آیا تاکنون به رابطهی خوشحالی و وابستگی فکر کردهاید؟ فکر میکنید وابستگی به بعضی چیزها ممکن است احساس رضایت شما را از بین ببرد؟ بله کاملا درست است. شما باید با وابستگی مقابله کنید تا بتوانید زندگی بهتری برای خود بسازید. این نوشته را بخوانید تا ببینید افراد خوشحال به چه چیزهایی وابسته نیستند.
وابستهنبودن یکی از ویژگیهای بسیار مهمی است که باید در آن مهارت پیدا کنیم. ما بهراحتی به چیزها، افراد، موقعیتها، گذشته و آینده وابسته میشویم. بااینحال، این وابستگیها همیشه مفید نیستند. اینکه به هرچیزی چنگ بزنیم، عادت خوبی برای گذران زندگی نیست. همهی ما چنین شرایطی را در زندگیِ خود از سر گذراندهایم. ما اغلب، خودمان را به چیزهایی وابسته میکنیم که خوشحالمان میکنند. تلاش ما برای نگهداشتن آن عامل، درواقع بهمنظور احساس شادی در مدتزمانی طولانیتر است. ما نگرانیم نکند شادی خود را از دست بدهیم؛ بنابراین به آن عامل چنگ میاندازیم تا باقی بماند. چیزها تغییر میکنند و این اتفاقی است که همیشه رخ میدهد؛ اگر وابسته باشیم، با وقوع این تغییرات، احساس بیچارگی و خیانت میکنیم.
ما بهصورت آگاهانه یا ناآگاهانه، به احساس شادی و رضایت وابسته میشویم و هویت خودمان را از آنها میگیریم. به همین دلیل است که مدام به گذشته فکر میکنیم، از آینده میترسیم و نمیتوانیم از لحظهی حال لذت ببریم. وقتی «چنگزدن به هرچیز» را متوقف کنیم و تلاش نکنیم محیط اطرافمان را کنترل کنیم، به جهان امکان میدهیم ما را با راهکارهایی فراتر از تصورمان خوشحال کند.
رهاکردن، برای جریانیافتن شادی ضروری است. رهاکردنِ وابستگیها تصمیمی ناگهانی نیست، بلکه انتخاب و تعهدی لحظهبهلحظه است. در طول این فرایند، باید شیوهی تعاملمان با اشخاص یا چیزهایی را که در گذشته به آن وابسته بودیم، تغییر دهیم. اما چگونه باید از وابستگیها رها شویم؟ با استفاده از نکات زیر، آزادی را در آغوش بگیرید.
۱. افراد
برای تصدیق ارزش خود، به دیگر افراد وابسته نباشید. بدون نیاز به تأیید دیگران، ارزش خود را بشناسید. نگذارید دیگران به شما بگویند چه حسی درمورد خودتان داشته باشید. بهتنهایی بیرونرفتن، یکی از راههای بسیار خوب برای ازبینبردن وابستگیتان به دیگران است. این روش به شما کمک میکند خودتان اشتیاقهایتان و ارزشهایتان را بررسی کنید.
فقط کمی به افراد دیگر متکی باشید و بدانید که شما و فقط شما این توانایی را دارید که دوستداشتن، ارزشمندی و امنیت را حس کنید. این مورد را میتوان به روابط زناشویی هم تعمیم داد. دو شخص با موجودیت کامل میتوانند با یکدیگر باشند. شما هیچگاه نیمهی دیگر انسانی دیگر نیستید.
۲. گذشته
با این واقعیت روبهرو شوید که هیچگاه نمیتوانید اتفاقات گذشته را تغییر دهید. وابستگی به چیزی که از دست رفته است، زندگیکردن براساس ترس است. بهجای تمرکز بر آنچه اتفاق افتاده و آنچه اتفاق نیفتاده است، بر چیزی تمرکز کنید که در همین لحظه و اکنون در حال رخدادن است. «اکنون» تنها لحظهای است که بر آن کنترل دارید. با گذشتهی خود کنار بیایید و درک کنید که هرچه اتفاق افتاده، باید پیش میآمده است تا شخصیت کنونی شما شکل بگیرد. وقتی به گذشته نگاه کنید، ترتیب غیرایدئال اتفاقها را خواهید دید و متوجه خواهید شد آنها باعث رشد شخصی شما شدهاند.
۳. آینده
شما نمیتوانید شادی و رضایت را در آینده پیدا کنید، زیرا تنها چیز واقعی، لحظهی اکنون است و این همهی چیزی است که درحالحاضر قادر به درک آن هستید. دانستن اتفاقات آینده مهم نیست. تنها چیزی که شما باید دریابید، این است که آیندهی شما به این بستگی دارد که از لحظهی کنونیِ خود چگونه استفاده میکنید.
۴. احساسات
این مورد، هم درمورد احساسات منفی صدق میکند و هم احساسات مثبت. بسیاری از ما به حسهای حسرت و شادیِ خود وابستهایم و فراموش میکنیم این حسها لحظهای بیشتر پایدار نیستند. هویتبخشی به خود با استفاده از احساسات، ما را به زندانیان ذهن خودمان تبدیل میکند. برای آزادکردن ذهنتان، به احساسی توجه کنید که بر شما مستولی شده است. مکث کنید. احساس خود را بررسی کنید و به خودتان بگویید: «این فقط حس است. این حس نمیگوید من چه کسی هستم» و در همان حال نفسهای عمیق بکشید. متوجه خواهید شد که آن احساس بهتدریج کمرنگ میشود.
ازدستدادن وابستگیها ممکن است سخت باشد، چراکه ما این وابستگیها را بهعنوان بخشی از زندگی خود قبول کردهایم و باور داریم که آنها در هماهنگی با جامعهاند.