«بخش خودكشي» اين لقبي است كه بازرسان سلامت شهر نيويورك براي ناحيه ی جنوب شرقي منهتن در آغاز قرن بيستم در نظر گرفته اند. شرايط سخت زندگي هزاران نفر از شهروندان آمريكايي در مساحتي به ابعاد يك مايل مربع (۲/۵ كيلومترمربع) باعث شده بود زمينه براي شيوع بيماري هاي واگيردار و خطرناكي نظير حصبه، سرخك، اسهال خوني و... كاملا مساعد شود. تراكم زياد جمعيت در مستغلات استيجاري دركنار مشكلاتي مانند فقر و ضعف سيستم بهداشتي و خدمات اجتماعي شرايط كاملا ايدئالي براي گسترش انواع ميكروارگانيسم هاي بيماري زا فراهم كرده بود.در سال ۱۹۰۸، سارا ژوزفين بيكر اولين بار به عنوان مدير دفتر بهداشت كودكان در دپارتمان منصوب شد و اختيارعمل كافي براي تصميم گيري در اين حوزه به دست آورد. او تمركز خود را معطوف وضعيت بهداشت مستغلات استيجاري كرد و پاك سازي ايستگاه هاي شير و به خدمت گرفتن پرستاران آموزش ديده و اطلاع رساني به مادران درزمينه ی علم بيماري ها و بهداشت كودكان را در دستوركار خود قرار داد.در آن دوران، آمار مرگ ومير نوزادان به طرز شرم آوري چشمگير بود. چنين آماري براي شهرهاي مدرن آمريكاي آن روزگار فاجعه به شمار مي آمد.
تنها در شهر نيويورك، يك سوم كودكان پيش از رسيدن به پنج سالگي جان مي باختند و به طورميانگين در هر تابستان حدود ۱،۵۰۰ نوزاد تلف مي شدند. بيكر اندكي پس از تصدي سمت جديد، دريافت ممكن است آمار واقعي بسيار بيشتر از اعداد و ارقام رسمي باشد؛ چراكه گزارش همكاران او در بخش بازرسي تمامي نوزادان بيمار را شامل نمي شد و حتي آمار مربوط به بخش هايي از شهر نيز عملا از قلم افتاده بود.پس از يك سال فعاليت بيكر در سمت مديريت، نرخ مرگ ومير نوزادان در شهر حداكثر ۱،۲۰۰ مورد كاهش يافت. بخش اعظم اين موفقيت مرهون تمركز وي بر محله هاي استيجاري بود. النا كونيس، مورخ علم پزشكي و بهداشت عمومي از دانشگاه كاليفرنياي بركلي مي گويد: «او به مكان هايي سر زد كه ديگران از (رسيدگي به آن) خوداري مي كردند».بيوگرافي سارا ژوزفين بيكرمرگ ومير نوزادان در نيويورك بسيار زياد بود و در اين ميان، حدود يك سوم كودكان تا پييش از پنج سالگي جان خود را از دست مي دادند.در دوران فعاليت ۳۰ ساله ی بيكر در بخش بهداشت عمومي، او تمام هم وغم خود را معطوف وضعيت مناطق استيجاري كرد و برنامه هاي آموزشي در حوزه ی مراقبت از كودكان را توسعه داد و برنامه هاي پرورشي و پايش رفاه كودكان را در مدارس و مؤسسات بنيان نهاد. وقتي بيكر در دهه ی ۱۹۳۰ بازنشسته شد، خبرگزاري ها گزارشي منتشر كردند كه نشان مي داد وي از مرگ ۹۰ هزار نفر در شهر نيويورك جلوگيري كرده است. درنتيجه ی تلاش هاي او، ديگر كسي ناحيه ی جنوب شرقي نيويورك و ساير نواحي اين شهر را «بخش خودكشي» خطاب نمي كرد. برنامه هاي بهداشت عمومي بيكر الگويي موفق براي سلامت نيويورك به ارمغان آورد كه در مدتي كوتاه، شهرهاي ديگر نيز آن را الگو قرار دادند.
روزهاي اولبيكر يكي از اهالي محله ی پوكيپسي نيويورك بود كه ورودش به رشته ی پزشكي در آن زمان، نه به خاطر حسن شهرت اين شغل، بلكه مشكلات اقتصادي بود. او كه در جواني پدر و برادرش را از دست داده بود، خيلي زود مجبور شده بود راهي براي تأمين معاش مادر و خواهر كوچك ترش بيابد. بيكر كه ديگر نمي توانست از عهده ی مخارج كالج خود برآيد، با كمك بخشي از پس اندازهاي اندك خانوادگي، در كالج پزشكي زنان درمانگاه نيويورك ثبت نام كرد. اين كالج فقط باهدف تربيت زنان در رشته ی پزشكي و با همت دو خواهر پزشك با نام هاي اميلي و اليزابت بكول تأسيس شده بود.سارا ژوزفين بكر در سال ۱۸۹۸ در رشته ی پزشكي فارغ التحصيل شد و سپس يك سال دوره ی كارآموزي خود را در بيمارستان زنان و كودكان نيوانگلند بوستون گذراند. بيكر در متن زندگينامه ی خود از تلاش براي حفظ روحيه ی دخترانه ی خود در عين تلاش براي زندگي در ۲۵ سالگي سخن مي گويد؛ اما ازآنجاكه در آغاز دوران كاري خود همواره با خيل عظيمي از مردمان فقير در كلان شهري بزرگ مواجه بود، خيلي زود وارد دوران بزرگ سالي شد. او هنگام تحويل كودكان به خانواده ها متوجه وضعيت شلوغ و نابه سامان و آلوده ی خانه هاي استيجاري شد؛ شرايط ناگواري كه با تمام ناملايمات آن قشر فقير و كارگر مجبور بودند كودكان خود را در آنجا پرورش دهند.بيوگرافي سارا ژوزفين بيكربيكر در سال ۱۹۰۲ به بخش سلامت نيويورك پيوست و در مدت پنج سال، او به اولين زني تبديل شد كه توانسته بود به سمت مديريتي در بخش سلامت كلان شهري آمريكايي نائل شود.پس از پايان دوران كارآموزي، بيكر در سال ۱۹۰۲ به نيويورك بازگشت و به عنوان بازرس پاره وقت در بخش سلامت نيويورك مشغول به كار شد. در آن دوره، بهداشت عمومي در روزهاي نخستين حيات خود به سر مي برد.
دپارتمان سلامت نيويورك نيز به تازگي و در سال ۱۸۸۶ توانسته بود ماهيتي مستقل بيابد؛ اما به گفته ی كونيس، با وجود تازه تأسيس بودن اين بخش، حضور بيكر باعث شد بهداشت عمومي نيويورك به سرعت مرزهاي پيشرفت را درنوردد. برخلاف دوران پيش از حضور بيكر، مقام هاي رسمي بخش با همت بيكر توانسته بودند دانش و ابزار لازم براي بهره گيري از نظريه ی ميكروبي بيماري ها و ميكروب شناسي را براي مقابله با بيماري هاي واگيردار دراختيار بگيرند.در اوايل دهه ی ۱۹۰۰ در كلان شهري مانند نيويورك، يك سوم كودكان پيش از رسيدن به پنج سالگي جان مي باختند در قرن نوزدهم، شيمي دان فرانسوي، لوئيس پاستور، نظريه ی ميكروبي را توسعه داد و ثابت كرد ميكروارگانيسم ها و تكثير آن ها موجب فساد و احتمالا بروز بيماري خواهد شد. براساس نتايج تلاش هاي پاستور، رابرت كخ، فيزيك دان آلماني، حين بررسي احتمال دخالت باكتري باسيلوس آنتراسيس در بروز بيماري سياه زخم متوجه شد كه برخي از ميكروارگانيسم ها مي توانند عامل بروز برخي بيماري ها باشند. بررسي ساير ميكروارگانيسم هاي بيماري زا نظير عوامل بيماري هاي سل و حصبه و طاعون نيز درستي اين نظريه را اثبات مي كرد. اينجا بود كه پزشكان مي توانستند به جاي تلاش براي درمان نشانه هاي بيماري ها، به مصاف عوامل بروز آن ها بروند و حتي از ابتلا به آن پيشگيري كنند.به مدد همين پيشرفت هاي بزرگ در دانش پزشكي، بيكر و همكارانش توانستند آزمايش هاي تشخيص باكتريايي و تشخيص بيماري و واكسيناسيون را ميان مردم پياده سازي كنند؛ اما وقتي بيكر كار خود را آغاز كرد، متوجه شد برخي از همكارانش از تمام ظرفيت دردسترس اين ابزارهاي تشخيصي به درستي استفاده نمي كنند.ناكارآمدي سيستم بهداشتمأموريت نخست بيكر در دپارتمان رسيدگي به وضعيت كودكان مدرسه اي بود؛ مسئوليتي كه بنابه گفته ی خود در زندگي نامه اش، «تلاشي عبث و رقت انگيز» به شمار مي آمد. قرار بود او و همكارانش به عنوان بازرس به مدارس بروند و پس از معاينه ی كودكان مريض حال، آن ها را براي مراقبت به خانه بفرستند. او بايد تنها در مدت يك ساعت از سه مدرسه بازديد مي كرد و مسلما چنين فرصتي براي انجام هرگونه آزمايش تشخيصي ناكافي بود. بيكر آورده است برخي از همكارانش حتي همين كار را نيز انجام نمي دادند و به جاي مراجعه ی حضوري، تنها به يك تماس تلفني و پرس وجو درباره ی كودكان كفايت مي كردند.بيكر نمي توانست وضعيت بخش را تحمل كند. او درباره ی آنجا چنين مي نويسد:بوي غفلت و تنباكوي كهنه و سستي به مشام مي رسيد و تنها حقوق پرسنل بود كه سر موعد پرداخت مي شد. درحقيقت، نمي توانم اين واقعيت را كتمان كنم كه شغل من هم تنها بخشي از اين بنگاه اقتصادي غيرقانوني بود و با فرض اينكه كاري هم در آن انجام مي شد، مي دانم دستاوردي در آن نداشتم.بيكر در زندگينامه ی خود از مكالمه ی خود با يكي از همكاران بازرس پس از بازديد از يكي از مدراس سخن مي گويد.
همكارش از وي مي پرسد «آيا خانه ها را براي گزارش نوزادان بيمار بازرسي كرده اي يا خير؟» و بيكر پاسخ مثبت مي دهد. همكارش در پاسخ چنين مي گويد: «اگر ما هيچ نوزاد بيماري را در گزارش خود ذكر نكنيم؛ ولي تو در گزارش خود تعداد زياديي از آن ها را گزارش كني، اين موضوع مي تواند گزارش ما را دچار مشكل كند».حق با همكار بيكر بود. گزارش حضور نوزادان بيمار، آن هم بدون انجام هرگونه بازرسي، چندان خوشايند نبود. از ديد ناظر ارشد آن ها، منطقي نبود در گزارش بيكر حجم زيادي از موارد مربوط به اسهال خوني موجود باشد؛ درحالي كه در گزارش همكارانش، همسايگان همين افراد هيچ گونه مورد ابتلايي تجربه نكرده باشند.بيوگرافي سارا ژوزفين بيكربرخلاف ساير مقامات بهداشت عمومي، بيكر تمركز خود را روي املاك استيجاري قرار داده بود.با عزل تدريجي ساير بازرسان، بيكر به سمت دستياري رئيس ناظران اداره منصوب شد. با اينكه نمي توان به صحت دقيق خاطرات بيكر پس از ۳۰ سال چندان اعتماد كرد، امروز كونيس نيز اذعان مي كند بنابر شواهد موجود، مقام ها و كارمندان بخش در آن زمان نيز همچنان از مزاياي پرداخت كامل حقوق خود با وجود اهمال كاري فراوان برخوردار بودند. بيكر در خاطرات خود مي نويسد: «اين چشم انداز از غفلت و بي توجهي در اداره آخرين مشكلي بود كه درباره اش فكر مي كردم». با اينكه وي ابتدا درباره ی ورود به حوزه ی پزشكي مردد بود، حالا ديگر مصمم بود بايد در بخش بهداشت عمومي به كار خود ادامه دهد.نظام نوين بهداشت عموميدر سال ۱۹۰۷، بيكر به سمت دستيار كميسيونر عالي سلامت ارتقا يافت و درعين حال، علاقه ی شخصي او به حوزه ی سلامت كودكان و نوزادان دوچندان شد. در مدت يك سال، او با رسيدن به سمت مدير دفتر بهداشت كودكان (از زيرشاخه هاي جديد دپارتمان سلامت نيويورك) اين فرصت را پيدا كرد تا همان گونه كه مي خواست، تمام هم وغم خود را به كودكان اختصاص دهد. اين دفتر مأموريت داشت براي اولين بار در تاريخ ايالات متحده مسئوليت مستقيم رسيدگي به معضل مرگ ومير نوزادان در نيويورك را به عهده بگيرد. با اين انتصاب جديد، بيكر به اولين زني تبديل شد كه توانسته بود در آمريكا به عنوان مقام رسمي حوزه ی سلامت در كلان شهري بزرگ خدمت كند. حوزه ی اختيارات بيكر تمامي شهر را دربر مي گرفت؛ اما تمركز وي بيشتر روي منطقه ی هلزكيچن بود كه از نواحي استيجاري نشين غرب منهتن به شمار مي رفت.بيوگرافي سارا ژوزفين بيكربسياري از مهاجران اروپايي ساكن مناطقي استيجاري نيويورك هيچ گونه ذهنيتي درباره ی چگونگي زندگي در بزرگ ترين شهر مدرن جهان نداشتند.منطقه ی هلز كيچن به خاطر جمعيت بيش ازاندازه، ضعف بهداشت و سيستم لوله كشي، بي توجهي مقام هاي شهري و حجم زياد غبار ناشي از فعاليت كارخانجات مجاور به شدت مدنظر بيكر قرار گرفت. بخش اعظم ساكنان اين منطقه را مهاجراني از اروپا تشكيل مي داد كه به تازگي وارد آمريكا شده بودند و به خاطر محدوديت هاي اقتصادي و زيرساختي مجبور بودند در مناطق استيجاري زندگي كنند. بسياري از اين مهاجران ذهنيتي درباره ی چگونگي گذران زندگي در بزرگ ترين شهر مدرن جهان نداشتند. اين منطقه به همراه تمامي ساكنان خود تقريبا فراموش شده بودند.
بااين همه، بيكر رويكردي متفاوت داشت. از ديدگاه او، اگر مادران كودكاني كه در اين نوع مناطق زندگي مي كردند، از اطلاعات بيشتري درباره ی نحوه ی نگه داري از كودكان خود برخوردار بودند، رسيدن به نرخ بسيار كمتري از مرگ ومير ميان كودكان و نوزادان چندان دورازذهن نبود.با اينكه امروزه نقش دانش پيشگيري در بهداشت عمومي بسيار واضح به نظر مي رسد، در جامعه ی آن دوران، اين مفهومي جديد به شمار مي آمد. حتي برنامه ی آزمايشي بيكر در اولين تابستان پس از انتصاب در سمت جديد نيز حركتي كاملا متهورانه به شمار مي آمد. در اين برنامه، او پرستاراني را روانه ی خانه هاي مناطق استيجاري كرد تا به مادران درباره ی ميكروب ها و نحوه ی گسترش آن ها آموزش دهد. گفتني است در آن زمان، نظريه ی ميكروب هاي بيماري زا هنوز به طوروسيع در جهان تدريس نمي شد. به مادران توصيه مي شد براي پيشگيري از بيماري هاي مرتبط با شير آلوده، خودشان مستقيما به نوزادان شير بدهند و به جاي استحمام مكرر، نوزادان را با استفاده از پارچه اي خنك و تنفس پذير قنداق كنند و سيستم تهويه اي مناسب براي خانه ی خود در نظر بگيرند. همين اقدامات كوچك توانست در مدت سه ماه، تغييري بزرگ در نرخ مرگ ومير نوزادان ايجاد كند؛ به گونه اي كه اين آمار تا ۱،۲۰۰ مورد كاهش را تجربه كرد و تا سال ۱۹۱۱، ميزان مرگ ومير نوزادان در كل شهر تا ۴۰ درصد كاهش يافت.بيوگرافي سارا ژوزفين بيكركودكان و مادران در حال دريافت شير تازه در يكي از مراكز سلامت جوب شرق نيويوركعلاوه بر بازديد خانه به خانه، بيكر تعدادي مركز سلامت كودك راه اندازي كرد تا مادران بتوانند از آنجا شير پاستوريزه و بدون هرگونه آلودگي دريافت كنند و درعين حال، پرستاران نيز نوزادان را وزن كشي كنند و معاينه هاي لازم را روي نوزادان آن ها انجام دهند. براي كمك بيشتر به مادران، او فرمول شيرخشك را براي مادران ناتوان از شيردهي ارائه و از طرح آموزش و ارائه ی گواهينامه براي ماماهاي زن حمايت كرد تا آن دسته از مادران حامله اي كه از انجام معاينه ی پزشكان مرد اِبا داشتند، راحت تر بتوانند از خدمات دوران بارداري بهره ببرند.به منظور كمك به مادران شاغل در خارج از خانه، بيكر انجمني با نام «گروه مادران كوچك» پايه گذاري كرد و در آن، به دختران ۱۲ تا ۱۶ ساله آموزش هاي لازم براي نگه داري از خواهران و برادران نوزاد خود را در زمان نبود والدينشان ارائه كرد.
همان گونه كه از نام اين برنامه پيدا است، دختران مي توانستند ضمن فراگيري بهترين دوره هاي آموزشي بهداشت عمومي، به بهترين شكل خود را براي پذيرش مسئوليت مادري در آينده آماده سازند. دختران در اين دوره، ۲۰ مبحث درسي شامل آماده سازي شير و پيشگيري از بيماري و مراقبت از نوزادان بيمار را فرامي گرفتند كه پس از گذراندن آن، نشان ها و جوايزي به پاس مشاركت فعال خود دريافت مي كردند. تا سال ۱۹۱۵، افزون بر ۲۵ هزار دختر جوان اين دوره ها را گذراندند.بيوگرافي سارا ژوزفين بيكرتصويري از يكي از گروه هاي مادران كوچك در ايالت تنسي در سال ۱۹۲۹. طرح بيكر براي تأسيس «گروه مادران كوچك» در سرتاسر كشور فراگير شد.آثار مثبت برنامه هاي پيشگيري و بهداشت كودكان بيكر فراتر از انتظار واقع شد؛ اما او پس از مدتي دريافت نوزادان به حمايت عاطفي نيز نياز دارند. در سال ۱۹۱۵، بيكر درگير تجربه اي ناخواسته در بيمارستان مخصوص نگه داري كودكان بي سرپرست در جزيره ی رندل شد؛ تجربه اي كه در آن، با وجود انجام مراقبت هاي پزشكي پيشرفته بازهم نيمي از نوزادان در بيمارستان جان خود را ازدست دادند.بيكر اولين كسي بود كه به شكلي علمي اثبات كرد نوزدان به محبت مادري نياز دارند بيكر تصميم گرفت روشي جديد را بيازمايد. او نوزادان را براي نگه داري نزد مادران ساكن محله ی جنوب شرقي فرستاد. وجود مهر مادري دركنار برنامه هاي بهداشت پيشرفته ی بيكر باعث شد آمار مرگ ومير در اين گروه از نوزادان به نصف كاهش يابد. هلن اپستاين، مورخ آمريكايي در مقدمه ی زندگينامه ی بيكر چنين مي نگارد: «بيكر اولين كسي بود كه به شكلي علمي اثبات كرد كودكان به محبت نياز دارند».برخلاف تصور پزشكي آن دوران مبني بر اينكه مادران بايد براي پيشگيري از ريسك آسيب رواني كودكان را مستقل تربيت كنند، بيكر ثابت كرد مراقبت از كودكان حتي به شيوه ی علمي نيز هرگز نمي تواند آسيب هاي ناشي از بي اعتنايي عاطفي را جبران كند. آثار موفقيت آميز برنامه هاي بيكر فراتر از حد انتظار بود. در سال ۱۹۲۳، شهر نيويورك كمترين ميزان مرگ ومير نوزادان را درمقايسه با ساير شهرهاي بزرگ آمريكا و اروپا را داشت؛ تا آنجا كه درنهايت، ۳۵ ايالات آمريكا نيز پياده سازي برنامه هاي سلامت مادر و كودك ابداعي بيكر را شروع كردند.بازسازي عميق تربيكر تصميم گرفت دامنه ی تلاش هاي خود را گسترده تر كند. او به مانند ساير نوانديشان حوزه ی بهداشت عمومي و اعضاي حامي در كنگره، از قانون شپردتاونر حمايت كرد؛ لايحه اي كه براي اجراي برنامه ی ملي حمايت مالي دولت از سيستم مراقبت مادران و كودكان تنظيم شده بود و به نوعي بازطراحي برنامه هاي اجراشده در نيويورك در مقياسي وسيع تر محسوب مي شد. البته اين لايحه مخالفاني در ميان انجمن پزشكي آمريكا (AMA) نيز داشت.وقتي لايحه در كنگره ی آمريكا مطرح شد، يكي از پزشكان نماينده ی انجمن يادشده در اظهاراتي گفت: «مخالف لايحه هستيم؛ چراكه اگر قرار باشد هزينه ی نجات جان تمامي مادران و كودكان را از محل درآمدهاي عمومي تأمين كنيم، ديگر چه انگيزه اي براي جوانان وجود خواهد داشت كه به حوزه ی پزشكي وارد شوند؟» رجينل مورانتزسانچز، از تاريخ نگاران حوزه ی پزشكي، در كتابي با نام «همدردي و دانش؛ پزشكان زن در پزشكي آمريكا» توضيح مي دهد دعاوي مطرح شده عليه لايحه ی شپردتاونر از دو مسئله نشئت مي گرفت: ۱. ايدئولوژي سياسي مبتني بر اين ديدگاه بود كه كمك هاي دولتي را سياست غيرآمريكايي مي دانستند؛ ۲. آن ها اين كمك ها را نوعي تعهد درقبال درمان هاي پزشكي و نه حوزه ی پيشگيري قلمداد مي كردند.
از ديدگاه مخالفان طرح، با افزايش تمركز روي مبحث پيشگيري به جاي درمان، فرصت هاي شغلي كمتري دراختيار پزشكان جوان قرار مي گرفت.درحقيقت، بنابر اظهارات اليزابت اوهرن در كتاب «نمايه اي از زنان دانشمند پيش گام»، مشكل بخشي از منتقدان با برنامه ی بيكر موفقيت خيره كننده ی آن بود. تعداد كمتر زنان و كودكان بيمار به معناي اشتغال كمتر براي پزشكان مرد بود. در بخشي از متن دادخواست عليه طرح ذكور كه به امضاي تعدادي از پزشكان بروكلين رسيد، چنين آمده است: «چنين اقدامي با درنظرگرفتن نتايج اخير خود در حفظ سلامت كودكان مي تواند آينده ی فعاليت هاي پزشكي را نابود كند». باوجوداين، اين انتقادات كوچك ترين خللي در عزم و اراده ی بيكر وارد نكرد. او حتي در جمله اي طعنه آميز در پاسخ به شهردار چنين گفت: «اين اولين شكايتي است كه از زمان تأسيس دفتر بهداشت كودكان با آن مواجه مي شوم». درحقيقت، چنين انتقادات بي اساسي نشان دهنده ی اين واقعيت بود كه برنامه هاي بيكر در مسير درستي قرار گرفته اند.بيوگرافي سارا ژوزفين بيكربيكر به دفاع از لايحه ی حمايت مالي دولت از سلامت مادران و كودكان برخاست؛ طرحي كه با مخالفت هاي بسياري مواجه شد.بيكر در زندگينامه ی خود اين گونه مي نويسد كه موضع او درقبال نقدجويي و تبعيض هاي جنسيتي نيز كاملا روشن و واضح بوده است. در سال ۱۹۱۵، رئيس دانشكده ی پزشكي دانشگاه نيويورك از بيكر درخواست كرد مسئوليت تدريس بهداشت كودكان را در دوره ی جديد دكتري بهداشت عمومي قبول كند. بيكر از قبول اين مسئوليت خودداري كرد؛ چراكه طبق قوانين، حتي خود نمي توانست به خاطر جنسيتش در چنين دوره اي شركت كند. او در اين باره مي نويسد: «نمي توان مرا به رفتار غيرمنطقي متهم كرد؛ چراكه از قبول مسئوليت تدريس در مؤسسه اي خودداري كردم كه در آن براي اين كار مناسب به شمار نمي آمدم».
ازآنجاكه رئيس دانشكده نتوانست شخص جايگزين ديگري براي اين سمت بيابد، نرمش كرد و اجازه داد بيكر ضمن تدريس در اين دوره ها، براي اخذ مدرك بهداشت عمومي در برنامه ثبت نام كند. بعد از اين ماجرا، دانشگاه مجبور شد درهاي خود را به روي ساير دانشجويان زن نيز بگشايد.وقتي بيكر قصد داشت اولين نطق خود را سر كلاس درس به زبان آورد، با صداي آزاردهنده ی كف زدن هاي ناگهاني دانشجويان مرد مواجه شد و او نيز براي حفظ ظاهر، با خنده ی دانشجويان همراهي كرد. درپايان نطق نيز، دانشجويان به تشويق هاي بي پايان و تمسخرآميز خود ادامه دادند و او مجبور شد از كلاس درس خارح شود. او احساس خود را در آن روز به شكل فردي «وحشت زده و خسته از صحبت در حضور جمعي متخاصم» و حالت كف زدن حضار را نه در قالب تشويق واقعي و دلگرم كننده، بلكه به شكل ريتم تحقيرآميز جمعيت عليه بازيكني در بازي بيسبال توصيف مي كند. بهت آور اينكه ۱۵ سال تمام شروع و پايان تمامي سخنراني هاي بيكر در دانشگاه با همين وضعيت ادامه يافت.شغلي مملو از تضادوقتي بيكر در سال ۱۹۰۷ براي جمع آوري نمونه هاي خون و ادرار از آشپزي با نام مري مالون اعزام شد، هرگز فكرش را نمي كرد نزاعي بزرگ در انتظار او باشد.
ماجرا از اين قرار بود كه مالون اولين مورد شناخته شده از ناقلان بدون علائم بيماري حصبه به شمار مي رفت. اين بدان معنا بود كه وي مي توانست ميكروارگانيسم هاي عامل بيماري را به راحتي به ديگران منتقل كند، بدون آنكه حتي خود بدان بيماري مبتلا شود. ازآنجاكه شغل مري آشپزي بود، در اين مدت نادانسته باعث بروز ۹ مورد شيوع بيماري حصبه شده بود.بيوگرافي سارا ژوزفين بيكرمري مالون نادانسته عامل شكل گيري ۹ مورد شيوع حصبه در منطقه شده بود، بدون آنكه خود به اين بيماري مبتلا شود.وقتي بيكر براي نمونه گيري وارد محل كار مري شد، وي از همكاري در نمونه برداري از ترشحات بدني خود با هدف بررسي احتمال وجود عوامل باكتريايي خودداري كرد و از محل متواري شد. پس از دستگيري، او با شرط تعهد براي خودداري از كار با هرگونه ماده ی غذايي آزاد شد و درعوض، به او شغلي در خشك شويي داده شد.ازآنجاكه مالون مهاجري با اصليت ايرلندي به شمار مي آمد، گزينه هاي زيادي براي اشتغال او در مشاغل پردرآمد وجود نداشت. او در خشك شويي دستمزد بسيار كمتري از آشپزي براي قشر ثروتمند دريافت مي كرد و حتي هرگز نظريه ی ميكروبي را باور نداشت و نمي توانست قبول كند در شرايطي كه خودش كاملا سالم بود، بتواند بيماري را به افراد ديگر منتقل كند. در سال ۱۹۱۵، مالون دوباره به حرفه ی آشپزي خود بازگشت. با شيوع دوباره موج جديد ابتلا به حصبه، بيكر براي بار دوم رد اين بيماري را تا محل كار مري ردگيري كرد. پس از دستگيري مجدد، دولت مالون را به قرنطينه ی اجباري مادام العمر در جزيره ی نورث برادر در رودخانه ی ايست ريور نيويورك محكوم كرد. بيكر مي گويد او همواره به افرادي نظير مالون احترام مي گذاشته است؛ ولي هرگز نتوانسته علت مقاومت او را در پذيرش علم ميكروب ها درك كند. از ديدگاه او، همين بي اعتمادي مري به سيستم پزشكي تراژدي بزرگي بود.بيوگرافي سارا ژوزفين بيكرمالون در دوران قرنطينه ی اجباري در جزيره ی نورث برادر. او از سال ۱۹۱۵ تا زمان مرگ خود (در ۱۹۳۸) در اين جزيره زندگي كرد.بي اعتمادي مالون به بيكر، تنها موردي استثنا به شمار نمي رفت. كونيس مي گويد اعتماد به سيستم بهداشت عمومي «به شكلي نامتوازن» در جوامع توزيع شده است. براي مثال، بسيار از مهاجران از كشورهايي مي آيند كه در آنجا هرگز مفهومي به عنوان واكسيناسيون اجباري وجود نداشته است. اعمال نفوذ بيكر به عنوان مقام دولتي در حوزه ی بهداشت عمومي پديده اي كاملا غريب به شمار مي رفت.وجود همين كليشه هاي فكري درباره ی مهاجران (شامل همان مواردي كه بيكر خود بدان اذعان داشت)، به اعتماد عمومي به نظام بهداشت عمومي لطمه ی بيشتري زد.
بيكر در زندگينامه ی خود، به شكل مكرر از مهاجران ايرلندي به عنوان «توده اي بيچاره» ياد مي كند و ايرلندي هاي منطقه ی هليزكيچن را جمعي گرفتار در درماندگي خفت بار مي بيند كه بدون هرگونه رؤيايي در كثافتي باورنكردني زندگي مي كنند. از ديدگاه بيكر، يهوديان روسي تنها گروهي بودند كه در كثافت كاري با ايرلندي هاي نيويورك مي توانستند مقايسه شوند.مجموعه مقاله هاي مرتبط با زنان پيش گام در علم:بيوگرافي مريم ميرزاخاني؛ ستاره پرفروغ دنياي رياضياتزن پيشگامي كه صنعت نوين كامپيوتر را در چين بنيان نهادهيلدا گرينجر؛ زن نابغه اي كه قرباني بزرگ ترين نابرابري در رياضيات شدزن دانشمندي كه باروري انسان را براي هميشه تغيير داد ايجاد اعتماد در ميان جوامعي با چنين حجمي از بدنامي و برچسب گذاري هاي اجتماعي اصلا كار ساده اي نبود؛ اما موضوعي كه بيكر هرگز نتوانست درباره ی مهاجران درك كند، اين بود كه بي توجهي اين گروه به توصيه هاي او، نه به دليل ناتواني آنان در درك اهميت موضوع، بلكه بدان دليل بود كه افرادي مانند مالون صرفا كنترلي روي زندگي خود و شرايط محيطي نداشتند.دامنه ی فعاليت هاي بيكر حتي در دوران پس از بازنشستگي او در سال ۱۹۲۳ نيز ادامه يافت. او كه نويسنده اي زبردست بود، صدها ژورنال و مقاله ی خبري در حوزه ی بهداشت عمومي به رشته ی تحرير درآورد و نيز پنج جلد كتاب عمومي با موضوع بهداشت و سلامت كودكان چاپ كرد. همچنين در سال ۱۹۱۷، انجمني با نام اتحاديه ی بهداشت كودكان تأسيس كرد و بعدها در سال ۱۹۳۵، به عنوان مدير اتحاديه ی پزشكي زنان خدمت كرد.بيكر آخرين سال هاي زندگي پرفرازونشيب خود را به همراه دوست خود، ايدا وايل، نويسنده و نمايش نويس و لوئيس پيرس، پزشك، در مزرعه اي در نيوجرسي به سر برد تا اينكه در سال ۱۹۴۵ براثر ابتلا به سرطان درگذشت.بايد اقرار كرد با وجود تمامي دستاوردهاي بي نظير بيكر در حوزه ی ارتقاي بهداشت عمومي ساكنان مناطق استيجاري، او هرگز نتوانست كاملا دليل مقاومت برخي از افراد را در پذيرش دانش پزشكي درك كند و شايد هرگز فرصتي پيش نيامد كه خود او نيز درباره ی نقش خود در تثبيت اين بي اعتمادي بينديشد. چه بسا اگر واقعا درباره ی اين موضوعات عميق تر مي انديشيد، مي توانست جان افراد بيشتري را نجات دهد. بااين حال، بي شك جايگاه او به عنوان يكي از پيش گامان تأثيرگذار در حوزه ی پيشگيري و بهداشت عمومي همچنان شايسته ی تقدير است. تلاش هاي بيكر به عنوان نمونه اي مثال زدني در پياده سازي موفق تمامي بايدها و نبايدهاي دانش بهداشت عمومي در يادها خواهد ماند.