جمشید ملقب به غیاث الدین، فرزند پزشکی کاشانی به نام مسعود حدود سال 790 قمری(1388 میلادی)، در کاشان چشم به جهان گشود. او در همه آثارش خود را چنین معرفی کرده است: "کمترین بندگان خداوند (یا نیازمندترین بندگان خدا به رحمت او)، جمشید، پسر مسعود طبیب کاشانی، پسر محمود پسر محمد". بیش تر آنچه که از زندگی وی می دانیم از بررسی آثار علمی ارزنده اش و نیز دو نامه که خطاب به پدر خود و مردم کاشان نوشته به دست آمده است.
دوران کودکی و جوانی وی درست همزمان با اوج یورش های وحشیانه تیمور به ایران بود. با وجود این، جمشید در همین شرایط نیز هرگز از آموختن علوم مختلف غافل نشد. پدرش مسعود، چنان که گفتیم، پزشک بود اما شاید از علوم دیگر نیز بهره ی بسیار داشت. به طور مثال، از یکی از نامه های کاشانی به پدرش معلوم می شود که پدر قصد داشته تا شرحی بر معیار الاشعار نصیر الدین طوسی بنویسد و برای پسر یعنی جمشید بفرستد.
در 816 قمری کتاب نجومی مهم خود یعنی زیج خاقانی را به فارسی نوشت و به اُلُغْ بیگ، فرزند شاهرخ و نوهی تیمور، که در سمرقند به سر میبرد، هدیه کرد.
غیاثالدین نخستین اثر علمی خود را در همین شهر و در 21 رمضان 809 قمری مطابق با اول مارس 1407 میلادی، یعنی 2 سال پس از مرگ تیمور و فرو نشستن فتنهی او، نوشت. چهار سال بعد در 813 قمری هنوز در کاشان بود و رسالهی مختصری به فارسی دربارهی علم هیأت(کیهانشناسی) نوشت. در 816 قمری کتاب نجومی مهم خود یعنی زیج خاقانی را به فارسی نوشت و به اُلُغْ بیگ، فرزند شاهرخ و نوهی تیمور، که در سمرقند به سر میبرد، هدیه کرد. کاشانی امید داشت که با حمایت الغ بیگ بتواند با آسودگی بیشتر پژوهشهای علمی خود را ادامه دهد.
کاشانی دست کم تا مدتی پس از پدیدآوردن کتاب ارزشمند تلخیص المفتاح ، یعنی 7 شعبان 824 قمری مطابق با 7 اوت 1421 میلادی، هنوز در کاشان به سر میبرد. این نکته خود مایهی شگفتی بسیار است که چرا مردی دانشور چون الغ بیگ پس از مطالعهی زیج خاقانی به نبوغ کم نظیر پدیدآورنده ، یعنی کاشانی، پی نبرد! کاشانی در یکی از دو نامهی خود از یک سو به طور تلویحی از این که بسیار دیر مورد توجه دولتمردان قرار گرفته گلایه میکند و از سوی دیگر از اینکه پس از این مدت دراز به شهری چون سمرقند دعوت شده است، سر از پا نمیشناسد.
کاشانی به احتمال قوی در 824 قمری به همراه معینالدین کاشانی(همکار غیاثالدین در کاشان و سمرقند) از کاشان به سمرقند رفت و چنان که خود در نامه هایش کم و بیش اشاره کرده، در پیریزی رصدخانهی سمرقند نقش اصلی را ایفا نمود. از همان آغازِ کار، وی را به ریاست آنجا برگزیدند و تا پایان عمر به نسبت کوتاه خود در همین مقام بود. وی سرانجام صبح روز چهارشنبه 19 رمضان 832 قمری برابر با 22 ژوئن 1429 میلادی بیرون شهر سمرقند و در محل رصدخانه درگذشت.
کاشانی سرانجام صبح روز چهارشنبه 19 رمضان 832 قمری برابر با 22 ژوئن 1429 میلادی بیرون شهر سمرقند و در محل رصدخانه کشته شد. امین احمد رازی در کتاب تذکرهء هفت اقلیم میگوید که چون کاشانی چنان که باید و شاید آداب حضور در دربار را رعایت نمیکرد، الغ بیگ فرمان به قتل او داد. البته بنا به نقلی به او تهمت سوء قصد به جان "بیگ" (حاکم سمرقند) زدند و او پیش الغ بیگ مغضوب گردید و در آخر به دست داروغه ی سمرقند و فرمان وزیر سمرقند کشته شد.
از نامههای کاشانی به پدرش چنین برمیآید که پدر به دلایلی از سرنوشت فرزند خود در دربار الغ بیگ نگران بود و در نامه یا نامههایی، پسر را از خطرات معمول در دربار پادشاهان برحذر داشته بود و کاشانی نیز در پاسخ برای کاستن از نگرانیهای پدر، نمونههای متعددی از توجه خاص الغ بیگ به خود را برای پدر شاهد آورده بود.
ارسال مطلب به ایمیل دوستاتون: