امیرخانی گفت: طبیعتا من داوری خود و نسلم را از سمپاد دارم. ما جزء اولین دورههای سمپاد بعد از انقلاب هستیم. من در نوشتن و بسیاری از چیزهایی که الان دارم مدیون سمپاد و فضای آن هستم.
نشریه دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف با عنوان «روزنامه» در جدیدترین شماره خود مصاحبهای با رضا امیرخانی، نویسنده کشورمان داشته است که در آن امیرخانی به سوالات متفاوتی- از رمان جدید خود گرفته تا سمپاد- جواب داده است.
امیرخانی در پاسخ به یکی از سوالات مبنیبر اینکه اگر زمان به عقب بازمیگشت، دوباره در کتابهایی مثل «نشت نشا» همان حرفها را مطرح میکرد یا خیر، گفت: «قطعا تجربه من در این مدت بیشتر شده است. اگر به گذشته برگردم شاید تصحیحاتی را در محتوا یا بعضی از راهحلهایی که ارائه دادم، انجام دهم، چون ممکن است حس کنم که بعضی از این راهحلها امروز عملی نیستند. اما اصلا فکر نمیکنم که راه اشتباهی را در کتاب رفته باشم یا دروغی به مخاطبانم گفته باشم.»
او درباره اینکه برخی مخاطبانش معتقدند ایدئولوژی امیرخانی در کتاب «رهش» بیشتر از سایر آثارش خودنمایی میکند، دلیل این مهم چیست؟ بیان داشت: «من یکسری اعتقادات دارم، اما این اعتقادات سنگ شده و منجمد نیست و حتما تغییر میکند. بهعنوان یک نویسنده باید بگویم که راحتترین کار برای کشف اعتقادات من این است که کتابهای مرا بخوانند، نه اینکه به حرفهایم گوش بدهند. پس من در کتابهایم اعتقاداتم را بیان میکنم، اما در «رهش» این قضیه پررنگتر نیست. مساله این است که موضوع این کتاب توسعه شهری و تمدن است. تمدن از انقلاب اسلامی سال 57 مهمتر است، یعنی اگر ما نتوانیم تمدن بسازیم، انقلاب اسلامی سال 57 نیز عملا کاری انجام نداده است.»
یکی از سوالات پرسیده شده از امیرخانی درباره نمایشگاه کتاب سی و یکم است، نمایشگاهی که به قول او یک فروشگاه بزرگ است. او درباره این نمایشگاه گفت: «عمده ناشران از اینکه در نمایشگاه کتاب تهران شرکت کنند، خوشحالند، اما اتفاقی که نمایشگاه در صنعت نشر ایجاد میکند، اصلا خوشایند نیست. نمایشگاه مویرگهای پخش کتاب را خشک میکند و موجب تضعیف کتابفروشهای محلی میشود، چون ما عمده کتابهایی را که در سال به آنها نیاز داریم از نمایشگاه تهیه میکنیم. اگر من قدرت تصمیمگیری داشتم، طرحی ارائه میدادم تا در نمایشگاه کتاب- مانند همه نمایشگاههای جهان- به این سمت برویم که فروش کمتر و فرصتی ایجاد شود تا مردم و ناشران با مولفان ارتباط برقرار کنند. از یک جهت دیگر، نمایشگاه کتاب بزرگترین گردهمایی انسانی غیرسیاسی در ایران است. به نظرم این موضوع را باید حفظ کنیم، درعین حال فروش کتاب و ضرری را که کتابفروشها متحمل میشوند نیز در نظر داشته باشیم.»
نویسنده «قیدار» درباره چگونگی ورود به عرصه نویسندگی اظهار داشت: «من بهعنوان نویسنده، نوشتن را از یک نشریه دانشآموزی شروع کردم. این نشریه برای مدارس سازمان استعدادهای درخشان بود. نام این نشریه «روایت» بود. من عمده تجارب جدی نوشتنم را در آن نشریه داشتم. در ابتدا عدهای از بچهها جمع شدیم تا برای دانشآموزان مطلب بنویسیم و درنهایت تیراژ نشریه به 13، 14 هزار نسخه رسید و در کل کشور پخش میشد. در این نشریه زیاد مینوشتم؛ سرمقاله و معمولا یک مقاله فلسفی. یک داستان هم داشتم که چون میخواستم ترغیب شوم آن را تمام کنم، به صورت پاورقی مینوشتم. نام این داستان«ارمیا» بود که بعدا به قصه اولم تبدیل شد. به نظر من نشریات دانشجویی نیز همین فایده را دارند، چون دانشجویان میتوانند با ارتباط واقعی با مخاطب از کارشان بازخورد بگیرند.»
آخرین سوالی که امیرخانی به او پاسخ داده بود، درباره «سمپاد» بود؛ مدرسهای که او دربارهاش گفت: «طبیعتا من داوری خود و نسلم را از سمپاد دارم. ما جزء اولین دورههای سمپاد بعد از انقلاب هستیم. من در نوشتن و بسیاری از چیزهایی که الان دارم مدیون سمپاد و فضای آن هستم. اما بهطور طبیعی سمپاد تغییراتی کرده و بعد از گسترش نامتوازن آن افت کیفیت جدی داشته است و امروز هم رقیب اصلیاش یعنی آموزشوپرورش و مدارس غیرانتفاعی زیرآب آن را میزنند. طبیعتا من مخالف از بین رفتن سمپاد هستم. مهمترین قسمتش این است کشوری که نمیتواند مدارسی را ایجاد کند که همه در آن فرصت بهرهمندی از آموزش را به صورت یکسان داشته باشند، این مدارس فرصتی است برای عدالت آموزشی. سمپاد در رقابت با مدارس غیرانتفاعی، برای صاحبان استعدادی که دغدغههای مالی دارند فرصت خوبی ایجاد میکند.»
ارسال مطلب به ایمیل دوستاتون: