نقطهی اوج رویدادهای فضایی قرن بیستم با کرهی ماه گره خورده است. به نظر میرسد که قرن بیستویکم متعلق به سیارهی سرخ باشد.
یکی از بزرگترین اتفاقات صنعت فضانوردی و کاوشهای نجومی بهباور بسیاری از کارشناسان در سال ۱۹۹۷ رقم خورد، وقتی که سطحنورد رهیاب یا پثفایندر مریخ (Mars Pathfinder) روی سطح سیارهی سرخ فرود آمد. بدون شک آغاز ماموریت این مریخنورد، لحظهی آپولویی آن دهه و شاید همتراز با اولین قدمهای نیل آرمسترانگ روی ماه بود. پرتاب پثفایندر باعث شد برنامهی فضایی جاهطلبانهی انسان از یک خواب بیست ساله بیدار شود و از ماموریتهای مدار پایین زمین بهسوی واقعیت بخشیدن به تقدیر انسان که چیزی جز ماجراجویی در فضای بیکران و ایجاد تمدن در جایی غیر از زمین نیست، حرکت کند. بعد از شروع ماموریت پثفایندر، ماموریتهای برنامهریزیشدهی بعدی در مورد سیارهی سرخ همگی طبق برنامه انجام پذیرفتند، ماموریتهایی که هر کدام از آنها مانند گامی به سوی موفقیت در نردبان دستاوردهای بشر بود.
با این که مدارگردها، فضاپیماهای فرودآمده روی مریخ و مریخنوردها همگی اطلاعات زیادی از این سیاره جمعآوری کردهاند و دانش ما از آن را ارتقا دادهاند، اما همینطور به ما نشان دادهاند که لحظهی آپولویی بزرگ بعدی باید شامل قدم نهادن انسان روی همسایهی فضایی ما باشد. برخی مشتاقانه به دنبال بازگشت انسان به ماه هستند؛ اما تکرار یک ماموریت قمری نمیتواند به اندازهی سفر انسان به مریخ باعث برانگختن علاقه و شور افکار عمومی و توجه جامعهی علمی شود. کافیست به موفقیت و نقدهای کتاب و فیلم سینمایی مریخی (Martian) نگاهی بیاندازید. جریان بیپایان کتابها، مستندها و فیلمهای سینمایی راجع به مریخ نشانگر اشتیاق سیریناپذیر انسان به سیارهی سرخ است، اشتیاقی که به نوعی از قرن ۱۹ شروع شد، زمانی که پرسیوال لاول با رصد مریخ این فکر به ذهنش خطور کرد که شیارهای روی سطح مریخ کانالهایی هستند که توسط مهندسان مریخی ایجاد شدهاند. سیاستگذاران باید متوجه اشتیاق افکار عمومی در مورد نوع کاوشهای فضایی باشند.
علیرغم هیجانانگیز بودن ایدهی سفر به مریخ، برخی پیشنهاد میکنند که انسان در قالب یک ماموریت قمری بار دیگر روی سطح ماه قدم بگذارد. استدلال این افراد این است که ماه نسبت به مریخ، به زمین بسیار نزدیکتر است و سفر به آنجا راحتتر و ایمنتر است. اما سرمایهگذاری روی یک سفر فضایی طولانیتر و خطرناکتر نهتنها باعث جلب توجه عموم مردم به سفرهای فضایی و تاثیرگذاری بر سیاستها و بودجهبندیهای آتی میشود، بلکه میتواند دستاوردهای علمی بینظیری نیز به همراه داشته باشد.
در دههی ۱۹۶۰ رقابت شدیدی بین ایالات متحده و شوروی سابق در فضا درگرفته بود. بعد از فرستادن اولین ماهواره، اولین حیوان و اولین ایستگاه فضایی به فضا توسط شوروی، این احساس در ایالات متحده ایجاد شد که در این رقابت عقب افتادهاند، همین موضوع باعث تعهد جدی جان اف کندی رئیس جمهور وقت آمریکا در تحقق پیدا کردن آرزوی سفر به ماه شد. اما زمانی که فضانوردان یکی پس از دیگری به سوی تحقق این آرزو قدم برمیداشتند؛ تا این که نیل آرمسترانگ آن «جهش بزرگ برای بشر» را انجام داد، دانشمندان و افکار عمومی به مسائل ژئوپلوتیکی کمتر فکر میکردند. امروزه اوضاع سیاسی تغییر کرده است، اما هم به لحاظ فلسفی و هم به لحاظ علمی مریخ نسبت به ماه یک هدف جاهطلبانهتر ومفیدتر به نظر میآید. بنابراین چرا انسان نباید خود را به چالش سفر به مریخ دعوت نکند؟
این نظریه که زمانی روی این سیارهی سرخ زندگی در جریان بوده است، میتواند مهمترین و قانعکنندهترین دلیل علمی برای انجام ماموریتهای انسانی در مریخ باشد. سنگهای باستانی مریخی میتوانند راز گذشتهی بسیار دور این سیاره را برملا کنند، گذشتهای که شاید در آن اتمسفر مریخ ضخیمتر و گرمتر بود و حتی شاید آب و هوایی شبیه به زمین داشت و رودخانههای آن به دریاها میریختند. این نظریه پس از به دست آمدن تصاویری از وجود سطوحی شبیه بستر رودخانه بر روی مریخ که توسط مدارگرد مریخی Mariner 9، گرفته شده بود، قوت گرفت. چنین شواهد اغواکنندهی باعث طراحی و اجرای ماموریتها وایکینگ در دههی ۷۰ میلادی به منظور جستجوی حیات در مریخ شد، اما متاسفانه نتایج این ماموریتها مبهم وغیرقابل استناد بود.
اخیرا مریخنورد کیوریاسیتی متعلق به ناسا شواهدی از حضور ارگانیکهای سطحی و انتشار فصلی گاز متان در مریخ کشف کرده است. همچنین مدارکی در مورد وجود دریاچهی زیرسطحی در قطب جنوب مریخ وجود دارد. بنابراین چشمانداز وجود حیات در مریخ در گذشته و حتی همین الان، این چنین به واقعیت نزدیک نبوده است، بههمین دلیل چندین ماموریت مریخنوردی توسط سازمانهای فضایی مختلف تدارک دیده شده است. با این حال رباتها هیچ وقت به اندازهی انسان باهوش، انعطافپذیر و خلاق نخواهند بود. حتی اگر این ماموریتها با قطعیت موفق به کشف حیات در مریخ شوند، باز هم نیاز خواهد بود انسانها در سطح مریخ حضور یابند و بهصورت کامل طبیعت سیارهی سرخ را بررسی کنند.
نکتهی دیگر این است که مریخ احتمالا در گذشته آبوهوایی شبیه زمین داشته است و از این رو سنگهای مریخی حاوی اطلاعات زیادی درمورد سیارهی مادری ما نیز هستند. قمر زمین هیچگاه صفحات زمینشناسی نداشته است. اما پوستهی باستانی مریخ همانند سطح زمین و کف اقیانوسها میتواند رگههای مغناطیسی را ثبت و ضبط کند. دانشمندان وجود چنین قابلیتی را بهعنوان مدرک محتمل از وجود صفحات زمینشناسی در گذشتهی مریخ تفسیر میکنند. وجود چنین فرآیندی تنها در سیارهی زمین شناسایی شده است، فرآیندی که رابطهی تنگاتنگی با قابلیت میزبانی سیارهی ما از حیات دارد.
همچنین شواهد فزایندهای از مریخ به دست آمده که نشان میدهد فعالیتهای آتشفشانی و برخورد شهابسنگها میتوانسته است باعث شروع یک سیستم گرمابی (هیدروترمال) در پوسته مریخ شود. سیستمهای گرمابی که در بردارندهی گرما و آب در داخل سنگها هستند، میتوانند شرایط را برای شروع حیات در سیارههایی مانند زمین و مریخ فراهم کنند. حیات بهوجودآمده در مریخ در گذشته هنوز هم ممکن است در داخل سنگها به شکل فسیل نگهداری شده باشد، دقیقا به همان شکلی که حیات گونههای منقرض شده در زمین به صورت فسیل درآمدهاند.
در سال ۱۹۹۶ برای مدتی این گونه به نظر میرسید که نشانههای حیات روی مریخ کشف شده باشد. هنگامی که آمادگیهای نهایی برای پرتاب پثفایندر در حال اجرا بود، دانشمندان اعلام کردند که مدارکی از فسیل باکتریهای مریخی را در داخل سنگی با نام ALH84001 کشف کردهاند. این سنگ بخاطر برخورد یک سنگ آسمانی از سطح مریخ کنده شده و نهایتا پس از طی مسافت بسیار زیاد بهصورت شهاب سنگ به قطب جنوب برخورد کرده بود. آزمایشهای بعدی روی تکه سنگ نتوانست ثابت کند که این «فسیلها» چیزی بیشتر از ترکیبات معدنی باشند.
با این حال، این شهاب سنگ علاقه افکار عمومی و دانشمندان را به خود جلب کرد و منجر به افزایش محبوبیت علم اخترزیستشناسی یا همان جستجوی حیات فرازمینی و نهایتا مطالعهی آن، شد. ماموریتهای انسانی برای تحقیق و مطالعهی سیارهی سرخ به همراه جستجوی حیات در آن همیشه هدف اصلی نقشه راه برنامهی اخترزیستشناسی ناسا بوده و خواهد بود.
حقیقت جالب توجه دیگر این است که مریخ دو قمر کوچک به نامهای فوبوس و دیموس دارد که شکلی شبیه به سیبزمینی دارند. این دو قمر مریخ در مطالعهی نحوهی شکلگیری سیارات و تغییر شرایط آبوهوایی آنها برای میزبانی از حیات بسیار مهم خواهند بود. دانشمندان احتمال میدهند یکی از این قمرها و شاید هر دوی آنها تکهای از مریخ باشند که در اثر برخورد سنگهای آسمانی از آن جدا شده و در مدار سیاره شروع به چرخش کردهاند. نظریهی دیگر این است که حداقل یکی از آنها خود یک سنگ آسمانی بوده است که میلیاردها سال پیش توسط جاذبهی مریخ به دام افتاده و شروع به گردش به دور آن کرده است. دانشمندان حدس میزنند که سنگهای آسمانی اولین بار باعث انتقال آب به زمین شدهاند، بنابراین نقش مطالعهی فوبوس و دیموس در تایید این نظریه بسیار مهم خواهد بود. در واقع برنامهی اکتشافی اقمار ماه که توسط کشور ژاپن در سال ۲۰۲۴ آغاز خواهد شد، اولین ماموریت رباتیک برای نمونهبرداری از سطح فوبوس خواهد بود. چنین ماموریتهایی میتواند راه را برای اکتشافات انسانی در اقمار مریخ هموار کند.
تمام موارد ذکرشده در بالا میتواند دلیلی برای فرستادن انسان به مریخ باشد. سفر دوبارهی انسان به ماه تکراری و بدون چالش خواهد بود. در واقع اشتیاق سفر به ماه حتی قبل از آخرین ماموریت آپولو در ۱۹۷۲ رو به کاستی نهاد و در نتیجه چندین ماموریت مشابه بعدی کنسل شدند. البته این سخن به این معنا نیست که انسان نباید هیچگاه به ماه برنگردد؛ بلکه به این معناست که با توجه به محدودیتهای بودجهای و سیاسی که تاثیر زیادی در تداوم یا عدم تداوم ماموریتهای بزرگ فضایی دارند، سفر به مریخ باید به طور شفاف در اولیت بالاتری قرار گیرد. کسانی که در مورد خطرات سفر به مریخ ابراز نگرانی میکنند در واقع از قابلیت فوقالعادهی بشر در مواجه با چالشهای جدید و سخت و توانایی او در غلبه بر آنها چشمپوشی میکنند.
با این که فرستادن فضانوردان به مریخ نسبت به سفر به ماه سختتر و پرهزینهتر است، اما به همان میزان دستاوردهای فنی، علمی و اجتماعی بیشتری خواهد داشت. حتی اگر ما موفق به پیدا کردن حیات در مریخ نشویم با این حال درک علمی خود از این سیاره و همیچنین از مرزهای حیات و شرایط پیدایش حیات را بیشتر خواهیم کرد. چنین اطلاعاتی برای درک منشا خود ما و وجود حیات در سیارههای دیگر خارج از منظومهی شمسی بسیار حیاتی خواهد بود. زمان آن است که به طور جدی به دنبال فرستادن انسان به مریخ باشیم و یک لحظهی آپولویی دیگر رقم بزنیم و حتی شاید بتوانیم حیات را در جایی به غیر سیارهی آبی خودمان کشف کنیم.
ارسال مطلب به ایمیل دوستاتون: