بیشتر مردم فكر میكنند شنوندگان خوبی هستند در حالی كه واقعیت چیز دیگری است. تحقیقات نشان داده که افراد فقط 17 ثانیه به حرف دیگران گوش می کنند...
همه نیاز دارند یک شنونده خوب به درد دل هایشان گوش دهد. شنونده خوب بودن هنر است. در حقیقت گوش کردن نسبت به حرف زدن دو برابر وقت و کوشش می خواهد. اما به هر حال امتیاز آن بسیار زیاد است. این گونه است که فرد حس می کند مورد احترام و درک قرار گرفته و دوستش دارند. تلاش برای پیشرفت در گوشدادن همدلانه میتواند از ما انسانی بسازد كه در روابط خانوادگی و اجتماعی خود موفقتر عمل كنیم و از احترام و مقبولیت بالاتری برخوردار شویم.
ایده های تمرینی ارائه شده به شما کمک خواهد کرد یک شنونده دلسوز شوید:
1. وقتی دارید به حرف کسی گوش می کنید، ارتباط چشمی خود را با او حفظ کنید. این به فرد مقابل این پیام را می رساند که شما به سخنان او اهمیت داده و کاملا به او توجه می کنید. وقتی که ناراحت هستید روی از او بر نگردانید . چشمتان را در هنگامی که لحظات کوتاهی به شما نگاه می کند نبندید. وقتی که دارید با هم صحبت می کنید بالای سر او را نگاه نکنید یا به کفش های او خیره نشوید.
2. هنگامی که به حرف کسی گوش می کنید، هیچ کار دیگری انجام ندهید. کاملاً توجه تان به فرد مقابل باشد. اگر تلویزیون تماشا می کنید، چیزی می خوانید یا کار دیگری دارید، وقتی که با دقت درگیر آن فعالیت ها هستید و نمی توانید بلافاصله به طرف او برگردید، حقیقت را بگویید که فعلاً مشغول کار دیگری هستید. روش مثبت می تواند این طور باشد که :" می دانم که می خواهی با من حرف بزنی و من خیلی علاقمند هستم ولی می خواهم کاملاً حواسم پیش تو باشد. حالا نمی توانم این کار را بکنم ، اما اگر کمی فرصت بدهی ، ده دقیقه دیگر کارم را تمام می کنم ، آن وقت می نشینم و کاملاً به حرف های تو گوش می دهم " . بیشتر مردم برای چنین تقاضایی احترام قائل می شوند.
3. به احساسات گوش بدهید؛ از خودتان بپرسید در حال حاضر عواطف این فرد چیست؟ وقتی که فکر می کنید جواب را می دانید از آن مطمئن شوید. مثلا این طوری فهمیدم " از این که من فراموش کردم احساس ناامیدی می کنی" این طوری به طرف مقابل این امکان را می دهید که احساساتش را واضح تر بگوید. همین طور این به گوینده می رساند که شما کاملاً و با دقت به حرف های او گوش می دهید.
4. زبان بدن گوینده را مشاهده کنید؛ جمع شدن چانه، لرزش دست ها، اشک ها، چین های پیشانی و حرکت چشم ها به شما سرنخ هایی می دهد که گوینده چه احساسی دارد. بعضی وقت ها زبان بدنی یک چیز می گوید اما حرف های شما چیز دیگری را می رساند. برای این که مطمئن شوید طرف واقعاً چطور فکر می کند و چه احساسی دارد از او سوال کنید. برای مثال ممکن است بگویید : متوجه شدم ، وقتی که گفتی امیدوارم هرگز برنگردد گریه کردی. این نشانه عدم تعادل در احساسات توست. یک بخش از تو می خواهد او را ببینی و بخش دیگر از وجودت می خواهد که هرگز دوباره او را نبینی؟
5. صحبت دیگران را قطع نکنید. تحقیقات نشان داده که افراد فقط 17 ثانیه به حرف دیگران گوش می کنند و بعد صحبت دیگران را قطع کرده ، شروع به بیان نظرات خود می کنند. چنین انقطاعی اغلب سبب توقف گفتگو می شود قبل از آن که آغاز شود. هدف از گوش دادن ، شناخت افکار، احساسات، و امیال فرد دیگر است.وقتی که خیلی زود حرف او را قطع می کنید ، هرگز نخواهید فهمید که واقعا منظور آن فرد از بیان مطالبی که می خواست بگوید چه بود.
6. سوالات انعکاسی بپرسید. وقتی که فکر می کنید فهمیده اید که مخاطب چه می گوید، با سوالات انعکاسی آن را بررسی کنید. مثلا برای درک بهتر صحبت فرد بپرسید: "چه می شنوم، یعنی می گویی که ....، این که شنیدم درسته؟ یا شما داری می گی که ..." گوش کردن انعکاسی کج فهمی ها را روشن می کند و به شما اجازه می دهد مطمئن شوید یا درک خود را از آن چه فرد می گوید تصحیح کنید.
7. بازگویی؛ توضیح دهید آن چه را فهمیده اید. افراد نیازمند آنند که حرف هایشان شنیده شده و درک شوند. آنچه فهمیدید و آنچه از احساس طرف مقابلتان متوجه شدید بیان کنید.
8. در مورد هر کاری که ممکن است کمک کننده باشد سوال کنید. متوجه باشید شما سوال می کنید نه این که به افراد بگویید که چه کار باید بکنند. مثلاً بپرسید : آیا می توانم برای کمک به تو کاری بکنم؟ ممکن است او فقط تقاضای حمایت و همدردی داشته باشد. اما اگر گفت: فکر می کنی چکار باید بکنم؟ آن وقت است که اجازه دارید فکرتان را بگویید. هرگز تا مطمئن نشدید که کسی تقاضای نصیحت دارد او را نصیحت نکنید. نصیحت کردن تا زمانی که کسی آن را تقاضا نکرده، نوعی اعمال کنترل بر دیگران است.