اواخر خرداد بود که دونالد ترامپ، به پنتاگون دستور داد، شاخهی جدیدی از نیروهای مسلح ایالات متحده به نام «نیروی فضایی» را تشکیل دهد.
شاخهی جدید نیروی فضایی جدا از نیروی هوایی، اما برابر با آن خواهد بود. به گفتهی ترامپ، تنها حضور ایالات متحده در فضا کافی نیست، بلکه این کشور باید بر فضا سلطه داشته باشد. او همچنین گفت که نمیخواهد شاهد سلطهی چین و کشورهای دیگر در فضا باشد.
شاخهی جدید نیروی فضایی، دارای قدرتی مشابه سایر شاخههای نیروهای مسلح آمریکا خواهد بود و بر عملیاتهای فضایی و سایبری فضایی، از جمله مدیریت و پرتاب ماهوارهها و همهی فعالیتهای گروههای نظامی تا پرتاب موشکهای بالستیک نظارت خواهد کرد.
اما بر خلاف ناسا که عمدتا روی اکتشافات فضایی و کشف علمی متمرکز است، نیروی فضایی جدید بر جنبههای نظامی و دفاع از فضا تمرکز خواهد کرد. با دستور تشکیل نیروی فضایی، این نخستین بار پس از تصویب لایحه امنیت ملی در سال ۱۹۴۷ است که یک شاخهی جدید به نیروهای مسلح افزوده میشود.
اما از برنامه دونالد ترامپ، انتقادات زیادی شده و بسیاری از مفسران از این برنامه ابراز نگرانی کردند. برخی استدلال میکنند که تشکیل نیروی فضایی، نیاز به تشریفات اداری وقتگیری دارد. برخی از ناظران سیاسی نیز هشدار دادند که نیروی فضایی، میتواند موجب به راه افتادن یک رقابت تسلیحاتی در فضا شود.
اما بهلحاظ سیاستگذاری، ایدهی تشکیل نیروی فضایی جداگانه سالها است که مورد بحث است. نسخهی ترامپ، برخلاف انتظار بسیاری، آنچنان که بهنظر میرسد، ایدهی خطرناکی نیست. ماهوارههای نظامی ایالات متحده در حال حاضر بهطور جداگانه توسط ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی اداره میشوند؛ یک نیروی فضایی بهسادگی میتواند تمامی این ماهوارهها را تحت کنترل یک فرماندهی جداگانه قرار دهد.
تنها ارتش ایالات متحده، یکی از بزرگترین صاحبان ماهواره جهان با ۱۵۹ ماهواره است که بیشتر از همهی ماهوارههای نظامی و غیر نظامی روسیه است. اما در حالی که این ماهوارههای نظامی از تکنولوژیهای پیشرفتهای برخوردارند، سلاحهای عجیبی هم نیستند و بهجای حمل اشعههای مرگبار و تفنگداران فضایی، برای برقراری ارتباطات امن، هشدار اولیه در خصوص حملات اتمی، شناسایی و ناوبری دقیق ساخته شدند.
اما در حالی که ارتش ایالات متحده، برای تشکیل نیروی فضایی، به هیچ ماهوارهی جدیدی نیاز نخواهد نداشت، نمیتواند این کار را یکشبه انجام دهد. تشکیل نیروی فضایی باید به تصویب کنگره برسد، درست همانطور که نیروی هوایی با تصویب کنگره از ارتش جدا شد. گزارش پنتاگون (وزارت دفاع ایالات متحده) که موجب شد تا گمانهزنیهای بسیاری بهوجود بیاید که تأیید کند، واحدهای فضایی موجود در نیروی هوایی - برخی در دههی ۱۹۶۰ تشکیل شدند- بدون ضرورت در نیروی هوایی ایالات متحده حضور دارند.
با توجه به اینکه شواهدی از بهخدمت گرفتن قابلیتهای جدید یا خریدهای عمده در دست نیست، تشکیل شاخهی جدید نیروی فضایی درواقع فقط بازنگری و سازماندهی مجدد است. تغییر مدالهای روی یونیفورم و ماهوارهها را جنگندههای فضایی نام نهادن، نمیتواند موازنه قدرت در مدار زمین را بر هم بزند.
در همین حال، ایالات متحده، چین و روسیه، طی دهههاست که مشغول توسعه تواناییهای فضایی نظامی خود هستند، هیچکدام از این ابرقدرتهای نظامی؛ عجولانه تصمیم نگرفتند، بلکه بهتدریج گزینههایی را برای کنترل یا مقابله در زمان منازعه توسعه دادند، آنها چنین کاری را در دریا و هوا نیز انجام دادند. حتی استفاده از عبارت تسلط بر فضا نیز نباید هشدار برانگیز باشد. علاوه بر این، گفته میشود که شاخهی جدید نیروی فضایی میتواند موجب رقابت تسلیحاتی اغراق شده و پیش از موعد در فضا شود.
ادعاهای غیرمنصفانهای نیز توسط برخی وکلای بینالمللی مطرح شد که نیروی فضایی با تسلط بر فضا، معاهده فضایی ماورای جو ۱۹۶۷ را نقص میکند. معاهده فضایی ماورای، آزمایش سلاحها و ایجاد پایگاههای نظامی در ماه و دیگر اجرام آسمانی را منع کرده است. همچنین امضاکنندگان این معاهده متعهد شدند که سلاحهای کشتار جمعی را در مدار زمین بهکار نگیرند. چین و روسیه هم از امضاکنندگان این پیمان هستند. اما این معاهده هیچ سازوکار اجرایی ندارد. به عنوان مثال، هواپیمای فضایی بدون سرنشین نیروی هوایی ایالات متحده، بوئینگ ایکس-۳۷ چندین ماموریت نظامی مخفی را در مدار زمین انجام داده است.
درواقع، حق دفاع از خود میتواند، بهعنوان مقاصد صلحآمیز تلقی شود، اما در عمل، این تنها دستآویزی برای مقاصد نظامی خواهد بود. اینکه تشکیل نیروی فضایی ایالات متحده میتواند موجب توقف صلح در مدار شود یا خیر، بستگی به این دارد که جامعه بینالمللی چه تعبیری از تهدید داشته باشد.
رهبران ایالات متحده، توان ضد ماهوارهای روسیه و چین را تهدیداتی رو بهرشد تلقی میکنند. در همین حال دشوار است که بدانیم، رهبران روسیه و چین، تکنولوژی فضایی ایالات متحده را تا چه حد تهدیدی برای خود به حساب میآورند، اما تلاشهای این کشورها برای تصویب یک معاهده بینالمللی برای ممنوعیت تمام سلاحهای کشتار جمعی در فضا، مشخصاًً کوششی برای محدود کردن نفوذ بالقوه ایالات متحده در مدار زمین است. در حالی که چین و روسیه طرح پیمانی موسوم به «پیمان پیشگیری از استقرار سلاح در فضا و تهدید (PAROS)» را برای جلوگیری از رقابت تسلیحاتی در فضا دادند، ایالات متحده با این طرح مخالف است.
همانگونه که این سازماندهی مجدد نیروی فضایی ایالات متحده انجام میگیرد، این مسأله مطرح است که ترامپ و معاونش، مایک پنس، فکر میکنند که چه مشکلی را دارند حل میکنند. در همین حال، این یک تنزل رتبه برای نیروی هوایی است که از زمان شروع بهکار در سال ۱۹۴۷، با چنگ و دندان با ارتش و نیروی دریایی جنگید تا بدل به نیروی اصلی نظامی برای تدارکات و خدمات فضایی شود.
دلایل خوبی برای تشکیل یک نیروی فضایی مستقل وجود دارد، نه تنها به این دلیل که هماکنون تمام خدمات نظامی زمینی برای قابلیتهای اساسی خود به تکنولوژی فضایی وابستهاند. بلکه نیروی فضایی به عنوان یک نهاد جداگانه، ممکن است با موفقیت بر منابع بیشتری تسلط پیدا کند؛ شاید این امر شامل سلاحهای ضد ماهوارهای فراتر از آنهایی باشد که نیروهای دریایی و نیروی هوایی در حال حاضر دارند. اما در حال حاضر، نیروی فضایی عمدتا یک نمایش سیاسی است، موردی که نه نمیتواند بهطور خاص ایدهای احمقانه باشد و نه خطرناک.
ارسال مطلب به ایمیل دوستاتون: