هِرودوت (به یونانی: Ἡρόδοτος) نخستین تاریخنگار یونانیزبان است که آثارش تا زمان ما، باقی ماندهاست. بر خلاف نویسندگانی که در آغاز کتاب خویش به شرح زندگی خود میپردازند، هرودت در ابتدای کتاب خود به این جملهٔ ساده بسنده کردهاست که «هدف هرودوت هالیکارناسی از ارائهٔ نتایج پژوهشهایش در اینجا آن است که گذر زمان، گرد فراموشی بر کارهای آدمیان و دستاوردهای بزرگ یونانیان و بربرها ننشاند و بهویژه علت درگیریهای این دو قوم روشن شود.» اطلاعات ما دربارهٔ زندگی او بسیار متأخر است که عمدتاً از دو مقالهٔ دانشنامهٔ بیزانسی سودا گرفته شدهاست. بر پایهٔ این منبع، هرودوت در هالیکارناس زاده شده بود و در سال ۴۴۴ پیش از میلاد به تروئی در جنوب ایتالیای امروزی مهاجرت کرد که احتمال داده میشود در همانجا نیز درگذشته باشد.
با آنکه هرودوت اکثر عمرش را در جهان یونانی گذرانده، ولی از آنجا که زادگاهش در نخستین سالهای زندگی وی زیر استیلای ایران بوده، با فرهنگ ایرانی نیز آشنا شد. گرچه با زبان فاتحان سرزمینش آشنا نبود ولی این فرصت برایش پیشآمد که از قوانین، مذهب و فرهنگ آنها آگاهی یابد. این آشنایی با فرهنگهای یونان و ایران، او را با قدر و منزلتشان آشنا ساخت و سبب شد که دربارهٔ دشمنان یونان، قضاوتی منصفانه داشته باشد.
هرودوت برای نوشتن کتابش از شیوهٔ تاریخنویسی روایی استفاده کردهاست. به این معنا که از بین روایتهای مختلف، تنها روایتی را ذکر کرده که میپنداشته از دیگر روایتها صحیحتر است؛ منبع و سرچشمهٔ این روایتها نیز غالباً شنیدههای شفاهی او بودهاند.
گرایشهای سیاسی و مذهبی هرودوت نیز در تاریخنگری و همچنین تاریخنگاری او دخالت داشتهاند؛ چنانکه گرایش او به پریکلس و آتن باعث شده بود تا وقایع مرتبط با آتن را به سود آتنیها ثبت کند و هرگاه مطلب یا گزارشی را دربارهٔ آنچه مورد پسند خود بود میشنید ولی به درستی آن باور نداشت، به تحلیل آن گزارش میپرداخت ولی این ریزبینی و تحلیل را در مواردی که احساسات مذهبی یا ملی او را جریحهدار نمیکند، نمیبینیم و هرجا که گزارشهای او با مصلحت آتنیها منافاتی نداشت، بیطرف بود ولی هرگاه منافع آتن در میان بود، هر گزارشی، ولو سخنهای بیهوده را میپذیرفت. از نظر مذهبی نیز به خدایان و الهههای یونانی اعتقاد داشت و مشیت الهی را حاکم بر تاریخ میدانست.
پیشینهٔ خانوادگی و محیط زندگی هرودوت نیز در تاریخنگاری و تفکر تاریخی او مؤثر بودهاست. عموی هرودوت، شاعر و سیاستپیشه بود؛ او در ۹ هزار بیت به شرح پهلوانیهای هراکلس پرداخته و در هفت هزار بیت حماسهٔ کوچ ایونیها را سروده بود که در کتاب هرودوت نیز بارها به این موضوعات پرداخته شدهاست.
زندگی
بر پایهٔ این منبع، هرودوت در هالیکارناس متولد شده بود و در سال ۴۴۴ پیش از میلاد به تروئی در جنوب ایتالیا مهاجرت کرد که احتمال داده میشود در همانجا نیز درگذشته باشد.خانوادهٔ هرودوت از اشراف این منطقه بودند و به همین دلیل، وی از زندگی مرفهی برخوردار بود. اما به واسطهٔ اوضاع نابسامان شهر و برخی علل سیاسی، به ترک وطن خود و سفر به جزیرهٔ ساموس در یونان ناچار شد.
پیشینهٔ تاریخنگاری در یونان باستان
هرودوت با نگارش تواریخ، تاریخنویسی یونانی را آغاز کرد و آغازکنندهٔ راهی بود که بعدها نویسندگانی چون توسیدید، کسنوفون، دموستن، افلاطون و ارسطو که اکثر آنان اهل آتن بودند، آن را ادامه دادند. تمرکز تاریخنویسی یونانی بیشتر به تاریخ سیاسی، نظامی و دیپلماتیک محدود میشد و تاریخ اجتماعی و سیاسی را نادیده میگرفت.
تاریخ
کتاب هرودوت که تواریخ نامیده میشود، نخستین تاریخ جهان است که دربارهٔ آداب و رسوم اقوام و ملیتهای گوناگون سخن گفته و مجموعاً ۹ کتاب یا فصل است.
هرودوت در ابتدای کتاب تواریخ گستره و هدف از نگارش کتاب را اینچنین بیان میکند:
«در اینجا نتایج تحقیقاتِ هرودوت از [سرزمین] هالیکارناسوس ارائه شدهاست. هدف این است که گردش روزگار آثار وقایع بشری را نزداید و شهرت دستاوردهای مهم و قابل توجه یونانیان و غیر یونانیان حفظ شود؛ بویژه علت خصومت میان یونانیان و غیر یونانیان در میان مسائلی که پوشش داده میشوند هست.»
هرودوت، تواریخ
در تواریخ سخن از جنگی بزرگ میرود که میان ایران و یونان درگرفت. هرودوت میکوشد به این پرسش که چرا ملتهای مذکور با یکدیگر به منازعه پرداختند پاسخ دهد. او برای چنین منظوری لازم میبیند علاوه بر شرح داستان جنگ، از تاریخ، رسوم، مذهب و فرهنگ این دو قوم نیز سخن گوید.
هرودوت پس از شرحی کوتاه از دوران افسانهای، درگیری بین لیدیها و یونانیها را بیان میکند و سپس هنگامی که کرزوس بهدست کوروش بزرگ شکست خورد، امپراتوری هخامنشی مبنای کار هرودوت میشود. هرودوت به گفتهٔ خودش، بررسی دلایل وقوع جنگ بین ایرانیان و یونانیان است که درگیری بین خشایارشا و یونانیان، یک سوم از حجم تواریخ را تشکیل میدهد.
شیوهٔ تاریخنگاری هرودوت
روش تاریخنگاری او، روش روایی است. به این معنا که پس از جمعآوری اطلاعات خام و دست اول و بررسی روایتهای مختلف یک رویداد، روایتی که به نظر او به حقیقت نزدیکتر بوده را انتخاب نموده و ذکر میکند.در نتیجه علیرغم اینکه با چندین روایت مختلف آشنا بوده، غالباً فقط یکی از آنها را روایت میکند.مثلاً دربارهٔ زندگی کوروش هخامنشی میگوید: «با آنکه در این باره سه روایت مختلف از ایرانیان شنیدهام، آن روایتی را نقل میکنم که [میپندارم] بیشتر حقیقت دارد و کمتر به ستایش از کوروش پرداختهاست.» یکی از ویژگیهای تاریخنویسی هرودوت آن است که بهنظر میرسد او هر روایت را جداگانه بیان میکند و ظاهراً قصد ندارد تا گفتههای منابع روایتهای خود را بهطور اساسی بازبینی کند و آنها را حقیقیتر و منطقیتر ارائه دهد. در عوض، از هر مکان تنها یک روایت را ذکر میکند و هر روایت را از منبعی که میپنداشته از دیگران معتبرتر است، ذکر میکند.
از نظر مذهبی، هرودوت به خدایان و الهههای یونانی معتقد بود و مشیت الهی را حاکم بر تاریخ میدانست.در برخی از موارد، به بعضی افسانهها که از دخالت خدایان در امور عالم حکایت دارند صبورانه لبخند میزند و حتی در توجیه آنها، علل طبیعی نیز بیان میکند. برای نمونه، هنگامی که کرزوس در تل هیزم قرار داشت و شعلههای آتش از هر سو زبانه میکشیدند و راهی برای خاموشی آن نبود، «کرزوس به درگاه آپولون دست به دعا برداشت و با صدای بلند از آن ایزد خواست در قبال پیشکشهای گرانبهایی که تقدیمش کردهاست، وی را از خطر برهاند. ناگهان آسمان صاف که بادی نیز نمیوزید پُر ابر شد و طوفانی برخاست و باران تندی بارید و آتش خاموش شد.» در برابر، در پارهای از موارد عاقلانه و منطقی میاندیشد و علل مذهبی را به کناری مینهد و به جستجوی علتهای طبیعی میپردازد. ویل دورانت معتقد است که چنین تغییری در بینش هرودوت ناشی از شنیدن عقاید سوفسطاییان در اواخر عمر وی بودهاست.
هرودوت و ایرانیان
سوئیداس هرودوت را فرزند لیگزیس (Lyxes) و دریو (Dryo) معرفی میکند که در هالیکارناس، بخشی از امپراتوری ایران در زمان داریوش هخامنشی به دنیا آمد.همچنین نام پدر و مادر او ریشهٔ یونانی ندارد و منحصربهفرد به نظر میرسد. از این رو، جرج سارتن احتمال میدهد که اینها نامهای شرقی باشند که کم و بیش رنگ یونانی به خود گرفتهاند و اگر چنین باشد، هرودوت را میتوان شرقی یا دست کم نیمهشرقی دانست. شاید به همین دلیل باشد که پلوتارک، تاریخنگار یونانی، هرودوت را بیگانهپرست (Philobarbaro) معرفی کردهاست، هر چند که یک علت دیگر هم برای این نظر پلوتارک میتوان ذکر کرد و آن این که در زمان هرودوت، چیزی به اسم قوم واحد یونانی وجود نداشت و جهان هنوز اسکندر مقدونی و رومیها را به خود ندیده بود و این چیزی بود که پلوتارک و نویسندگان معاصر وی یا بعد از وی نمیتوانستند آن را درک کنند.
اگرچه هرودوت در نگارش نبردهای ایران و یونان گاه از همزبانان یونانی خود پشتیبانی میکند و شاید در برخی موارد بتوان گفت قلمش تا حدودی تابع حِسیاتَش میشود، ولی بخش مهمی از تاریخ باشکوه ایران باستان به کمک نوشتههای او شناخته شدهاست، مخصوصاً قسمت مربوط به جنگهای ایرانیان و یونانیان که در زمان خشایارشا اتفاق افتاد.
درگذشت
حدود ۴۲۵ پیش از میلاد (در سن تقریباً ۶۰ سالگی)
تروئی، کالابریا یا پلا، مقدونیهٔ باستان
ارسال مطلب به ایمیل دوستاتون: