سرزمین لی لی پوت های ایران

0
سرزمین لی لی پوت های ایران

خراسان جنوبی

روستای سربیشه

بیابانی

جاذبه ها: 1 تا

هر جاذبه ای دلیلی برای شهرت و جذابیت دارد و بنا به ویژگی منحصر به فردی مردم را برای سفر و گردش به سوی خود دعوت می کند. یکی، بلندترین آبشار جهان است و یکی دریاچه ای پنهان در میان انبوه جنگل ها، قدمت دیگری به درازای تاریخ آدمی می رسد و آن یکی سازه ای شگفت انگیز با معماری و تزییناتی بی نظیر که همه را به تحسین و شگفتی وا می دارد. بر اساس این ویژگی ها و جذابیت ها هر فردی بنا به سلیقه، روحیه و علاقه خود، راهی یکی از این جاذبه ها و مقاصد می شود و از زیبایی ها و دیدنی های آن استفاده می کند و تجربه جدیدی به دست می آورد.

سرزمین ما ایران نیز پر است از جاذبه هایی با شگفتی ها و ویژگی های خاص؛ دیدنی ها و مقاصدی که تعدادی از آنها به شهرت رسیده اند و طرفداران زیادی دارند و بسیاری نیز در گوشه ای خفته و منتظر کشف شدن هستند. امروز در کارناوال می خواهیم به یکی از جاذبه های خاص و مرموز کشور سری بزنیم و از اسرار آن سر در بیاوریم. قصد داریم همراه شما به روستای ماخونیک در شهر سربیشه استان خراسان جنوبی سفر کنیم و با ویژگی های منحصر به فرد آن بیشتر آشنا شویم. ما را همراهی کنید.

 

 
 

 

چرا روستای ماخونیک؟

این روستا به سرزمین لی لی پوت های ایران یا سرزمین آدم کوچولوها شهرت دارد.
به دلیل معماری خاص خانه های این روستا داستان ها و افسانه های بسیاری پیرامون آن شکل گرفته است.
اینجا می توانید با فرهنگ و شیوه زندگی منحصر به فرد مردم ماخونیک آشنا شوید.

آشنایی با روستای ماخونیک سرزمین لی لی پوت های ایران

در طول تاریخ آدم ها همیشه داستان هایی در مورد آدم کوچولوها یا غول ها ساخته و در شب های سرد زمستان یا روزهای بلند تابستان آنها را برای هم تعریف کرده اند. مساله ای که برای خیلی ها افسانه به نظر می رسد و آن را باور ندارند و خیلی های دیگر اما معتقدند جایی در این کره خاکی لی لی پوت ها- معروفترین آدم کوچولوهای دنیا در داستان گالیور- مشغول گذران زندگی اند. در گوشه ای از کشورمان نیز در سال های اخیر روستایی به نام ماخونیک مشهور شده است که از آن با نام سرزمین لی لی پوت های ایران یا سرزمین آدم کوچولوها یاد می کنند؛ روستایی تاریخی با 400 سال قدمت در استان خراسان جنوبی و در نزدیکی مرز افغانستان که شهرت بسیاری پیدا کرده و رازها و افسانه های زیادی را در خود جای داده است. بسیاری از این روستا به عنوان یکی از هفت روستای شگفت انگیز جهان یاد می کنند و خیلی ها برای دیدن آدم کوچولوها راهی اینجا می شوند؛ اما این تنها دلیل شهرت ماخونیک نیست، اینجا برای معماری خاص خانه های قدیمی خود و فرهنگ و آداب و رسوم مردمش نیز بسیار معروشده است. در ادامه همراه مان باشید تا برای تان پرده از رازها و رمزهای روستای ماخونیک برداریم و شما را با ویژگی های خاص آن بیشتر آشنا کنیم.

موقعیت جغرافیایی

روستای ماخونیک روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان سربیشه است و در منطقه ماخونیک و دهستان دُرُح قرار دارد. فاصله روستا با شهر بیرجند، مرکز استان خراسان جنوبی به 130 کیلومتر می رسد و در 20 کیلومتری شمال نهبندان واقع شده است. فاصله آن با افغانستان 35 کیلومتر است و برای رسیدن به آن باید 78 کیلومتر از شهر سربیشه به سمت شرق حرکت کرد. ارتفاع این روستا از سطح دریا به 1583 متر می رسد. خود منطقه ماخونیک نیز 12 روستا دارد و روستای ماخونیک بزرگترین آن محسوب می شود.

 

 
 

 

لی‌لی پوت‌ها واقعی اند؟ رازها و رمزهای ماخونیک

جذابترین بخش و ویژگی روستای ماخونیک بر خلاف دیگر روستاها مردم آن و حرف و حدیث هایی ست که پیرامون شان شکل گرفته است؛ مردمی که اصالتی افغان دارند و چند صد سال پیش به این منطقه کوچ کردند و پایه های زندگی شان را در اینجا شکل دادند؛ اما اصل داستان در مورد این روستا چیست و صحبت هایی که در مورد آدم کوچولوهای ماخونیک می شود تا چه اندازه صحت دارد؟ به طور کلی دو موضوع در شکل گیری افسانه ها پیرامون آدم کوچولوهای ماخونیکی دخالت دارد؛ یکی وجود شواهدی مبنی بر قد کوتاه افراد این روستا و دیگری خانه هایی با دیوارها، درها و سقف هایی بسیار کوچک و کوتاه. همراه ما بمانید تا به طور کامل از پشت پرده این راز برای تان بگوییم.

دلیل قد کوتاه ماخونیکی ها چیست؟

در حدود 400 سال پیش فردی به نام احمدخان به همراه طایفه و خانواده خود بنا به دلایلی نامعلوم شهرش (در افغانستان فعلی) را ترک می کنند و راهی دیار دیگری (در ایران فعلی) می شود. آنها در جستجوی مکانی برای زندگی به منطقه ماخونیک پناه می آورند و در این سرزمین ساکن می شوند. دیاری خشک و گرم در میان کوه ها و دشت های شرقی ایران، خانه آنها می شود و پایه های امروزی روستای ماخونیک در آن شکل می گیرد. احمدخان و خانواده اش با همت خود و با استفاده از مصالحی که در همان منطقه وجود داشت دست به کار می شوند و خانه هایی منحصر به فرد برای خود می سازند. خانه هایی که معماری آنها بعدها به یکی از ویژگی های شاخص روستا تبدیل می شود و در طول چند صد سال به همان شکل اولیه اش باقی می ماند. (در ادامه همین مطلب به بررسی کامل معماری خانه های روستای ماخونیک می پردازیم.) کم کم بر جمعیت مردم این منطقه اضافه می شود و روستا در میان بی خبری افراد دیگر گسترش پیدا می کند.

ماخونیک از آنجایی که در منطقه ای خشک بدون امکان کشاورزی با پوشش گیاهی ضعیف و مراتع کم قرار دارد تهیه غذا در آن به سختی امکان پذیر است. تعدادی از مردم روستا در آن روزگار دامدار بودند؛ اما به دلیل نبود غذای مناسب برای دام ها به تعداد آنها اضافه نمی شد و به همین دلیل اهالی نیز در طول سال نمی توانستند از گوشت برای غذای روزانه شان استفاده کنند. تنها دسترسی مردم به غذا و خوراکی، درخت های عناب، شلغم، گندم، جو و خنجه کوهی (پسته کوهی یا بنه کوهی) بود که در کوه های اطراف می رویید. غذایی که با پسته کوهی یا مخلوط کشک و شلغم به همراه نان درست می شد قوت غالب روزانه ماخونیکی ها بود و از همان برای سیر کردن شکم شان استفاده می کردند. از طرفی هم دسترسی ماخونیک به شهرهای اطراف بسیار سخت بود و وسیله ای برای گذر از گردنه کوه ها در اختیار مردم قرار نداشت. همین باعث شده بود تا ماخونیک تا حدود صد سال پیش ناشناخته و دورافتاده بماند، عده کمی از وجود آن خبر داشته باشند و مردم نتوانند برای خرید غذای مورد نیازشان به شهرها و روستاهای دیگر به راحتی رفت و آمد کنند. این ها همه دست به دست هم دادند و در طول سال ها باعث شدند تا مردم ماخونیک نتوانند به دلیل فقر غذایی، به اندازه افراد بالغ و معمولی رشد داشته باشند و کوتاه قد باقی بمانند؛ قدی که در بهترین حالت و به ندرت به یک و نیم متر می رسید و بیشتر مردم 130 سانتی متر قد داشتند.

"البته گفته می شود قد کوتاه ماخونیکی ها تنها مربوط به یکی از طایفه های آنها به نام طایفه غلام محمدرضا بخش بوده است و بقیه مردم قد معمولی داشتند، قد مردم این طایفه نیز به مرور زمان بعد از ازدواج با مردم دیگر و تغذیه بهتر بلندتر شد."

 

 
 

 

آیا ماخونیکی ها هنوز هم لی لی پوتی هستند؟

در حدود صد سال پیش، مردم دیگر نقاط متوجه وجود این روستا شدند و در حدود 70 سال پیش جاده ای به اینجا کشیده شد. وسایل نقلیه راه شان را به منطقه باز کردند و همراه آنها مواد غذایی مانند مرغ و برنج به این روستا راه پیدا کرد. احمد رهنما یکی از اهالی ماخونیک در این مورد گفته است:

"وقتی که ماشین ها به روستا آمدند مردم توانستند به شهرهای نزدیک دسترسی پیدا کنند و چیزی بیشتر از کشک-بنه بخورند."

رفت و آمد مردم ماخونیک به شهرهای نزدیک باعث شد تا آنها هم مثل دیگر مردم بتوانند لباس بخرند، در شهر دنبال کار بگردند، پول جمع کنند و با دست پر به خانه های شان برگردند. کم کم این رفت و آمدها در تغذیه، رشد، سلامت، نحوه پوشش، فرهنگ، مصالح خانه، معماری و خیلی موارد دیگر در روستا تاثیر گذاشت و باعث شد تا مردم این دیار هر چه بیشتر به مردم جاهای دیگر ایران شباهت پیدا کنند. این روزها غذاهایی از جمله کشک، قلور، کورگی و کاچی رایج ترین غذاهای مردم را تشکیل می دهند که در بین آنها، کاچی که بیشتر از شلغم درست می شود مهمترین خوراک اهالی به شمار می رود. امروز بیشتر ماخونیکی ها قد و وزنی معمول دارند و زندگی شان به آسانی به پیش می رود. هر چند تا برقراری رفاه نسبی اینجا راه طولانی مانده است.

سندی از کوتاهی قد ماخونیکی ها در قدیم

در سال 2005 یک جسد مومیایی شده 25 سانتی متری در این منطقه پیدا شد. کارشناسان تعیین کردند که این مومیایی پیدا شده به بچه ای تعلق دارد که تقریبا 400 سال پیش مرده است. مساله ای که نشان می دهد ساکنان ماخونیک در آن زمان حتا خیلی کوتاهتر بودند.

 

 
 

 

معماری خاص خانه های ماخونیک

دومین مساله ای که به وجود افسانه آدم کوچولوها در ماخونیک دامن می زند، وجود خانه های خاص این روستا با معماری و اندازه های عجیب غریب آن است. زمانی که در کوچه پس کوچه های این روستا می گردید، سازه هایی با درها و دیوارهایی بسیار کوچک شما را شگفت زده و متعجب می کند و از خودتان می پرسید آیا واقعا در گذشته در این خانه ها کسی زندگی می کرد؟! آیا داستان آدم کوچولوها حقیقت دارد؟!

برای اینکه تصویر بهتری از موقعیت به شما بدهیم اجازه دهید تا ابتدا معماری این خانه ها را برای تان توصیف کنیم.

امروزه در حدود 200 خانه قدیمی در بافت قدیم ماخونیک وجود دارد که 70 تا 80 درصد آنها به طرز شگفت آوری کوچک هستند. طول و عرض این خانه ها بیشتر بین 1.5 تا 3 متر تا 3 در 5 متر است و ارتفاع سقف ها نیز در بیشترین حالت به 1.5 متر می رسد. خانه ها در دامنه تپه ها ساخته شده اند، به هم فشرده هستند و در گودی زمین قرار دارند. کف هر خانه تا یک متر از سطح زمین پایین تر است و تنها یک پنجره کوچک به اندازه کف دست دارد. درهای ورودی هر کدام از این خانه ها نیز بسیار کوچک هستند به طوری که بسیاری حتا با وجود خم شدن نمی توانند از میان آن عبور کنند. اغلب دو پله شما را به داخل خانه می برد. خانه ای بسیار بسیار ساده که با سنگ، چوب و کاهگل ساخته شده اند. این خانه ها هر کدام تنها یک فضای کوچک برای نگهداری از جو و گندم- که به آن کَندیک می گویند- و یک اجاق کوچک هیزمی برای پخت غذا- که به آن کُرِشک می گویند- و چند اتاق بسیار بسیار کوچک برای نگهداری از حیوانات و دیگر وسایل دارند. به اتاق و خانه اصلی هم که در حکم اتاق پذیرایی، اتاق خواب، پخت و پز، کارگاه بافندگی و ... بود خانه آدمی یا خانه نشست می گفتند. امکان داشت فردی با یک، دو یا سه همسر به همراه سه، چهار، ...، هفت و هشت فرزندش در یکی از همین خانه های کوچک زندگی و در همان یک اتاق از میهمان هایش پذیرایی کند.

خانه هایی هم وجود داشت که مردم از آنها برای اقامت بهار و تابستانه استفاده می کردند. تفاوت این خانه ها با خانه های زمستانه در آن بود که در ساخت سقف آن از کاهگل استفاده نمی کردند و آن را با برگ گیاهان مختلف می پوشاندند.

این کوچکی در و دیوارها و سقف باعث شد تا مردم به این افسانه برسند که لی لی پوتی ها اینجا زندگی می کردند؛ اما حقیقت چیز دیگری است.

چرا خانه های ماخونیک این اندازه کوچک هستند؟

دلیل اول ساخت خانه های این منطقه در این اندازه، سرمای شدید هوا در فصل های سرد سال و شب هاست. از آنجایی که هیزم به سختی در این اطراف پیدا می شد و می شود، مردم به سختی می توانستد خانه های شان را گرم کنند. به همین دلیل مجبور بودند تا جایی که می توانند خانه های شان را کوچک بسازند تا با همان مقدار کمِ هیزم‌، فضای کوچک خانه را گرم نگاه دارند. از طرفی وجود پنجره و درِ کوچک باعث می شد تا گرمای کمتری از خانه بیرون برود و سرمای کمتری هم از بیرون به داخل بیاید. در اصل کارکرد پنجره های این خانه ها تنها برای این بود که نوری از بیرون به داخل تابیده شود تا اهالی خانه متوجه شوند روز شده است یا هنوز ستاره ها در آسمان می درخشند. بیشتر درها نیز به سمت جنوب ساخته شده بودند تا از ورود بادهای شمالی به داخل خانه جلوگیری کنند.

در کنار این نبود حیواناتی مانند الاغ، گاو، اسب و ... در این منطقه باعث شده بود که اهالی نتوانند برای آوردن سنگ های بزرگ و مصالح بهتر به قسمت های دورتر بروند. آنها مجبور بودند تا با دست خود مصالح خانه شان را از کیلومترها دورتر همراه بیاورند؛ موضوعی که موجب می شد مردم از حداقل مواد برای ساخت خانه استفاده کنند.

امروزه اما ماخونیکی ها به ساخت خانه های معمولی که در تمام ایران ساخته می شوند روی آورده اند و دیگر در خانه های قدیمی خود زندگی نمی کنند.

سرگذشت روستا

در برخی منابع آمده است که قدمت روستا و منطقه ماخونیک به هزاران سال پیش باز می گردد و این روستا تاریخ کهنی دارد. یکی از شواهد این ادعا نیز سنگ نگاره ای ست که در نزدیکی قنات ماخونیک کشف شده و نقش چوپان و بزی بر روی آن دیده می شود. البته این نقش طی سال ها به دلایل مختلف مانند باران، دخالت انسان و باد تا حد زیادی از بین رفته و چیز زیادی از آن باقی نمانده است. به غیر از این سابقه مکتوب دیگری در مورد تاریخ این روستا وجود ندارد. تنها "کلنل چارلز ادوار دبیت" در کتاب سفرنامه خراسان و سیستان در دوره ناصرالدین شاه اشاره هایی به منطقه ماخونیک کرده است.

به نظر می رسد در زمان های خیلی دور مردم این روستا دامدار و کوچ نشین بودند و در طول زمان یکجانشین شده اند. از دیگر آثار منطقه ماخونیک می توان به بنای برج و قلعه، برج گل انجیر، منزل سرگردونی و نادر مرده اشاره کرد. برج سنگی در میان دیگر دیدنی های روستا شهرت بیشتری دارد و در نقاط مرتفع تر آن ساخته شده است. نحوه جای گیری آن به صورتی بوده که بتوان از آن به عنوان برج دیده بانی استفاده کرد و از آمدن دشمن و افراد دیگر به داخل روستا مطلع شد.

 

 
 

 

بیمارستان صحرایی روستا

در سه کیلومتری روستای ماخونیک سوراخی عجیب در زمین وجود دارد که مردم محلی از آن با عنوان قرنطینه یاد می کنند و در حکم بیمارستانی صحرایی برای آنها بوده است. پیش از اینکه ماخونیک راه ارتباطی با دیگر نقاط کشور داشته باشد مردم محلی، آنهایی که به بیماری آبله مبتلا شده بودند را به این مکان می آوردند و تا برطرف شدن بیماری یا مرگ فرد از او در اینجا نگهداری می کردند. هر فردی هم که از آبله جان سالم به در برده بود به عنوان پرستار از بیماران دیگر مراقبت می کرد. اکثر مردم نیز به دلیل رفت و آمد با افغانستان به این بیماری مبتلا می شدند.

فرهنگ و مردم

اهالی این روستا به مانند دیگر روستاها و شهرهای ایران آداب و رسوم خاص خود را دارند که در این قسمت به بررسی آن می پردازیم؛ اما بهتر است پیش از بررسی فرهنگ مردم این دیار اطلاعاتی در مورد خود این اهالی به دست بیاوریم.

مردم روستای ماخونیک

اهالی این روستا مسلمان و سنی مذهب -حنفی- هستند و بر اساس آخرین سرشماری سال 1395 تعداد آنها به 787 تن می رسد. همان گونه که پیش از این نیز گفتیم تبار مردم ماخونیک به افغانستان باز می گردد و به مانند بیشتر مردم این دیار به زبان فارسی و با لهجه ای خاص تکلم می کنند. شغل اصلی مردم روستا دامداری است و در کنار آن به صورت مختصر کار کشاورزی نیز انجام می دهند. بیشتر محصولات کشاورزی ماخونیک شامل گندم، سیر، جو، شلغم، چغندر و زردک می شود و مردم این منطقه به میزان محدودی گوجه فرنگی، پیاز و زعفران نیز کشت می کنند. باغداری در این منطقه چندان رواج ندارد و تنها تعدادی درخت عناب، توت، انجیر، انار، سیب، انگور و بادام در نزدیکی جوی های آب و قنات روستا کاشت می شود. تعدادی از اهالی نیز در معادن سنگ نزدیک به ماخونیک مشغول به کار هستند و تعدادی دیگر نیز به دلیل خشکسالی و بیکاری، برای کار به شهرهای اطراف مراجعه می کنند.

در کنار اینها زنان روستا نیز پیشه قالیبافی را در پیش گرفته اند و اقتصاد خانواده را با هنر دست خود می چرخانند.

 
 

 

آداب و رسوم ماخونیکی ها

اگر بخواهیم از فرهنگ و آداب و رسوم ماخونیکی ها سخن بگوییم می توانیم به مراسم مختلف روستا اشاره کنیم. مراسمی مانند جشن عروسی و نامزدی- مراسم ماه رمضان، عید فطر و قربان و رسم باران خواهی که متاسفانه اطلاعات چندانی از نحوه برگزاری آنها در گذشته و امروز نداریم ولی به احتمال زیاد به شیوه اقوام سنی نشین افغانستانی اجرا می شده است.

تنها سنتی که از آن اطلاعات اندکی وجود دارد سنت ناف بری ست که تا چندین سال پیش بین مردم ماخونیک رواج داشت. بر اساس این سنت هر زمانی که دختری در روستا به دنیا می آمد، اهالی برای چشم روشنی و تبریک به خانه نوزاد تازه متولد شده می رفتند. همان زمان نیز از بین پسرهای فامیل یکی را برای ازدواج با نوزاد تازه متولد شده انتخاب می کردند تا وقتی که هر دو به سن قانونی رسیدند با هم عروسی کنند. به این کار ناف بری می گفتند که در اصطلاح به این معنی ست که ناف نوزاد دختر به نام آن پسر بریده شده است و آن دختر با هیچ کس دیگری نمی تواند ازدواج کند. البته این رسم دیگر در میان اهالی رایج نیست و به دست فراموشی سپرده شده است.

نکته جالبی که می توان به آن اشاره کرد عدم مصرف هر گونه دخانیات بین اهالی این روستاست. ماخونیکی ها کشیدن سیگار و دیگر دخانیات را گناه می دانستند و هنوز که هنوز است این کار را ناپسند می دانند و دست به سیگار و مواد مخدر دیگر نمی برند.

 

 
 

 

فصل سفر

در هر فصل که به ماخونیک سفر می کنید توجه داشته باشید شب های اینجا بسیار سرد می شود، پس اگر تا غروب اینجا می مانید حتما و حتما لباس گرم همراه ببرید.

بهار: یکی از فصل های خوب برای سفر به ماخونیک به شمار می رود.

تابستان: تابستان های ماخونیک بسیار گرم و خشک است و اصلا زمان خوبی برای بازدید از روستا نیست.

پاییز: آب و هوای روستا در پاییز بسیار ملایم و دلچسب است و هوای خنک و تازه آن شما را به وجد می آورد.

زمستان: ماخونیک زمستان های بسیار سخت و سردی دارد، بهتر است سفرتان را به زمان دیگری موکول کنید.

ارسال مطلب به ایمیل دوستاتون:

13,145 بازدید

0 نظر

درج: 20 شهریور 1398

افزودن نظر

نظرات کاربران

در حال حاضر نظری در این مطلب ارسال نشده است.
با ما در ارتباط باشید ، منتظر نظرات شما هستیم.

عضویت در خبرنامه ایمیلی :
برای عضویت در خبرنامه پیامکی، عدد 1 را به 02196884 پیامک کنید.
رضایت مندی مشتری
جشنواره وب و موبایل ایران
جشنواره وب و موبایل ایران
جشنواره کتاب مجازی
برند محبوب مصرف کنندگان
Copyright © 2010 - 2023 Mehromah.ir