میرزا محمد نصیرالحسینی در ۱۲۷۱ هجری در شیراز به دنیا آمد. وی به دلیل آنکه در شعر «فرصت» تخلص میکرد به فرصتالدوله مشهور شد. او علاوه بر فراگیری علوم فقه و اصول، کلام، فلسفه و منطق به علم حدیث نیز روی آورد.
فرصت الدوله نه فقط زبان انگلیسی را فرا گرفت، بلکه از دانشمندی آلمانی خط میخی را هم آموخت و احتمالاً نخستین ایرانی است که خط میخی را میدانست. او در ۱۳۳۱ هجری روزنامه فارس را در شیراز منتشر کرد.
او علاوه بر ادبیات فارسی و عربی در حساب، هندسه، هیات و منطق نیز تسلط و توانایی داشته است.
بنا به نوشته خودش در ۳۲ سالگی به دیدار سیدجمال الدین اسدآبادی نایل شد و او را در بوشهر ملاقات کرد و دیدارهای بعد، موجب دوستی آنها شد و پاره ای از سخنان گرانبهای سیدجمال الدین در یادداشت های او منقول است.
فعالیتهای هنری، فرهنگی و علمیویژگیهای شخصیتی و تواناییهای فرصت الدوله در زمینههای مختلف هنری، فرهنگی و علمی، موجب شد تا آثار مصور وی آنگونه که باید شناخته نشود، در حالیکه این آثار، تأثیرات شگرفی بر هنرهای سنتی فارس همچون هنر قلمزنی، ساخت زیورآلات سنتی، گچبری و کاشیکاری و قالیبافی و جز آن داشته است و دامنه این تأثیر در بسیاری از اینگونه هنرهای سنتی فارس هنوز زنده و جاری است.
وی به اروپا نیز مسافرت کرد و از افرادی بود که برای مشروطیت فعالیت زیاد داشت و در بنیان فرهنگ نوین در ایران نقش مهمی داشت.
دست نوشتهها و آثارفرصت الدوله آثار و تالیف هایی از خود به یادگار گذاشت. وی آثاری از جمله «دریای کبیر(شامل علوم مختلف به زبان عربی و فارسی)، اشکال المیزان در علم، منطق بحورالالحان در علم موسیقی و عروض منشآت نثر رساله شطرنجیه مثنوی» را تالیف کرد. وی همچنین هجرنامه مقالات علمی و سیاسی در ۲ جلد نگاشته شده است. رساله ای در گرامر خط میخی که ضمن آن اشاره هایی به جغرافیای سرزمین هند وجود دارد. رسالهای در علم هیأت جدید و از همه مهمتر دیوان اشعار او شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، مسمطات، رباعیات، مثنویات، مراثی، تواریخ و پیوستی از منشآت منثور او است. از مجموعه این آثار تنها دیوان اشعار آثار اعجم و بحورالالحان آن به چاپ رسیده و از باقی آثار به جز مقالات علمی و سیاسی که به تازگی در کتابخانه گنج بخش شناسایی شده و دریای کبیر که ظاهراً در کتابخانه حافظیه شیراز نگهداری می شود، نسخه مشخصی یافت نشده است.
البته فرصت الدوله از جمله چهرههای نام آور تاریخ است که آثارش هرگز آنگونه که باید مورد بررسی و پژوهش قرار نگرفته است، هرچند پراکندگی و وسعت حیطه فعالیتش که از هنر تا علم و سیاست را در برگرفته، موجب شده است که نتوان با دید تخصصی و عمیق آثارش را به بررسی نشست.
مکتوبات و نامههای نویافتهفرصت الدوله نخستین رییس معارف و اوقاف فارس بود. وی هیچ منبعی غنی تر از زندگینامه خودنوشت او وجود ندارد که با نثر روان از تولد تا واپسین روزهای حیاتش را روایت کرده و از وقایع مهم تحصیلات، آثار و افرادی که به نحوی بر زندگی و نگرش وی تأثیر گذاشتند، سخن گفته است. فرصت الدوله علاوه بر علم و سیاست در وادی هنرهایی همچون نقاشی نامی بر جای گذاشته است. در بخشی از مهمترین تعریفش، آثار عجم طرح ها و نقش هایش از بناهای تاریخی گرد آمده است.
دیوان وی شامل اشعاری با صلابت است اما به شیوه پیشینیان و به دور از نوآوریها و مضامین آزادیخواهی مرسوم در اشعار عصر مشروطه و نشانگر تسلط و پایبندی شاعر و فنون شعر کلاسیک فارسی است.
همچنین تصاویری از ۱۸ نامه با دستخط و امضای فرصت شیرازی وجود دارد که به تازگی بازخوانی و بازنویسی شده اند. منشآت و مکاتیب که بیشتر به وسیله افراد سرشناس نگارش یافته اند در مطالعات تاریخی حایز اهمیت بوده و منابعی معتبر در شناسایی روابط اجتماعی، رسم الخط رایج و وقایع و رویدادها به شمار می روند. این نامه ها با مرکب مشکی و خط نستعلیق تحریری بر کاغذ دفتری خط دار نوشته شده اند. بر روی برخی اوراق واتر مارک مشاهده میشود. کاغذ آنها به دلیل اسیدی شدن به زردی رفته و شکننده شده و همچنین لبه برخی از اوراق دچار پارگی است. با این وجود میتوان گفت در وضعیت مناسبی قرار دارند و متن اصلی آسیب چندانی جز پخش شدگی جزیی مرکب ندیده است. کاغذی که انتخاب شده و همچنین خط متوسط و بینظمی در نگارش آنها این احتمال را به وجود میآورد که این اوراق پیش نویس نامه های اصلی بوده است. سه مهر بیضی شکل کوچک منقوش و به خط نستعلیق با عبارت «فرصت» به تاریخ ۱۲۶۹ در پشت نامه ها وجود دارد.
هر ۱۸ نامه با عبارت هایی چون «قربان شما بروم، تصدقت گردم، فدایت شوم و قربانت شوم»، آغاز میشود. بی شک استفاده از چنین عبارت هایی نشان دهنده میزان صمیمیت نگارنده با مخاطب نامه بوده که خاص نامه های غیر رسمی و دوستانه است.
به طور کلی می توان مکتوبات و منشات را به ۲ دسته کلی دیوانی (رسمی) و اخوانی (دوستانه) تقسیم کرد. مکتوبات دیوانی در بیشتر موارد براساس چارچوب ضوابط و آداب نامه نگاری زمان تحریم شده و با عبارت هایی رسمی آغاز میشوند. همچنین اطلاعاتی دقیق و روشن تر نسبت به آنچه از مکتوبات غیر رسمی به دست میآید در اختیار پژوهشگران قرار میدهد. مکاتیب غیررسمی که به عنوان اخوانیات نیز شناخته می شوند، طیف وسیع تری از این نوع ادبی را در برمیگیرد. اغلب نامشخص بودن مخاطب، پراکندگی محتوا، خیالی و ساختگی بودن یا استفاده از اصطلاح ها و عبارت های رمزی و سخن گفتن از وقایعی که پژوهشگر از آنها مطلع نیست، استخراج اطلاعات مفید را از این دسته از مکتوبات اندکی مشکل کرده است.
مخاطب نامه های فرصت الدوله، دوستان او بودند که بنا به جایگاه اجتماعی او، سران و افراد سرشناس مملکت را شامل می شدند. علاوه بر این، آوردن نام دیگر اشخاصی که در متن نامه ها آمده و به نحوی با مولف در ارتباط بودند، خالی از لطف نیست.
نکته مهم دیگر تاریخ نگارش نامه ها است که متاسفانه تنها در هفت نامه تاریخ آنها درج شده که در سالهای ۱۳۱۲، ۱۳۱۱، ۱۳۱۰، ۱۳۱۵، ۱۳۱۳ هجری تحریر یافته اند. میتوان از شباهت محتوای نامه ها و شکل ظاهری آنها احتمال دارد که باقی مکتوبات نیز در سال هایی مشابه نوشته شده باشند. این نامه ها مربوط به دهه چهارم زندگی و زمان جوانی فرصت الدوله است. همچنین عدم استفاده از لقب فرصت الدوله که پس از ۱۳۲۰ هجری، توسط مظفرالدین شاه به وی تعلق گرفته، دلیلی بر صحت تاریخ احتمالی نامه ها است.
فرصت الدوله را میتوان دانشمندی جامع العلوم دانست و از منظرهای متفاوتی آثارش را بررسی کرد. گاه در منظر یک نقاش و گاه به عنوان شاعر و ادیب و همچنین محقق و پژوهشگر علوم و تاریخ ایران شناخته می شود.
فرصت الدوله در نقاشی نیز تبحر خاصی داشت. وی علاوه بر پرتره هایی که از شاهزادگان قاجار می کشید، بنابر ماموریتی از طرف نظام السلطنه، راهی مناطق باستانی برای برداشتن طرح و نقشه میشود و در مکتوبی نیز به این مهم اشاره میکند که تاریخ آن ۱۳۱۱ هجری و برابر تاریخی است که در شرح حال خود آورده است، این نقشه ها در واقع سبب تالیف کتاب ارزشمند او آثار عجم است. خودش در جایی نوشته است که «در باب نقشههای آثار عجم تا کنون از این طرف و آن طرف گدایی و سقایی کردم. به راستی تالیفات بزرگی چون آثار عجم، عشق و شیفتگی عمیق نسبت به تاریخ و فرهنگ ایران را می طلبد، غم نان اگر بگذارد».
فرصت در مکتوباتش بارها به آثار عجم و چاپ آثارش در بمبئی اشاره میکند و از آن جایی که «دریای کبیر» و «بحورالالحان» را در سال های ۱۳۲۱ و ۱۳۲۲ هجری تالیف کرده ذکری از آنها وجود ندارد. در خصوص شعر و شاعری در چند جا آورده است، دوستان دور و نزدیک که طبع شاعری داشتند، شعرهایشان را برای او فرستاده تا بازبینی کند و نظرش را بنویسد. در مکتوبی نیز درباره پیشنهاد تخلص به «آقا عیشی» نوشته است.
سرانجامسرانجام این هنرمند بر اثر یک بیماری داخلی مزمن آبان ۱۲۹۹ خورشیدی در خانه شخصی خود در شیراز چشم از جهان فروبست و بنا بر آرزوی دیرینه اش در کنار آرامگاه لسان الغیب حافظ به خاک سپرده شد و سنگی را که زیر نظر خود او برای مزارش تراشیده بودند بر گور او نهادند.