه پویه، مدیر مسوول نشریات رشد، مدیر کل دفتر مجامع و فعالیتهای فرهنگی، سردبیر رشد دانشآموز، سردبیر سروش کودکان و داور جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان (اصفهان) ایفای نقش کرد. رحماندوست به مدت سه سال مسوولیت مدیر کل دفتر مجامع و فعالیتهای فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را برعهده داشت و علاوه بر این، مدرس داستان نویسی و ادبیات کودکان و نوجوانان در دانشگاه ها نیز بود.
آثارآثاری چون نوشتم دوستت دارم، صد دانه یاقوت، سفید بود، سفید تنها بود، دست چپ دست راست، مثل پشمکه، به نام دوستم خدا، ۲ پر ۲ پر ۴ پر، آسمان هم خندید، ترانههای نوازش، بازی شیرین است، درسی برای گنجشک، توپ در تاریکی، بچهها را دوست دارم، مرغ قشنگ تپلی، پرنده گفت: به! به!، صدای ساز میآید، خروس غصه خورد، زیباتر از بهار، فرهنگ آسان: دانشنامه ویژه کودکان و نوجوانان، فرهنگ ضربالمثلها: مجموعهای ارزشمند از ضربالمثلهای ایرانی، ترانههای نوازش: شامل مجموعهای از لالاییها که از آن میان «لالایی عاشورا» از این شاعر برجسته بسیار مورد استقبال قرار گرفت و مجموعه شعرهای «قصه پنج انگشت» و «بازی با انگشتها» که ریشه در ادبیات فولکلور ایران دارد و تعدادی از اشعار این مجموعه به زبان سوئدی نیز ترجمه شده است.