مهدی اخوان ثالث شاعر پرآوازه و موسیقی پژوه ایرانی بود- نام و تخلص وی در اشعارش م. امید بود
زندگینامه مهدی اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث – م – امید – در سال 1307 هجری شمسی در مشهد قدم به عرصه ی هستی نهاد. نام پدرش- علی و نام مادرش مریم بود. پدر ِ مهدی از مردم یزد بود که در جوانی به مشهد مهاجرت کرده و در این شهر سکونت اختیار نموده و ازدواج کرده بود. وی به شغل داروهای گیاهی و سنتی مشغول بود. اخوان به هنگام تولد با یک چشم واردِ این جهان شد اما پس از مدتی چشمِ دیگر او بهروی عالم و آدم باز شد- خود در این باره می گوید: – پدر من عطار – طبیب بود و مادر هم کارش خانهداری و بعدها هم دعاگویی و نماز و طاعت و زیارت امام رضا و از این قبیل. بعد از مدتی با درمانهای پدر و دعاهای مادر ونذر و نیازهایش آن چشم دیگر را هم به دنیا گشودم. خدا به من رحم کرد و الا حالا دنیا را با یک چشم میدیدم. اما حالا با دو چشم می بینم.
مهدی اخوان ثالث تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید و فارغ التحصیل هنرستان صنعتی شد. گرایش به هنر موسیقی- قسمتی از فعالیتهای دوران کودکی مهدی اخوان ثالث را تشکیل میداد او میگوید : – مشکلی که من داشتم در ابتدای کار پیش از کار شعر- پدرم مردی بود ـ یادش برایم گرامی ـ که به قول معروف قدما روی خوش به بچه نمیخواست نشان بدهد- به پسرش به فرزندش یعنی اخمها در هم کشیده و از این قبیل و من مانده بودم چه کنم- پیش از شعر- من با موسیقی سرو کار پیدا کرده بودم- پیش استاد سلیمان روح افزا میرفتم و همچنین پسرش ساز میزدم- تار … من نمیگذاشتم پدر بفهمد که من با ساز سر و کار دارم- چون میدانستم تعصبش را. برادرش را وادار کرد که تار را دور بیندازد و کار نکند و اینها- تار برادرش را که عموی من باشد- من گرفتم و خلاصه اینها. –
بدین ترتیب کودکی وی با هنر شعر و موسیقی درهم آمیخت هرچند پدرش معتقد بود که -صدای تار همان صدای شیطان است- و او را از نزدیک شدن به موسیقی باز میداشت- او در اینباره میگوید : – -پدرم- گفت: باباجان این کار را دیگه نکن. گفتم چه کاری؟ گفت همونی که گفتم. خوب البته فهمیدم چی میگه. بعد گفتم چرا آخه باباجان- مثلا به چه دلیل؟ گفت که دلیلش رو میخوای؟ گفتم: بله. گفت: این نکبت داره- صدای شیطانِ … و از این حرف هایی که می شد نصیحت کرد …
از استادان دوران کودکی مهدی اخوان ثالث در زمینه موسیقی- سلیمان روح افزا یکی از نوازندگان تار بود. در شعر و شاعری نیز این حرکت در منزل مهیا گردید- پدرش از آنجاییکه به شعر علاقه داشت انگیزه ی لازم را در مهدی بوجود آورد- و در این مسیر معلمش پرویز کاویان جهرمی نیز از او حمایت نمود. چیزی نگذشت سر از -انجمن ادبی خراسان- درآورد و با بزرگان شعر آن روزگار از نزدیک آشنا شد. از استادانی که او در این انجمن با آنها آشنا شد استاد نصرت -منشی باشی- شاعر خراسانی بود که اخوان ثالث درباره او چنین تعریف می کند: – در خراسان وقتی که تازه به شاعری رو کرده بودم – سال های 23- 24 – به یک انجمن ادبی دعوت شدم که استاد کهنسالی به نام نصرت منشی باشی در صدر آن بود. هر وقت شعر مرا میشنید میپرسید تخلصتان چیست؟ او واجب میدانست که هر شاعری تخلصی داشته باشد و من نام دیگری نداشتم- سرانجام خودش نام امید را به عنوان تخلص بر من نهاد … -.
مهدی اخوان ثالث در سرودن شعر به سبک کلاسیک در قصیده سرایی -به شیوه اساتید کهن خراسان و خاصه منوچهری- و غزلسرایی -ارغنون از جمله فعالیتهای این دوره اوست- و نیز به سبک نو -به شیوه نیما – مانند مجموعه زمستان- طبع آزمایی کرد.
اخوان در سال 1329 با ایران –خدیجه اخوان ثالث– دختر عمویش ازدواج نمود. حاصل این ازدواج سه دختر به نام های لاله- لولی- تنسگل و سه پسر به نام های توس- زردشت و مزدک علی میباشد. از حوادث دلخراش دوره زندگی اخوان میتوان مرگ دو فرزندش را نام برد. در سال 1342 تنسگل دختر سوم وی هنوز چهار روز از تولدش نگذشته بود که فوت کرد و در سال 1353 دختر اولش لاله در رودخانهء کرج غرق گردید- این دو واقعه ضربه ی سختی بر او وارد کرد. از دیگر رویدادهای زندگی مهدی اخوان ثالث- حوادث پیش از انقلاب و قرارگرفتن وی در صفِ مخالفین رژیم بود. پس از کودتای 28 مرداد سال 32- ایران چهره دیگری بهخود گرفت و نظام سیاسی-فرهنگی جامعه ی آنزمان بهکلی دگرگون شد. اخوان نیز مانند بسیاری از اهل قلم- دستگیر و روانه زندان شد. او در این زمان از امضای تعهدنامه جهت آزادی از زندان امتناع کرد و ناگزیر چند ماه در زندان ماند- اخوان در شعر ِ -نادر یا اسکندر- لحظهای تصور میکند که مادرش به دیدار او میرود و از او میخواهد که با امضای تعهدنامه از زندان آزاد شود اما اخوان نمیپذیرد :
-… باز میبینم که پشت میلهها مادرم استاده با چشمان تر
نالهاش گم گشته در فریادها گویی از خود پرسد -آیا نیست کر؟-
آخر انگشتی کند چون خامهای دست دیگر را بسان نامهای گوید:
-بنویس و راحت شو …-
به رمز -تو عجب دیوانه و خودکامهای-
من سری بالا زنم چون ماکیان
از پس ِ نوشیدن هر جرعه آب
مادرم جنباند از افسوس سر
هرچه آن گوید این بیند جواب-
پس از آزاد شدن از زندان- اخوان ثالث تا آخر عمر دیگر هیچگاه برای حزب و دستهای خاص فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمره ی سیاسی کنارهگیری کرد و برای امرار معاش به روزنامهء -ایران ما- پیوست. اما طولی نکشید که در سال 1344 برای دومین بار راهی زندان شد- اما این بار اتهام او سیاسی نبود- اگرچه اشعارش در این زمان حکایت از مردمیاست که زیر فشار قدرت حاکمه قرار داشتند و او راوی قصههای آنان بود- اما قصهای به نام -قصه قصاب کش- یا -قصاب جماعت حاکم و م. امید جماعت محکوم- باعث شد مردی از او شکایت نماید- ابراهیم گلستان از دوستان مهدی اخوان چنین تعریف میکند :
– … مردی به دادگستری از دست او شکایت برد ـ دست؟ ـ و چرخ دادگستری آهسته به راه افتاد تا اینکه با تمامی کوششها که این شکایت را بمالانند کار ِ محاکمه آخر شروع شد. در دادگاه شاعر به جای یک انکار – کاری که آسان میسر بود چون ابراز جرم در این جور موردها کمتر در دادگاهها نشاندادنی هستند – بعد از صرف مقدمات مبسوطی- اهورایش بیامرزاد و زردشتش ببخشاید- برخاست حمله برد بر محدویتهای ضد نفس و آزادی- و همچنین بر انواع مالکیتها – چیزهایی که حرفه و درآمد قاضی ها- موجودیت قضاوت و قانون و دادگاه یکسر- مطلقا به آنها بستگی دارد- قاضی اول کوشیده بود که جدی نگیرد و از خر شیطان او را بیاورد پایین- اما همان مقدمات صبحگاهی مبسوط کار خود را کرد- شاعر را وادار کرد- دور بردارد- و دور هم برداشت تا حدی که قاضی عاجز شد. او را محکوم کرد به زندان بهحداقل ممکن زندان. هرچند مفهوم زندان حداقل برنمی دارد- قاضی در دست قانون بود.-
از آنجایی که دوست نداشت تا برای هیچ و پوچ زندگی خود را در پشت میلهها سپری نماید- خود را از نظرها پنهان کرد. با این اتفاق ماندن او در رادیو نیز میسر نبود- زیرا از نظر قانونی این امر با کار دولتی مغایرت داشت- از این رو تا مدتها با نام همسرش برای رادیو نویسندگی میکرد. اما در تابستان 1344 تحملش تمام شد و خود را به زندان قصر معرفی کرد. زندانی شدن اخوان دردسرهای زیادی برای او ایجاد نمود و خانوادهاش را در تنگنای مادی قرار داد.
مهدی اخوان ثالث در روز یکشنبه 4 شهریور 1369 در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیکرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاک سپردند.
مشاغل و سمتهای اداری
اخوان ثالث در سال 1327 ساکن تهران شد و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به دبیری پرداخت و پس از چندی به سمت مامور در وزارت اطلاعات مشغول همکاری شد و وظیفهاش نظارت بر برنامههای ادبی بود. وی همچنین به کار صدا برگردانی -دوبله- فیلمهای مستند در استودیو -گلستان- نیز پرداخت. بنا به قول گلستان در مدت سه – چهار سال روی صداگذاری نزدیک به سیصد فیلم مستند نظارت کرد. به جز آن هم به متن ترجمهها و روانی گفتارها رسیدگی میکرد- هم بر نوار اصلی و برگردان به نسخههای فیلم. پس از آنکه کارگاه فیلم گلستان تعطیل شد- ایرج گرگین رییس برنامه دوم رادیو از اخوان دعوت کرد تا مسیوولیت مستقیم برنامههای ادبی را برعهده گیرد. با توجه به آنکه تجربه لازم را برای اینکار نداشت- اما با موفقیت برنامهها را اداره کرد. او میگوید:-من آن وقت هفتهای چهار برنامه داشتم- یک برنامه ادبی داشتم- یک برنامهء کتاب داشتم- در میزگردهایی هم که راجع به این جور مسایل بود شرکت میکردم.-
در سال 1348 از اخوان برای کار تلویزیون آبادان دعوت به عمل آمد. او تا سال 1353 برای تلویزیون آبادان برنامهسازی نمود- اما حادثه مرگ دخترش لاله- او را مجبور کرد به تهران بازگردد و از همکاری با تلویزیون آبادان صرفنظر نماید. تا قبل از انقلاب- اخوان ثالث کمابیش با برنامههای ادبی در تلویزیون ظاهر میشد- پس از پیروزی انقلاب برای مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی -فرانکلین سابق- مشغول به کار شد- اما پس از مدتی استعفا داد و خانهنشین شد.
فعالیتهای آموزشی
مهدی اخوان ثالث پس از آنکه به تهران آمد به اتفاق احمد خویی و اکبر آذری با سفارش مدیر روزنامه -زندگی- در اداره فرهنگ روستایی برای آموزگاری استخدام شد. اداره نیز هر سه نفر آنها را برای تدریس به ورامین فرستاد. تدریس در مدرسه روستایی کریم آباد بهنام سوخته ورامین اولین گام برای ورود به حرفهء معلمی بود. انتخاب شغل معلمی در آن سالیان با روحیهء اخوان سازگار بود. یکی دو سال بعد- او را به مدرسه کشاورز منتقل کردند و او در آنجا علاوه بر آنکه معلم ادبیات بود- فقه و آهنگری را نیز به بچهها یاد میداد. اخوان بعدها به دلایلی از کار تدریس در آموزش و پرورش کنارهگیری کرد. او خود علت این امر را برخی تمردها یا رفتن- نرفتنها بیان میکند. ادامهء فعالیت آموزشی مهدی اخوان ثالث درسال 1356 میباشد. او با دعوت دانشگاه- شعر سامانیان و مشرطیت به بعد را تدریس میکرد و در اواخر عمر نیز در دانشگاههای تهران- تربیت معلم و شهید بهشتی به این کار مشغول بود.
سایر فعالیتها و برنامههای روزمره
اخوان ثالث تا سال 1323 میکوشد خود را از جمیع جهات فرهنگی- ادبی- اجتماعی و سیاسی کامل کند. زندگی او در دوره دوم بیشتر بر مبنای تفکر سیاسی و اجتماعی میگذرد- اگرچه در این دوره نیز شعر میسراید و میکوشد شعرهایی ماندگار بیافریند اما او که هنوز جوانی پرشور است- جذب جنبشهای سیاسی میشود تا بدین طریق حقانیت و عدالت را در جهان یا حداقل ایران برقرار کند. به هر حال از لحاظ فکری اخوان از بدو ورود به تهران تا سال 1323 دوره پرتلاطمی را میگذراند. او با بسیاری از مسایل فکری و جنبشهای سیاسی از طریق کتابها و روزنامهها آشنا میشود- در واقع ذهنیت اخوان در آنسالها با خواندن کتابها پرورش مییابد. خودش در ضمن خاطراتش میگفت- هرماه که حقوقش را میگرفت از ورامین به تهران میآمد و چند کتاب میخرید. کتابهایی با گرایش چپ- کتابهای کسروی. اخوان در مدت فعالیت آموزشی در آموزش و پرورش در مجلهء این اداره همکاری داشتهاست. مجلهای که به اعتراف خودش در مدت 17-18 سال آموزگاری- دبیری و مدیر مدرسه بودن خوشایند نبود چون اغلب چیزهایی که در این مجله بهچاپ میرسید- بخشنامههای اداری بود و یا خبرهای تغییر فلان وزیر. او بعد از سال 1330 علاوه بر تدریس در وزارت آموزش و پرورش با مطبوعات تهران همکاری تنگاتنگی داشت- بسیاری از نوشتهها و شعرهای او در روزنامهها و مجلات ماهانه آن روز وجود دارد. در واقع نوشتن در مطبوعات یگانه راه امرار معاش او بود. نوشتههای اخوان که برای گذراندن زندگی با اسم مستعار چاپ میشد- غیر از نوشتههایی بود که در واقع کار دل او بود. در سال 1330 اخوان سرپرستی صفحهء ادبی روزنامه جوانان دمکرات را به عهده گرفت و از این طریق با تکتک شاعران جوان آنروز آشنا شد- شاعرانی چون سیاوش کسرایی- سایه- احمد شاملو- محمد عاصمی و نصرت رحمانی و … او تا قبل از ازدواج با دوست صمیمیاش رضا مرزبان چهدر ورامین و چهدر تهران در یکخانه زندگی میکرد. از آنجا که اخوان سری پرشور برای مسایل سیاسی و از جمله حزب دموکرات چپگرای توده داشته پس از کودتای 1332 مانند بسیاری از اهل قلم دستگیر و روانهء زندان شد. پس از آزاد شدن از زندان- اخوان تا آخر عمر دیگر هیچگاه برای حزب و دسته ی خاصی فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمره سیاسی کناره گیری کرد و برای امرار معاش به روزنامه ایران ما پیوست. مدیر روزنامه ایرانما عامل اصلی آزادی اخوان از زندان بود از این رو اخوان در کنار او کوشید تا دیگر با دست از پا خطا نکند و فقط به غنای بینش ادبی و فرهنگی خود بیفزاید! در این سالها سرپرستی چند صفحه ی هنر و ادبیات روزنامه ایرانما به عهده ی او و دوست جوانش حسین رازی بود. بعدها اخوان به اتفاق همین دوستش نخستین جنگ هنر و ادب امروز را منتشر کرد. پس از شمارهء دوم جنگ هنر و ادب مجموعهء شعر زمستان را در سال 1335 چاپ و منتشر کرد- چاپ این مجموعه خود آغاز حرکت جدیدی در عرصه فرهنگ و هنر آن روزگار بود. زندگی اخوان در سالهای پس از انقلاب بیشتر در خلوت و انزوا گذشت. نه حادثهء مهمی در زندگی او اتفاق افتاد نه شعر خارقالعاده ای سروده شد. بلکه مهمترین رویداد فرهنگی- سفر او به خارج از ایران بود. اخوان که در تمام طول زندگیش حتی برای یکبار نیز به خارج سفر نکرده بود- در سال پایانی عمر خود از طرف خانه فرهنگ معاصر آلمان دعوت شد. در این سفر وی به فرانسه- انگلیس- آلمان- دانمارک- سوید و نروژ رفت. شعر خواند و از سوی فرهنگ دوستان ایرانی مورد استقبال قرار گرفت. سفر اخوان در سال 1369 به اروپا زمینه را برای تجدید دیدار با دوستان قدیمی فراهم کرد- در این دیدار- ابراهیم گلستان- رضا مرزبان- اسماعیل خویی و چند تن دیگر از دوستان صمیمی دوران جوانیاش را دیده و مدتی را با آنها سپری نمود.
سبکشناسی
چیرهدستی اخوان در شعر حماسی است. او درونمایههای حماسی را در شعرش به کار میگیرد و جنبههایی از این درونمایهها را به استعاره و نماد آراسته میکند.
به گفته برخی از منتقدین- تصویری که از م. امید در ذهن بسیاری به جا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیامآوری روی آورده و از نظر عقیدتی آمیزهای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالتخواهانه پدیدآورده و در این راه- گاه ایراندوستی او جنبه نژادپرستانه پیدا کرده است. در واقع اخوان ثالث شعر را چنین تعریف میکند: شعر محصول بیتابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار میگیرد.
اما اخوان این موضوع را نمیپذیرفت و در این باره گفته است: -من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم. هرکس قافیه را میشناسد- عقده عدالت دارد. قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است… گهگاه فریادی و خشمی نیز داشتهام.-
شعرهای اخوان در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازهای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تاثیری عمیق داشته است.
هنر اخوان در آمیزش شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته- مجموعهای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در همنسلان او و نسلهای بعد گذاشت.
اخوان از نگاه دیگران
–جمال میرصادقی– داستاننویس و منتقد ادبی- درباره اخوان گفتهاست: من اخوان را از آخر شاهنامه شناختم. شعرهای اخوان جهانبینی و بینشی تازه به من داد و باعث شد که نگرش من از شعر به کلی متفاوت شود و شاید این آغازی برای تحول معنوی و درونی من بود.
نادر نادرپور- شاعر معاصر ایران که در سالهای نخستین ورود اخوان به تهران با او و شعر او آشنا شد معتقد است که هنر م. امید در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعهای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم نسلان او و نسلهای بعد گذاشت.
نادرپور گفتهاست: -شعر او یکی از سرچشمههای زلال شعر امروز است و تاثیر آن بر نسل خودش و نسل بعدی مهم است. اخوان میراث شعر و نظریه نیمایی را با هم تلفیق کرد و نمونهای ایجاد کرد که بدون اینکه از سنت گسسته باشد بدعتی بر جای گذاشت. اخوان مضامین خاص خودش را داشت- مضامینی در سوگ بر آنچه که در دلش وجود داشت – این سوگ گاهی به ایران کهن برمیگشت و گاه به روزگاران گذشته خودش و اصولا سرشار از سوز و حسرت بود- این مضامین شیوه خاص اخوان را پدیدآورد به همین دلیل در او هم تاثیری از گذشته میتوانیم ببینیم و هم تاثیر او را در دیگران یعنی در نسل بعدی میتوان مشاهده کرد.
اما خود اخوان زمانی گفت نه در صدد خلق سبک تازهای بوده و نه تقلید- و تنها از احساس خود و درک هنری اش پیروی کرده: -من نه سبک شناس هستم نه ناقد… من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خودم برداشت داشتم. در مقدمه زمستان گفتهام که میکوشم اعصاب و رگ و ریشههای سالم و درست زبانی پاکیزه و مجهز به امکانات قدیم و آنچه مربوط به هنر کلامی است را به احساسات و عواطف و افکار امروز پیوند بدهم یا شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم…-
–هوشنگ گلشیری– نویسنده معاصر ایرانی مهدی اخوان ثالث را رندی میداند از تبار خیام با زبانی بیش و کم میانه شعر نیما و شعر کلاسیک فارسی. وی میگوید تعلق خاطر اخوان را به ادب کهن هم در التزام به وزن عروضی و قافیه بندی- ترجیع و تکرار میتوان دید و هم در تبعیت از همان صنایع لفظی قدما مانند مراعات نظیر و جناس و غیره.
–اسماعیل خویی– شاعر ایرانی مقیم بریتانیا و از پیروان سبک اخوان معتقد است که اگر دو نام از ما به آیندگان برسد یکی از آنها احمد شاملو و دیگری مهدی اخوان ثالث است که هر دوی آنها از شاگردان نیمایوشیج هستند.
به گفته خویی- اخوان از ادب سنتی خراسان و از قصیده و شعر خراسانی الهام گرفتهاست و آشنایی او با زبان و بیان و ادب سنتی خراسان به حدی زیاد است که این زبان را به راستی از آن خود کردهاست. آقای خویی میافزاید که اخوان دبستان شعر نوی خراسانی را بنیاد گذاشت و دارای یکی از توانمندترین و دورپروازترین خیالهای شاعرانه بود. اسماعیل خویی معتقد است که اخوان همانند نیما از راه واقعگرایی به نمادگرایی میرسد.
وی درباره عنصر عاطفه در شعر اخوان میگوید که اگر در شعر قدیم ایران باباطاهر را نماد عاطفه بدانیم- شعری که کلام آن از دل برمیآید و بر دل مینشیند و مخاطب با خواندن آن تمام سوز درون شاعر را در خود بازمییابد- اخوان فرزند بی نظیر باباطاهر در این زمینهاست.
غلامحسین یوسفی در کتاب چشمه روشن میگوید مهدی اخوان ثالث در شعر زمستان احوال خود و عصر خود را از خلال اسطورهای کهن و تصاویری گویا نقش کردهاست.
شعر زمستان در دی ماه ۱۳۳۴ سروده شدهاست. به گفته غلامحسین یوسفی- در سردی و پژمردگی و تاریکی فضای پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است که شاعر زمستان اندیشه و پویندگی را احساس میکند و در این میان- غم تنهایی و بیگانگی شاید بیش از هر چیز در جان او چنگ انداختهاست.
سیاست
بااینکه او نخست به سیاست گرایش داشت ولی پس از رویداد ۲۸ مرداد از سیاست تا مدتی روی گرداند. چندی بعد با نیما یوشیج و شیوه سرایندگی او آشنا شد. شاهکار اخوان ثالث شعر زمستان است.
دکتر شفیعی کدکنی در مورد رابطه آیت الله خامنه ای با اخوان ثالث میگویند: سالهای حوالی 1350 آیتالله خامنهای در یکی از سفرهایشان به تهران- بر من وارد شدند و ساعاتی را با هم به شعرخوانی صحبت گذراندیم. ضمن صحبتها- ایشان از حال سایر دوستان شاعر خراسانی که مقیم تهران بودند جویا شدند- از جمله شادروان مهدی اخوان ثالث و بعد گفتند همین الآن برویم منزلش و احوالی از او بپرسیم. به در خانه اخوان که رسیدیم- آیتالله خامنهای کمی آنطرفتر ایستادند و من رفتم زنگ را زدم. اخوان خودش آمد و در را باز کرد. اخوان داخل و من بیرون- زیر چارچوب در با هم دست دادیم و سلامعلیکی کردیم و بعد اخوان مرا به داخل دعوت کرد که آرام به او گفتم: با سیدعلی آقای خامنهای آمدهام. اخوان به سرعت بیرون رفت تا به ایشان خوشآمد بگوید و همینطور که به سمت ایشان میرفت- برای اینکه مطایبهای هم کرده باشد- با لهجه مشهدی به من گفت: -بره چی خبر نکردی با آسیدعلی می یی که مو اقلا وقت میام دم در- آستینامه بزنم بالا که مثلا درم مرم وضو بگیرم!
زردشت اخوان ثالث در مورد رابطه پدرش با آیت الله خامنه ای میگوید : این ارتباط – ارتباط خیلی مشخص و واضحی است و همه درباره آن میدانند نیازی به توضیح من ندارد
گفته میشود او از نزدیک شدن به صاحبان قدرت به همان اندازه پرهیز داشت که از پیوستن به صف انقلابیان. سید علی خامنه ای- در سال ۱۳۷۳ در یکی از دیدارهایش با مسیولان فرهنگی کشور درباره مهدی اخوان ثالث میگوید: پس از انقلاب با او تماس گرفته و تلاش کرده او را به همکاری با جمهوری اسلامی ترغیب کند. اما اخوان پاسخ داده: بنای ما بر این است که همیشه بر سلطه باشیم نه با سلطه خامنهای میگوید: گوشی را گذاشتم و تا آخر هم سراغ او نرفتیم.
در فروردین سال ۱۳۶۹ هم آیت الله خامنهای در جمع شاعران اهل مشهد درباره اخوان میگوید: نمىتوانید بروید با او بنشینید- چون او اصلا شماها را نفى مىکند- شماها هم او را به کلى از رگ و ریشه نفى مىکنید. مىبینید که این راه بسته است. اخوان درپی رد دعوت رهبری برای همکاری با محدودیتها و بیمهریهای زیادی روبرو شد. بعد از اینکه اخوان از همکاری با رهبری سر باز زد رهبری در خطبه نماز جمعه او را هیچ خواند و اخوان در پاسخ شعر هیچم و چیزی کم را سرود.
مرتضی امیری اسفندقه این شعر را نامربوط به این موضوع و در ادامه هیچسراییهای شاعرانی چون خاقانی- حافظ- بیدل و سهراب سپهری میداند و از رابطهٔ عاطفی اخوان با رهبری سخن میگوید. برخی منابع گفتهاند او از دوستان دوران جوانی رهبر ایران بود بنا به شواهد موجود این دوستی تا آخر عمر بین این دو نفر برقرار بود. سید علی خامنهای نیز گفته با اخوان دوست بوده است. پایگاه اطلاعرسانی خامنهای نیز عکسی از دستنوشته اخوان ثالث در دفتر یاداشتهای خامنهای منتشر و اعلام کرده است که وی دستور دفن اخوان در مقبرهالشعرای آرامگاه فردوسی در توس را داده است.
نام | گونه | سال انتشار | انتشارات | توضیحات |
---|---|---|---|---|
ارغنون | مجموعه شعر | ۱۳۳۰ | انتشارات زمان | در این کتاب اشعار اخوان ثالث در قالبهای: قصیده- قطعه، مثنوی- ترکیب بند- مستزاد و رباعی سروده شده است. |
زمستان | مجموعه شعر | ۱۳۳۵ | انتشارات زمان | |
آخر شاهنامه | مجموعه شعر | ۱۳۳۸ | انتشارات زمان | |
از این اوستا | مجموعه شعر | ۱۳۴۴ | انتشارات مروارید | |
منظومه (شکار) | ۱۳۴۵ | انتشارات مروارید | ||
پاییز در زندان | ۱۳۴۸ | انتشارات روزن | ||
عاشقانه و کبود | مجموعه شعر | ۱۳۴۸ | انتشارات جوانه | |
بهترین امید | مجموعه شعر | ۱۳۴۸ | انتشارات روزن | |
زندگی میگوید: اما باز باید زیست… | مجموعه شعر | ۱۳۵۷ | انتشارات توکا | اشعار این مجموعه شامل زنداننامه مهدی اخوان ثالث میباشد. |
در حیاط کوچک پاییز در زندان | مجموعه شعر | ۱۳۵۵ | انتشارات توس | |
دوزخ اما سرد | مجموعه شعر | ۱۳۵۷ | انتشارات توکا | |
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم | مجموعه شعر | ۱۳۶۸ | انتشارات مروارید |
سایر آثار
– آوردهاند که فردوسی -کتاب کودکان- ۱۳۵۴-
– درخت پیر و جنگل -۱۳۵۵-
– پیر و پسرش -قصهای نه کوتاه برای بچهها-
– نقیضه و نقیضه سازان -بحث و تحقیق ادبی-
– کتاب مقالات -جلد اول-
– بدعتها و بدایع نیما یوشیج -کتابی مفصل در بحث و تحقیق شیوه نو نیمایی در شعر فارسی- ۱۳۵۷-
– عطا و لقای نیما یوشیج -۱۳۶۱-
– برگزیده اشعار -۱۳۴۹-
– گزینه اشعار -۱۳۶۸-
– شاملو مردی دوست داشتنی
مرگ
اخوان ثالث چهل روز پس از بازگشت از خانه فرهنگ آلمان در چهارم شهریور ماه سال ۱۳۶۹ در تهران از دنیا رفت. وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شدهاست.
ارسال مطلب به ایمیل دوستاتون: