به چه دلیل برخی از اشخاص چالش ها و سختی های زندگی را قبول می کنند و با آنها کنار می آیند و تعدادی ديگر دربرابر سختی ها زود تسلیم می شوند؟ رمز کنار امدن با سختی ها ، صبر است. صبر مهارتی است که میتوانید آنرا یاد بگیرید.
“آنچه شما را نکشد، قوی ترتان می کند.” نیچه
زندگی میتواند با سختی ها و حوادثش ما را غافلگیر کند و اغلب هم بنظر میرسد همه ی مصیبت ها ناگهان و هم زمان ظاهر میشوند و میتوانند این حس را به ما بدهند که هیچوقت این توفان سهمگین تمام نخواهد شد. ولی چنانچه یاد بگیریم با درد ها و سختی ها چطور برخورد کنیم و چطور اجازه ندهیم ذهن مان آغاز به ساختن سناریو های ترسناک کند، به جای این که تسلیم و ناامید و مغلوب شویم می توانیم موج سواری را یاد بگیریم و جان سالم به در ببریم.
همه چیز بستگی به اطمینان شما به خودتان و ظرفیت تان نه تنها برای نجات پیدا کردن، بلکه برای رشد و شکوفا شدن دارد. در این مطلب با ما همراه باشید تا به شما بگوییم به چه واحد های سازنده ای برای تسکین ترس ها و ایمان آوردن به توانایی تان در غلبه بر هر چالشی در زندگی احتیاج دارید.
راهکارهایی برای قوی تر شدن در زندگی
به چیزهایی فکر کنید که دارید، نه چیزهایی که ندارید.
شما همانی هستید که هستید و همان چیزهایی را دارید که همین حالا دارید. آنقدرها هم نمی تواند بد باشد زیرا اگر غیر از این بود قادر به خواندن این مقاله در این لحظه نبودید. مسأله مهم این است که یک فکر مثبت پیدا کنید که الهام بخش شماست و به شما برای جلو رفتن در زندگی انگيزه می دهد. به این فکر بچسبید و روی آن تمرکز کنید. ممکن است فکر کنید که چیزهای زيادي ندارید یا اصلاً هیچ چیز ندارید، ولی ذهنتان را دارید که میتواند به شما انگيزه دهد. برای پیش رفتن در زندگی همین برایتان کافی است.
گاهی وقت ها شکست خواهید خورد.
هرچه زودتر این مسأله را قبول کنید، زودتر میتوانید در زندگی پیش بروید. هیچگاه نمی توانید 100٪ مطمئن شوید که کاری مؤثر خواهد بود ولی میتوانید 100٪ مطمئن باشید که هیچ کاری نکردن هیچ تاثیری نخواهد داشت. کاری انجام دادن حتی اگر اشتباه باشد بسیار کارامدتر از هیچ کاری نکردن است. پس، از منطقه امنتان بیرون بیایید و امتحان کنید. یا موفق می شوید و یا یک درس زندگی می گیرید. در هر دو حال برنده خواهید بود.
مشکلتان را بزرگتر از چیزی که هست نکنید.
نباید بگذارید یک ابرسياه همه آسمانتان را بپوشاند. خورشید مدام در حال تابش روی بخشی از زندگیتان است. گاهی وقت ها باید احساستان را فراموش نموده و به این فکر کنید که سزاوار چه چیزهایی هستید.
اجازه دهید درد و لذت هم زمان وجود داشته باشند
هیچ کس دوست ندارد بیمار باشد یا بیست و چهار ساعت شبانه روز و هفت روز هفته رنج بکشد و غصه بخورد، بنابراین فاصله گرفتن از هر چیزی که عذاب تان می دهد، چیز بدی نیست. حتی در دشوار ترین وضعیت هم لحظه هایی از لذت وجود دارند. قرار است به پزشک مراجعه کنید و دلهره دارید؟ از یک دوست بخواهید همراهی تان کند و قرار بگذارید بعداز آن با هم کمی قدم بزنید، چیزی بخورید، خرید یا سینما بروید و یا هر کار دیگری که به شما روحیه می دهد و حال تان را خوب می کند انجام دهید.
چنانچه دوران دشوار پس از به هم خوردن رابطه ای را می گذرانید و حتی به سختی میتوانید لبخند بزنید، در انتظار نمانید زمان رنج تان کاملاً تمام شود تا به زندگی معمولی برگردید، کاری کنید که از منزل بیرون بروید و سرگرم فعالیتی بشوید. چند ساعتی هر کاری دل تان می خواهد انجام دهید، در کتابفروشی ها بچرخید، به تماشای یک فیلم کمدی بروید یا با یک تور یکروزه کمی تفریح کنید. این کار شما به معنی بی درد بودن یا انکار مشکلات نیست، بلکه چند ساعتی به خودتان استراحت می دهید و با اندکی لذت و تفریح، انرژی تان را شارژ می کنید.
درد و رنج به شیوه عجیبی میتواند احساس سپاسگذاری ما را نسبت به لحظه ها خوشی و لذت، عمیق تر و بیشتر کند. انگار تمام احساس ما با یک دریافت هیجانی جدید، تقویت می شود و می توانیم نعمات و داشته های زندگی مان را ببینیم و تحسین کنیم و از آنها برای بهتر کردن وضعیت انگيزه بگیریم. زندگی هیچ وقت تجربه ی طیف یکنواختی از هیجانات نیست، بلکه خوشحالی و غم شانه به شانه ی هم در کنار ما حرکت می کنند.
نمی توانید موقعیت هایی که مسوولیت آنرا نمی پذیرید را تغيير دهید
سیگموند فروید گفته است، “بیشتر ادم ها واقعاً خواهان ازادی نیستند، زیرا ازادی مسوولیت پذیری طلب می کند و بیشتر ادم ها از مسوولیت می ترسند.” نگذاریم ما هم اینطور باشیم. هنگامی که افراد دیگر را به خاطر اتفاقاتی که برایمان افتاده است تقصیرکار می کنیم، از مسوولیت شانه خالی می کنیم.
اشتباه نکنیم، قيمت خوشحالی و خوشبختی، مسوولیت پذیری است. به محض این که از مسوول کردن آدم ها و چیزهای ديگر برای خوشبختیمان دست بکشیم، شادتر و خوشبخت تر خواهیم شد. چنانچه اکنون غمگین هستیم، تقصیرکار کس دیگری نیست.
به هر مشکل مانند یک تکلیف مدرسه نگاه کنید. از خودتان سوال کنید،« این وضعیت چه درسی می خواهد به من بدهد؟» هر موقعیتی در زندگی ما درسی برای آموختن دارد. برخی از این درس ها اینها هستند:قوی تر شوید. شفاف تر ارتباط برقرار کنید. به غریزه تان اعتماد کنید. عشقتان را ابراز کنید. ببخشید. بدانید چه زمان فراموش کنید. چیزی جدید را امتحان کنید.
خودتان را از اشخاص منفی دور نگه دارید. هر موقع که منفی های زندگی را از خودتان دور کنید، جا برای مثبت ها باز خواهد شد. زندگی بسیار کوتاه است که بخواهید وقتتان را با آدمهایی بگذرانید که خوشبختی و شادی را از شما می گیرند. از اشخاص منفی دوری کنید برای این که آن ها اعتماد به نفس و عزت نفس شما را از بین خواهند برد. خودتان را با اشخاص مثبتی مشغول کنید که بهترین ها را در شما می بینند.
شما تنها نیستید. همه مشکلاتی دارند.
از نگرانی برای یکی از دوستانتان نتوانید بخوابید. مشکل برای جمع و جور کردن خودتان بعداز این که کسی ناراحتتان می کند. حس کم بود به خاطر این که کسی آن قدر دوستتان نداشته که با شما بماند. ترس امتحان کردن چیزی تازه بخاطر ترس از شکست. هیچ کدام از اینها به معنی دیوانه یا ناکارآمد بودن شما نیست. تنها به این معنی است که شما یک انسان هستید و مانند بقیه انسانها برای درست کردن خودتان به قدری زمان احتیاج دارید. شما تنها نیستید. هرچقدر هم که درباره موقعیتی که در آن دچار شده اید حس ترس و ناراحتی کنید، خيلي های ديگر هم آن بیرون وضعیتی شبیه شما دارند.
بزرگ ترين ترس هایمان اصلا وجود ندارند
هنگامی که زندگی دشوار می شود، دنبال کردن قلبمان و برداشتن یک گام ديگر کار سختی می شود ولی بدتر این است که اجازه دهیم دروغ های ترس جلو ما را بگیرد. با این که ترس میتواند ترسناک باشد و بیش از هر نیروی دیگری در دنیا انسانها را شکست می دهد، ولی به آن میزان که بنظر میرسد هم قوی نیست. ترس فقط به همان اندازه که ذهن ما اجازه می دهد، قوی می شود. هنوز هم می توانیم کنترل اوضاع را بدست بگیریم.
رمز کار این است که ترسمان را شناخته و مستقیم با آن برخورد نماییم. برای به کرسی نشاندن حرفمان به وی باید سخت سعی کنیم. زیرا اگر اینکار را نکنیم، خودمان را در برابر حملات آينده ترس قرار خواهیم داد. برای این که هیچوقت بدرستی با حریفمان برخورد نکرده ایم.
اگر با ترسمان روبرو شویم می توانیم به آن ضربه بزنیم. شجاع باشیم! و یادمان باشد که شجاعت به این معنی نیست که نترسیم، شجاعت یعنی اجازه ندهیم ترس جلو ما را بگیرد و نگذارد در زندگی مان جلو رویم.