وقتی در روزهای آخر سال به مرور زندگی خود در طی سالی که رو به پایان است میپردازید، به جای اینکه امروز خود را سرزنش کنید، آن هم به خاطر تمام کمبودهایی که در زمینه ارتباطات خود در طول زندگیتان داشتهاید (ازدواج سرشار از استرس، ترس از تنها زندگی کردن بدون عشق، نداشتن دوستیهای معنادار با پیوندهایی ناگسستنی، روابط کاری همزمان با ستیزهجویی، مشکل داشتن با فرزندان یا والدینتان)، یک قدم به عقب برگردید و به دقت بررسی کنید که چگونه با خودتان برخورد میکنید و چگونه ارتباطی با خودتان دارید. بازسازی ارتباط با خود، اثرات گستردهای بر رشد و پیشرفت کیفیت روابط عاشقانه و دوستی شما خواهد داشت.
همچنین انگیزه و خواست شما را برای به دست آوردن آنچه در زندگی خواهان آن هستید، تقویت میکند. با استفاده از راهکارهای زیر سال نو خود را با افزایش تمرکز بر خود آغاز کنید.
۱- خود دوستی بیشتری را در خود به وجود آورید
بیشتر وقتها ما خودمان را سرزنش میکنیم که چرا موقعیت خاصی را بهخوبی مدیریت نکردهایم، که چرا فرد دیگری را دچار اضطراب کردهایم، یا چرا به قدر کافی برای فردی مایه نگذاشتهایم. در تجربه من، این خودسرزنشیها به معنای تلاش برای بازگشت به همان الگوی مشکلدار قبلی است. در واقعیت آنچه به ما کمک میکند تا به درستی دیگران را درک کنیم و برای کمک به آنها حاضر باشیم این است که عمیقا با خود دوست باشیم. زنان به طور ویژه، طوری تربیت میشوند که خود را بیشتر با نیازهای اطرافیان وفق دهند تا نیازها و احساسات خودشان. این روند جامعهپذیری برای برخی به صورت وسواسی درمیآید که باید مطمئن شوند که همه در وضعیت خوبی هستند؛ پیش ازآنکه به واقع دریابند خود در چه حالتی به سر میبرند. این امر موجب روابط غیرمتعادل میشود، طوری که معمولا زنان چنان سرگرم مراقبت و رسیدگی به نیازهای همسر، فرزندان، والدین و دوستان خود میشوند که حتی ممکن است متوجه نشوند تا چه حد از خواسته و نیازهای خود بیخبرند.
۲- به شکستهایتان به عنوان فرصتی برای رشد نگاه کنید
بیشتر وقتها ما خودمان را سرزنش میکنیم که چرا موقعیت خاصی را بهخوبی مدیریت نکردهایم، که چرا فرد دیگری را دچار اضطراب کردهایم، یا چرا به قدر کافی برای فردی مایه نگذاشتهایم. در تجربۀ من، این خودسرزنشیها به معنای تلاش برای بازگشت به همان الگوی مشکلدار قبلی است. در واقعیت آنچه به ما کمک میکند تا به درستی دیگران را درک کنیم و برای کمک به آنها حاضر باشیم این است که عمیقاً با خود دوست باشیم. زنان به طور ویژه، طوری تربیت میشوند که خود را بیشتر با نیازهای اطرافیان وفق دهند تا نیازها و احساسات خودشان. این روند جامعهپذیری برای برخی به صورت وسواسی درمیآید که باید مطمئن شوند که همه در وضعیت خوبی هستند؛ پیش ازآنکه به واقع دریابند خود در چه حالتی به سر میبرند. این امر موجب روابط غیرمتعادل میشود، طوری که معمولا زنان چنان سرگرم مراقبت و رسیدگی به نیازهای همسر، فرزندان، والدین و دوستان خود میشوند که حتی ممکن است متوجه نشوند تا چه حد از خواسته و نیازهای خود بیخبرند.
۳- در هر روز به دنبال آرامش و بهزیستی باشید، حتی برای چند لحظه
هر حسی را که در خود داشته باشیم، به دیگران منعکس می کنیم. این وضعیت در بیشتر مواقع میتواند بیانگر چگونگی پیشرفت تعاملات باشد. اگر بیشتر مشغول، خسته و آزرده هستید و هیچ وقت در خلوت خود احساس آرامش نمیکنید، اطرافیانتان نیز انرژی همین عصبانیت را دریافت خواهند کرد و در کنار شما در آرامش به سر نخواهند برد. اگر ناراحتی و خشم را با خود به همراه دارید، افرادی که میخواهید با آنها در ارتباط باشید نیز در حضور شما همین احساسات را تجربه خواهند کرد. تلاش کنید لحظههایی که میتوانید با خودتان خلوت کنید را بیابید، بدون فکر کردن وسواسی در این باره که بعد از این باید چه کاری انجام شود. به دنبال لحظههایی باشید که میتوانید بر تنفس هدفمند و آگاهانه و دیگر حواس خود تمرکز کنید. نمیتوان مراقبه را در حضور دیگران و با مشغولیت فکری به خوبی انجام داد؛ بنابراین سعی کنید در خلوتی آگاهانه با احساسات آرامشبخش درون بدن خود مرتبط شوید و بعد از این شاهد خواهید بود که چگونه این آرامش و تسلط بر خود در تمام روابط شما نفوذ خواهد کرد. تسلط بر خود، به شما کمک خواهد کرد تا دیگران را درک کنید. در زمان حال زندگی کنید و حتی این حس بهزیستی و آرامش را در دیگران نیز جاری کنید.
۴- مسئولیت کارهای دیگران را بر عهده نگیرید
بین گوشدادن به دیگران و ارتباط برقرار کردن با آنها از یک سو و پذیرفتن مسئولیت انجام کارهای عاطفی که آنها خودشان باید انجام دهند از سوی دیگر، تفاوت آشکاری هست که باید آن را درک کنید و از هم جدا سازید. تفکر انتقادی و قضاوت های دیگران، به معنای آن نیست که شما سختتر کار کنید تا رضایت آنها را به دست آورید یا به بهای آسیب دیدن خود به آنها کمک کنید. کمی روی خود تمرکز کنید و اگر میبینید مشغله ذهنی اصلی شما این است که دیگران بهتر است چه کاری را طور دیگری انجام دهند یا چطور میتوانید رضایت دیگران را به دست آورید، سعی کنید هرچه زودتر ذهن خود را از این مشغلهها رها کنید.
۵- سعی کنید از طریق ارتباط برقرار کردن، سرزندگی خود را افزایش دهید
من به عنوان یک روانشناس، در مراجعانم میبینم که زندگی دوگانهای را تجربه میکنند. در برابر دوستان، خانواده، همسر، خوب به نظر میرسند، در حالی که در اعماق وجود خود، خشم، بداندیشی، اضطراب، یا نا امیدی را پنهان کردهاند. درگیربودن با افکار منفی یا عواطف ناراحتکننده، بخشی از تجربۀ طبیعی بشر است، با این حال، درونیکردن این نگاهِ منفی نسبت به زندگی بسیار خطرناک است. این فکر که اگر مردم بدانند شما واقعا چه کسی هستید و چه احساسی دارید، چه فکری درباره شما خواهند کرد را رها کنید. بدانید که هر کس بخشی تاریک در وجود خود دارد. همانطور که شما مسئول دیگران نیستید، آنها نیز مسئول شما نیستند؛ البته بیتردید کسانی که رابطۀ سالمی با شما دارند، از شما حمایت خواهند کرد و پای حرفهایتان خواهند نشست. نفعی که از بیان آزادانۀ احساساتتان می برید، بسیار فراتر از تأثیر ناچیز فردی است که درک یا قضاوتی منفی نسبت به شما دارد. «انسان بهتری بودن» را فراموش کنید، در عوض طوری با خودتان رفتار کنید که دوست دارید دیگران با شما رفتار کنند.