لوچیانو پاواروتی دوازدهم اکتبر سال ۱۹۳۵ در شهر «مادنا» ی ایتالیا چشم به جهان گشود. در بدو تولد با صدای بلندی جیغ میکشید، بهطوری که دکترش با تعجب گفت: چه صدای کوچولی پرقدرتی!» بیآنکه بداند او بزرگترین خوانندهٔ تنور جهان خواهد شد. در چهار سالگی لوچیانو روی میز آشپزخانه میرفت و آوازهای کودکانه سر میداد؛ فامیلاش از این کار وی بسیار لذت میبردند. نخستین مخاطباناش پدر، مادر، مادربزرگ و عمهاش بودند. پدرش نانوا بود‘، اما صدای زیبایی داشت و در گروه کر «روسینی» شهر مادنا آواز میخواند. مادرش، آدلا، کارگر کارخانهٔ دخانیات بود و لوچیانو معمولا وقتاش را با مادربزرگ میگذراند.
لوچیانو بین مربیگری ژیمناستیک و یادگیری آواز، دومی را انتخاب کرد، اگرچه میدانست خوانندگی تنور شغلی سخت و تعهدآور است. او ضمن همکاری با پدرش، بهعنوان خوانندهٔ گروه کر، توجهاش به کلاس درس استاد آریجیو پائولا جلب شد. سه سال بعد با مهاجرت استادش به ژاپن، معلوماتاش را نزد استاد اتور کامپو گالینی تکمیل کرد.
سال ۱۹۵۵ همراه با گروه کر روسینی (یکی از بهترین گروههای کر جهان در آن زمان) به ولز مسافرت کرد. آواز پرهیجان لوچیانو در کنار پدرش فرناندو، با استقبال عمومی روبهرو شد، هرچند درخشش اصلی او در سال ۱۹۶۱ روی داد که منجر به کسب جایزهٔ بین المللی «آچلی پری» شد.
سال ۱۹۶۱ برای لوچیانو، به واقع سال سرنوشتساز و سال گذر از جوانی به پختگی بود، در آن سال گواهینامهٔ رانندگیاش را دریافت کرد و با آدوا ورونی ازدواج کرد که هشت سال نامزدش بود. اپرای «بوهم» را به رهبری فرانچسکو مولینری پرادلی در بیست و نهم آوریل اجرا کرد. البته بوهم نخستین اپرای پاواروتی نبود، منتها اجرای تحسین برانگیزش بهسان چراغی در مسیر پیشرفت او روشن شد.
اپرا برای لوچیانو طلسمی بود که با شکستن آن میتوانست گذرنامهٔ ورود به اپراخانههای مهم ایتالیا و جهان را کسب کند و با رهبران برجستهٔ موسیقی دمخور شود. دعوتهای متعدد از اپراخانههای داخل و خارج ایتالیا در حالی بهدست لوچیانو میرسید که وی هنوز اسم و رسم آنچنانی به هم نزده بود.
در سال ۱۹۶۳ یک اتفاق جالب، او را زبانزد جهانیان ساخت؛ شبی قرار بود در «کاونت گاردن» لندن اپرایی با حضور گاسپی در استفانو، از بزرگ ترین خوانندگان آن زمان، اجرا شود. پاواروتی از رهبر ارکستر میخواهد پیش از آمدن خوانندهٔ مشهور، وی کمی تمرین کند. اتفاقا استفانو مریض میشود و پاواروتی جایش را میگیرد. علاوه بر مخاطبان حاضر در اپراخانه، پانزده میلیون نفر انگلیسی نیز از طریق تلویزیون هنرنمایی او را به نظاره نشستند.
نخستین سفرش به امریکا در سال ۱۹۶۵ صورت گرفت و پس از آن یک تور استرالیا را هم پشتسر گذارد. اجرای دوبارهٔ اپرای «بوهم» در اپراخانهٔ «لااسکالا» ی میلان، منجر به آشنایی وی با هریرت فون کارایان، رهبر بزرگ قرن بیستم، شد. کارایان در این ملاقات به پاواروتی پیشنهاد میدهد اپراهای پوچینی را اجرا کند.
سال ۱۹۶۴ نیز در یادوارهٔ «آرتور توسکانینی»، بار دیگر با فون کارایان آواز خواند. دختران دلبندش همگی در دههٔ هفتاد به دنیا آمدند: لورنزا ۱۹۶۲، کریستینا ۱۹۶۴ و سرانجام گیلیانا ۱۹۶۷. پاواروتی احساس عجیبی نسبت به دختراناش داشت و آنها را بهترین هدیهٔ زندگیاش میدانست. فعالیت هنری وی پس از تولد آنها، بهطور قابل ملاحظهای شدت گرفت.
او در یک دورهی پانزده ساله، مجموعهٔ گستردهای از اپراهای مشهور جهان را اجرا کرد که برخی از آنها عبارتاند از: لاتراویا، مانون، مادام باترفلای، ایدومنو، توسکا، لوئیزا میلر، آیدا، لافاووریتا و…
همچنین در این دوره، بدون توقف مهمترین اپراخانههای ایتالیا، اروپا و سایر نقاط جهان میزبان او بودند؛ از جمله نیویورک، لندن، سانفرانسیسکو، میامی، شیکاگو، فیلادلفیا، هامبورگ، وین، برلین، سالزبورگ، جنوا، پاریس، مسکو و پکن.
از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۵ چند اپرای معروف را به رهبری فون کارایان برای کمپانی دکا به ضبط رساند که صدای افسانهای پدرش فرناندو او را در این ضبط ها هم راهی میکرد.
زندگی پربار پاواروتی فقط منحصر به اپراخانهها نبود، برای مثال سالنهای کنسرت، صحنههای نمایش، میادین شهر، استادیومها و پارکها محلی برای هنرنمایی او شدند. این روند از سال ۱۹۷۳ در نیویورک آغاز شد و پس از آن در سال ۱۹۷۵ در میلان ایتالیا تکرار شد.
پاواروتی در همین سال کنسرت بزرگی را در پارک «دروازهٔ طلایی» سان فرانسیسکو ترتیب داد، بهطوری که سیل جمعیت از ابتدای صبح بدین محل هجوم آوردند. سال ۱۹۷۷ نیز در مرکز موسیقی «بلازوم» کلولند، جمعیت انبوهی را به استادیوم کشاند. سال ۱۹۸۰ پارک مرکزی نیویورک میزبان پاواروتی و دویست هزار نفر مخاطب او شد. سال ۱۹۸۴ در باغ میدان «مادیسون» نیویورک برای بیست هزار نفر آواز خواند و سال ۱۹۸۵ نیز هزاران نفر با اجتماع در «پیازا گراند» شهر مادنا، هموطن مشهور خود را تحسین کردند.
در مجموع، اجراهای فضای باز وی با موفقیت زیادی روبهرو شده بود. کنسرتهای پر سر و صدای پاواروتی کمکم توجه شخصیتهای مهم جهان را به خود جلب میکند، یعنی علاوه بر مردم عادی پادشاهان، رییس جمهورها، سیاستمداران، شخصیتهای علمی و فرهنگی و پاپها نیز به جمع مخاطبان او پیوستند.
سال ۱۹۸۱ در حضور رونالد ریگان، رییس جمهور امریکا، و همسرش، نانسی ریگان، آواز خواند. در سال ۱۹۸۲ آلبرت سابین، برندهٔ جایزهٔ نوبل، توجهاش به کنسرت او در دانشگاه پزشکی جلب میشود. پرنس چارلز و پرنسس دایانا از میهمانان ویژهٔ او در اجرای «کاونت گاردن» لندن بودند.
لوچیانو پاواروتی بیست و پنجمین سالگرد زندگی حرفهایاش را با اجرای اپرای «بوهم» در زاگاهاش، مادنا، جشن گرفت. چند ماه پس از غروب به یاد ماندنی مادنا، همین برنامه در پکن چین تکرار شد.
سال ۱۹۸۶ پاواروتی اپرای «آیدا» را ابتدا در «مترو پولیتن» نیویورک و سپس در «لااسکالا» ی میلان اجرا کرد. پس از این اجرا، روزنامهٔ پرتیراژ «کوریرو دلاسرا» عنوان صفحهٔ اصلیاش را اینگونه زد: «لوچیانوی آسمانی».
دهههای هشتاد و نود میلادی پاواروتی در تعداد زیادی کنسرت و رسیتال جهانی درخشید سال ۱۹۹۰ با پیوستن به «جو کاریراس» و «پلاسیدو دومینگو» مثلث تنور را تشکیل داد. کنسرت آنها هم زمان با جام جهانی فوتبال درخشش زیادی داشت و باعث خشنودی ستارههای سهگانهٔ آواز گردید، بهطوری که آنها تصمیم گرفتند در جام جهانی بعدی همین تجربه را تکرار کنند و سرانجام در سال ۱۹۹۴ در لس آنجلس به وعدهشان عمل کردند. این اجراهای وسوسهبرانگیز، توجه آنها را باز هم به جام جهانی بعدی معطوف ساخت. سال ۱۹۹۸ در پاریس در حالی برنامه اجرا کردند که برای جام جهانی ۲۰۰۲ هم نقشه میکشیدند. جلب توجه به مسائلی غیر از فوتبال، مانند موسیقی، هنگام برگزاری مسابقات جام جهانی فوتبال، مهارت و شهرت زیادی میخواهد.
یکی از کنسرتهای فراموش نشدنی پاواروتی، سال ۱۹۹۱ در «هاید پارک» لندن بود که هنگام برگزاری کنسرت، باران به شدت می بارید و دویست و پنجاه هزار نفر تماشاچی حاضر در پارک که در میان آنها چهرههایی چون پرنس چارلز و پرنسس دایانا نیز دیده میشد، مفتون آواز پاواروتی شده بودند.
این اجرا بهعنوان یک رویداد جالب، رسانهها را واداشت تا آن را به صورت زنده برای مردم اروپا و امریکا پخش کنند. در یک موفقیت بزرگتر، پاواروتی با تکرار موفقیتآمیز این تجربه در سال ۱۹۹۳ در پارک مرکزی نیویورک، موفق شد نزدیک به پانصد هزار نفر مخاطب را به سوی خود جلب کند که علاوه بر حاضرین، میلیونها بینندهٔ تلویزیون نیز شاهد هنرنمایی او بودند. بیتردید این اتفاق نقطهٔ عطفی در زندگی هنری پاواروتی به شمار میرود.
سال ۱۹۹۲ پاواروتی کنسرتی را در زادگاهاش تحت عنوان «پاواروتی و دوستان» برگزار کرد که بعدها نیز تحت همین عنوان برنامههای بسیاری اجرا نمود.
فعالیت وی تحت عنوان «پاواروتی و دوستان» با پیشنهاد چند تن از ستارههای موسیقی راک و پاپ مبنی بر هم کاری در جهت منافع بشردوستانه آغاز شد و پس از آن، هر سال کنسرتهای خیریه با حضور چهرههای متعددی از ایتالیا و دیگر کشورها برگزار گردید. پاواروتی با آنکه یک چهرهٔ موسیقی کلاسیک به شمار میرفت، اما ابایی نداشت که در سایر موسیقیها خودنمایی بکند، از جمله موسیقی جاز، پاپ و راک، منتها وی در چنین حوزههایی به جای آنکه شأن هنری خود را پایین بیاورد، سعی میکند شأن هنری همراهان خویش را ارتقا دهد. اجراهای او با بزرگان پاپ از جمله برایان آدامز خواننده کانادایی، استینگ خواننده انگلیسی و گروه ایرلندی U2 به یادماندنی هستند.
پاواروتی در ۱۳ مارس ۲۰۰۴ در سالن متروپولتین نیویورک با اجرای آخرین برنامهاش رسما از دنیای اپرا خداحافظی کرد. وی آخرین بار، ابتدای سال ۲۰۰۶، در مراسم افتتاحیه المپیک زمستانی تورین برنامهای عمومی کوتاهی اجرا کرد. پاواروتی صبح پنجشنبه،-۱۵ شهریور-ششم سپتامبر ۲۰۰۷، در سن ۷۱ سالگی در شهرمودنای ایتالیا درگذشت.
او همیشه میگفت: من فکر میکنم زندگی توام با موسیقی، زیباترین نوع زندگی است، به همین دلیل همواره زندگیام را وقف موسیقی کردهام.