بیشک بارها برایتان پیش آمده که خود را در چرخه ترسناک دیالوگهای ذهنی یافتهاید. حتی وقتی که همه چیز آرام است مغز شما به موضوعاتی میچسبیده و شما را گرفتار افکار و دیالوگهای درونی میکند.
مساله این است که در بسیاری موارد این دیالوگ در پی حل مساله یا مشکلی نیست اما همچنان این دیالوگها وجود دارند و فکرتان را درگیر میکنند.
جهان ذهنی آنقدر پیچیده مشغول انجام وظایف است که بسیاری از ما متوجه شکلگیری، تقویت و تجسم این دیالوگها نمیشویم. اما آنچه در سر ما میگذرد زندگی ما را شکل میدهند. صدای درون هر آدمی مجموعه چیزهای مثبت و منفی را پیشنهاد میدهند یا تقویت میکنند. این صدا ممکن است بگوید: «من قوی و قابلم.» یا «من از پسهمه چیز برمیآیم» در عین حال ممکن است صدای درون این چنین القا کند که «من به اندازه کافی خوب نیستم» یا «من به کسی تعلق ندارم» و «نمیتوانم». این صداها آنقدر قوی هستند که ما آنها را اتفاق افتاده تصور میکنیم. بنابراین لازم است که همواره متوجه این نکته باشیم که قدرت افکار بیش از آنچیزی است که میدانیم.
قدرت جادویی کلمات بر کارکرد مغز
مکالمات پنهان و درونی شما با خودتان به راحتی بر رویکرد شما نسبت به زندگی تاثیر میگذارند. آنچه با خود میگویید در واقع تجربههایتان را میسازد.
آنچه در مغز میگذرد پیچیده است اما این صداها وجود دارند و مغز قادر است آنها را تشخیص بدهد و بداند که مجموعهاین صداهای ذهنی در کنار هم چه معنایی دارند.
زمانی که صداهای درون شکل میگیرند بخشهایی از مغز فعال میشوند. مهم نیست کلمات منفی را بیان کنید. همین که آنها در فکرتان وجود دارند و فعال میشوند کورتیزول، هورمون استرس که میتواند بر فعالیت بدن اثر منفی بگذارد فعال میشود. افزایش هورمون کورتیزول بر توانایی شما برای مدیریت یک موقعیت تاثیر میگذارد.
هر چه بیشتر بشنوید، بیشتر باور میکنید
برای مغز فرقی نمیکند چیزی را بلند بگویید یا آن را در ذهن خود تکرار کنید. مغز واکنش خودش را به یک شکل نشان میدهد. اثر آنچه به خود میگویید و در درون خود میشنوید همواره با شما باقی میماند. هرچقدر بیشتر تکرارش کنید بیشتر باورش میکنید.
اگر ندای درونی شما توصیفات مثبتی از شما ارائه بدهد مثلا بگوید «من خوبم» شما حال خوب خود را باور میکنید. به همین ترتیب زمانی که شما همواره در ذهن خود درگیر این مساله هستید که «من زیبا، موفق، پولدار، شاد، خوشبخت نیستم» نمیتوانید تجربههای خوبی از زندگی به دست بیاورید. چون شما از قبل همه چیز را با افکارتان مشخص کردهاید و هر قدمی که بر میدارید بر اساس باورها و تصویر ذهنی از خود است.
صدای درون در بسیاری از مواقع ما را به سوی افکار منفی نسبت به خود سوق میدهد. اینطور به نظر میرسد که ما اینگونه یاد گرفتهایم که صدای انتقاد و افکار منفی را بیشتر جدی بگیریم و راحتتر تحت تاثیرش قرار بگیریم.
«همیشه همینطور بوده» این که در مواجهه با اتفاقات ناخوشایند زندگی خود به گذشته نگاه کنید و با خودتان تکرار کنید همیشه همینطور بود راه به جایی نمیبرد.
این یک چرخه معیوب از افکار منفی است که در واقع نشان میدهد شما از گذشته عبور نکردهاید و همه چیز را بر اساس تجربههای ناخوشایند یا ناکامیهای گذشته میسنجید. اگر بگویید همیشه همینطور بوده راه خود را برای تجربه چیزهای مثبت میبندید.
«نمیدانم» گیر افتادن در دیالوگهایی که میگویند «نمیدانم چه کنم.» «نمیدانم چه اتفاقی خواهد افتاد»، «نمیدانم چرا؟» نشاندهنده عجز و اعلام شکست است. حتما چیزهایی هست که شما در مواجهه با موضوعات و اتفاقات تازه نمیدانید. اما چیزهای زیادی هم هست که میدانید.
اینکه چقدر توانایی دارید، چه کارهایی را میتوانید انجام بدهید و صدها مورد کوچک و بزرگ را میدانید.
درک این مساله که همواره چیزهایی هستند که شما نمیدانید بسیار خوب است اما اگر در ندای درونیای که شما را در ندانستن گیر میاندازد بدون شک یک آسیب جدی است. این دیالوگ خطرناک میتواند شما را در وحشت بیندازد و باعث ناتوانی شما در عمل و فکر کند.
«غیرممکن است» اگر چیزی را غیرممکن فرض کنید حتما غیرممکن خواهد شد. زمانی که در درون خود تکرار میکنید غیرممکن است به افکار منفی اجازه میدهید تا چشمانداز شما را نسبت به آنچه اتفاق خواهد افتاد ترسیم کنند. در اینصورت غیرممکن واقعا غیرممکن است.
مغز شما همه چیز را ساده میکند. اگر بگویید «ممکن نیست» به شما کمک میکند همه چیز را برای غیرممکن شدن فراهم کنید.در این حالت شما مانع از آن میشوید که چیزها و افکار تازه برای محقق شدن فراهم شوند.
به جای اینکه بگویید «ممکن نیست» بگویید «شاید» و اگر به اندازه کافی خود را قوی میدانید باید تکرار کنید «راهش را پیدا میکنم»، «حتما راهی وجود دارد». این به شما کمک میکند تا راهها و امکانات جدید و تازه را پیدا کنید. همیشه راههای نرفته زیادی هست که اگرچه دشوار هستند اما مانع تحقق یک خواسته، یک هدف و آرزو نیستند. بگویید ممکن است و راه را باز نگه دارید.
پایانی بر دیالوگهای مخرب
زمانی که در افکار منفی غرق شدهاید بسیار دشوار است که بتوانید آن را به موقع متوقف کنید. اغلب مجموعهای از دیالوگهای بیپایان شکل میگیرند و شما را در خود غرق میکنند.
اما این دشواری پس از آنکه نسبت به آنها هشیار شوید پایان مییابد. اکنون شما میدانید که چگونه در موقعیتهای مخالف اسیر افکار و احساسات منفی و صدای مخوف انتقاد و ناامیدی میشوید.
با درک این مساله میتوانید زمانیکه در این چرخه معیوب افتادید با یادآوری آنکه این دیالوگهای درونی چگونه میتوانند در زندگی شما تاثیر منفی بگذارند آن را متوقف کنید. فقط به خودتان یادآوری کنید که میخواهید همه چیز را به نفع زندگیتان پیش ببرید، هرچیز منفی را از خود دور نگه دارید و پیش بروید.