شهابالدین سهروردی فیلسوف نامدار ایرانی است که توانست بسیاری از علوم زمان خود را بیاموزد و به فلسفه اسلامی، حیات تازهای ببخشد و آن را وارد مرحلهای دیگر کند. شیخ اشراق، مسلمانان را با فصلی نوینی از عرفان آشنا کرد و تاثیر شگرفی بر مراکز علمی و فلسفی جهان گذاشت.او توانست کلیت نظام ارسطویی را به چالش بکشد و مبانی اندیشه آن نظام را ویران کند، بنیانی نو را معرفی کرد و برای این منظور بهجای نوشتن، اندیشید. وی را با نام شهاب الدیـن سـهروردی، فیلسوف، عارف و بنیانگذار مکتب اشراق در سنت فلسفه اسلامی می شناسند. سهروردی حکیم جوان و مؤسس فلسفه اسلامی از عارفان و فیلسوفان بزرگ اسلامی است که با وجود شهرت و به یادگار ماندن آثارش، آنچنان که بایسته و شایسته است نتوانسته بعد از خود تأثیرگذار باشد.
شهاب الدیـن سـهروردی در یکی از روستاهای زنجان چشم به جهان گشود. نام کامل او را بیشتر شرححال نگاران «ابوالفتوح شهاب الدین یحیی بن حـبش بن امیرک سهروردی» مـلقب بـه شیخ اشراق و مقتول ثبت کردهاند اما به نوشته ابن خلکان مورخ، برخی نام او را احمد و برخی دیگر کنیه او را نامش دانستهاند.
شیخ شهاب الدین سهروردی در سال۵۳۳ شمسی در قریه سهرورد زنجان به دنیا آمد
شهابالدین یحیی سهروردی، از فلاسفه مشهور ایرانی است. این فیلسوف بزرگ اهل سهرورد استان زنجان است و بر طبق شرایط و اعتقاداتی که داشت، در طول زندگی و بعد از مرگ، القاب مختلفی برای او به کار بردهاند.
بهدلیل احاطه سهروردی بر فلسفه مشرق زمین و بنیانگذاری اصول فلسفه او بر اندیشه ایران قدیم، به او لقب «شیخ اشراق» دادهاند.
از دیگر القاب سهروردی «شیخ مقتول» و «شیخ شهید» است. اعطای این القاب به شهابالدین شهروردی بهدلیل سرنوشتی است که در پایان عمر داشت. بهقول منابع تاریخی، شهابالدین سهروردی بهدلیل اعتقاداتی که داشت در هنگام بحث در یک جلسه مناظره، به او اتهام کفر زدند و او را کشتند؛ ازاینرو، لقب شیخ شهید گرفت.
او عمر زیادی نداشت؛ اما همان روزهای کوتاهی که در این دنیا گذراند، به تحصیل علم و فلسفه مشغول شد. سهروردی سفرهای زیادی به منطقه عراق و سوریه داشت و در آنجا از محضر علمای زیادی بهره برد. سهروردی در زمان حکومت ایوبیان در آسیای صغیر بود و چندی را بهعنوان مشاور عالی ملکظاهر ایوبی در خدمت او گذراند. او در مدتی کوتاه، شهرت زیادی کسب کرد و از بسیاری علمای سنی مذهب آن زمان، در زمینه علم و فلسفه پیش افتاد. سهروردی با ارائه حکمت اشراق، در نقطه مقابل ابنسینا قرار گرفت و ماهیت را بر وجود ارجح دانست. اندیشه سهروردی از مطالعه و تلفیق فلسفه شرقی زرتشت و برخی نظریات فلاسفه یونان و هند نشات میگرفت. سهروردی پس از مرگش، پیروانی داشت که مکتب او را دنبال کردند.
زنـدگی کوتاه اشـراقی را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: دوره نخست، دوران اقامت در سهرورد است که شرححالنگاران از این دوره زندگی سهروردی خبری نمیدهند و چگونگی رشد و دانشاندوزی او را در زادگاهش بر آیندگان معلوم نمیکنند اما باید وی آمـوزشهای آغـازین خـود را در همین شهر فرا گفته بـاشد.
دوره دوم زنـدگی سـهروردی با سفرهای او آغاز میشود. وی هیچگاه در جایی استقرار نیافت و همواره در سفر بود. سهروردی سفر را دوست میداشت و در همین سفرها بود که با بـسیاری از عـالمان و حـکیمان دیدار کرد و از آنان دانش و حکمت آموخت.
سهروردی در ایـن دوره هـمچنین با مشایخ صوفیه آشنا و مجذوب آنان شد و به راه تصوف افتاد و سیروسلوک و ریاضت را آغاز کرد و به مقام کشف و شهود نـائل آمـد. شمسالدین شهرزوری مورخ اسلامی، درباره این دوره از زندگی سهروردی مینویسد: «و شیخ بسیار سـیر و کثیر الطواف بود در شهرها و شوق بسیار داشت که از برای خود شریکی در تحصیل حقایق به هم رساند به هـم نـرسید، چـنانچه در آخر مطارحات میگوید به این مضمون که به تحقیق سن مـن نـزدیک به سی سال رسید و اکثر عمر در سفر گذشت و همگی تفحّص از مشارکی که مطلع باشد بر عـلوم مـینمودم، نـیافتم کسی را که چیزی از علوم شریفه دانسته باشد و کسی هم که تصدیق بـه تـحقیق آن داشـته باشد.»
آغاز دانش اندوزی سهروردیسهروردی در آغـاز جـوانی برای دانشاندوزی به مراغه رفت و نزد مجد الدین جیلی، به فراگیری حکمت پرداخت و گـویا در هـمانجا به درخواست دوستان و شاگردان خود کتاب «التنقیحات فی اصول الفقه» را به نـگارش درآورد.(۴) او سپس برای فراگیری آرای ابن سینا و بهرهمندی از دانش اسـتادانی کـه در مهمترین مرکز علمی آن روزگار، اصـفهان حضور داشتند، مـراغه را به طرف اصفهان ترک مـیکند و در ایـن شهر کتاب «البصائر النصیریه» تألیف عمر بن سهلان ساوی را که یکی از بهترین گـزیدههای مـنطق شفاء است، نزد ظهیر الدیـن فـارسی مـی خواند. چنانکه شـهرزوری مـینویسد: «از کتب او چنان فهمیده مـیشود کـه در بصایر فکر بسیار کرده است.»
شیخ اشراق در اصفهان بیش از پیش مجذوب حکمت مشرقی ابـن سـینا میشود و چنین به نظر میرسد کـه تـرجمه فارسی «رسـاله الطـیر و تـألیف رسالههای بستان القلوب و قـصه الغربه الغربیه» را در مدت اقامت در اصفهان به نگارش درآورده است.
سهروردی پس از اقـامت ۲یـا سه ساله در اصفهان بـه قـصد آشـنایی بـا دیـگر مکتبهای فکری زمـانه خـود، راهی منطقه اناتولی در ترکیه و سوریه امروز میشود و در شهر ماردین از شهرهای ترکیه کنونی با فخر الدین ابـو عـبد اللّه محمد بن عبد السلام ماردینی فیلسوف بزرگ ترکیه، طرح دوسـتی مـیافکند و بـرخی از کـتابهای حـکمی را بـر این فیلسوف مشایی میخواند و میان آنها گفت وگوهایی در میگیرد و ماردینی به فضل و دانش او اعتراف وکشته شدن وی را پیشبینی میکند. ماردینی از سرآمدان روزگار خود در علوم مختلف، بهویژه حکمت، لغت و طـب بود. وی از معدود فیلسوفان مشایی روزگار خویش و آخرین استاد سهروردی بود.
سهروردی در مـاردین به دوستی با فخر الدین ماردینی ادامه میدهد و سپس در ۹۷۵ قمری به سمت سوریه کنونی در آسیای صغیر رهسپار و وارد حلب میشود. با ورود سهروردی به حلب دوره دوم زندگانی این حکیم اشراقی نیز بـه پایـان میرسد. در این سال که حدود ۳۰ سال از عمرش میگذشت، نگارش کتاب «المشارع و المطارحات» را به پایان رساند و در همان شهر از نگارش مهمترین اثر فـلسفی خـود با نام «حکمة الاشراق» فـراغت یـافت.
سهروردی در همین دوره و در سایه شهرتی که از نگارش حکمه الاشراق به دست آورده بود از حمایت پادشاهان سلجوقی نیز برخوردار میشود و با سفر به توقات و خرتپرت و اقـامت نـزد این پادشاهان ۲رساله «پرتـونامه و الداح عـمادی» را به نگارش درمیآورد و اولی را به رکن الدین سلیمان و دومی را به عماد الدین ابو بکر تقدیم میکند.
اندیشه های سهروردیگروهی سهروردی را مدافع نوعی ملیگرایی دانستهاند و او را در زمره شعوبیه به شـمار آورده اند و در نهایت همین گرایش را موجب قتل او دانـستهاند. این دیدگاه از سوی شـماری از مـتفکران مورد انتقاد و مخالفت واقع شـده و آن را مـحصول ناآشنایی و برداشت نادرست و ناقص از آثار و اندیشههای این حکیم اشراقی دانستهاند.
آرامگاه سهروردیسهروردی در سن ۳۸ سالگی در زندان جان سپرد و او را در شهر حلب به خاک سپردند. طبق منابع تاریخی او در زندان ملکظاهر ایوبی از گرسنگی و تشنگی جان داد و به شیخ شهید شهرت یافت. به گفته منابع تاریخی، سهروردی از دانش و بهره هوشی فراوانی برخوردار بود؛ ازاینرو، ملکظاهر ایوبی او را بهسمت مشاور طراز اول خود برگزید. چیرگی سهروردی بر دانش و حکمت، توانایی او در حل مسائل مختلف و تسلط او به اسرار و علوم غریبه، سبب حسادت دیگر علما نسبت به او شد.
به گفته عماد اصفهانی، در مجلس مناظرهای که برای سهروردی آماده کردند، در مورد اراده خداوند از او پرسیده شد: «آیا خداوند قادر است بعد از رسول خاتم، پیامبر دیگری برگزیند؟» سهروردی در پاسخ گفت: «خداوند قادر مطلق است و قدرت او حد و شرط نمیپذیرد.»
دو تن از فقها پاسخ او را کفر قلمداد کردند و آن را سندی بر الحاد او دانستند. این موضوع سبب شد که به شهابالدین سهروردی، تهمت الحاد بزنند و او را به زندان بیاندازند. درباره منع طعام سهروردی در منابع، دو نظر وجود دارد؛ یکی اینکه سهروردی را از خوردن غذا بازداشتند و دیگر این است که سهروردی خود دست از طعام کشید تا به دیدار حق شتافت.
از سهروردی در طول عمر کوتاه خود حدود 50 کتاب و رساله به یادگار مانده است. آثار او به طرز شگفتی از نظر فصاحت و بلاغت تحسین شده و دارای نثری پخته و قوی است.
هشتم مرداد در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روز سهروردی نام گذاری شده است.
برخی از آثار سهروردی:• المشارع و المطارحات، در منطق، طبیعیات، الهیات
• التلویحات
• حکمةالاشراق، در دو بخش. بخش نخست، در سه مقاله در منطق، بخش دوم در الهیات در پنج مقاله (این کتاب مهمترین تألیف سهروردی میباشد و مذهب و مسلک فلسفی او را بخوبی روشن مینماید)
• اللمحات، کتاب مختصر و کوچکی در سه فن از حکمت، یعنی: طبیعیات، الهیات و منطق
• الالواح المعادیه، در دانشهای حکمت و اصطلاحات فلسفه
• الهیاکل النوریه، یا هیاکل النور
• المقاومات، رساله مختصری است که سهروردی خود آن را به منزله ذیل یا ملحقات التلویحات قرار دادهاست
• الرمز المومی(رمز مومی)
• المبدء والمعاد
• بستان القلوب
• طوراق الانوار
• التنقیحات فی الاصول
• کلمةالتصوف
• البارقات الالهیة
• النفحات المساویة
• لوامع الانوار
• الرقم القدسی
• اعتقاد الحکما