وقتی ناصرالدین شاه به ضرب گلوله میرزا رضای کرمانی کشته شد، امین السلطان که صدر اعظم وقت ناصرالدین شاه بود او را روی صندلی کالسکه گذاشت و دستش را توی آستین شاه شهید (به قول خود قاجارها) کرد و با دست شاه برای مردم دست تکان داد. بعدها وقتی از امین السلطان درباره راز این تقلب عجیبش پرسیدند گفت اگر من این کار را نمی کردم رعیت خیال می کرد مملکت شاه ندارد و هر کاری بخواهد می تواند بکند.
آیا می دانستید همین الان پاسخ بسیاری از تکلیف ها و کلید تست هایی که با آن ها سر و کار دارید و احیانا با آن ها کلنجار می روید، توی همین اینترنت وجود دارد و با کمی سرچ می توانید آن ها را پیدا کنید؟ شاید اگر معلمین یا مسئولین مدرسه بدانند که من این ها را برای شما گفتم از دست من کلی ناراحت شوند ولی این یک واقعیت است. اگر شما همیشه فکرهایی برای تقلب یا دور زدن واقعیت و عدم استفاده از راه صحیح را داشته باشید احتمالا راهش را هم پیدا خواهید کرد. حتی اگر بسیار سخت یا اصلا نشدنی بنماید. می خواهم اینجا تعریفی از تقلب را به شما معرفی کنم و بعد از شما دعوت کنم تا بیازمایید آیا این تعریف درست است؟ تقلب یعنی موضوعی اشتباه را به جای موضوع اصلی و صحیح ارائه کردن. با این تعریف چه قدر موافق هستید؟
اگر کمی این تعریف را گنگ می دانید اجازه دهید چند مثال بزنم. تا به حال کلمه کالای تقلبی را شنیده اید؟ مثلا اگر به بازارچه های مرزی رفته باشید شاید کالاهایی با برندهای samsunng به جای samsung یا Nookia به جای Nokia دیده باشید که از نظر طراحی و بسته بندی دقیقا مشابه اصلی ها هستند اما هرگز کیفیت و کارآیی مورد انتظار را ندارند. این نوعی تقلب در فضای تجارت و کسب و کار است که تولیدکننده و تاجر و فروشنده، مشتری را فریب می دهند تا به جای کالای اصلی، کالای تقلبی را بخرد.
یا شاید در اخبار شنیده باشید که مامور پلیس قلابی دستگیر شد. مامور پلیس قلابی هم کسی است که بدون داشتن صلاحیت های لازم و ماموریتی مشخص با اهداف سودجویانه لباس پلیس می پوشد و خود را پلیس معرفی می کند تا مردم را فریب دهد. یا احیانا (میدانم که شما در عمرتان ندیده اید!) دانش آموز یا دانش جویی که در امتحان تقلب میکند و اطلاعات شخصی دیگر را به عنوان اطلاعات خودش در برگه امتحان می نویسد. خواه از روی اطلاعات شخص دیگری، خواه از روی اطلاعات کتاب یا جزوه.
با تعریفی که من از تقلب ارائه دادم چقدر موافقید؟ فکر می کنید ابعاد مختلف این عمل فریبکارانه و غیراخلاقی روشن شده است؟
تقلب درسی
تقلب درسی چه در حوزه امتحانات و آزمون های مختلف باشد و چه در حوزه حل تمرین های کلاسی یا تکالیف درسی منزل به نوعی وابسته به همین تعریف است. یعنی از شما خواسته شده است که اطلاعات خودتان را درباره موضوعی که مورد سوال واقع شده است بنویسید و شما به جای آن که اطلاعاتی که در ذهن خودتان موجود است را بنویسید متکی به اطلاعاتی باشید که در ذهن شما وجود ندارد یا توان تجزیه و تحلیل و در نهایت استخراج آن را از دورن خود ندارید. همچنین تمرین های کلاسی برای این طرح می شود که موضوع تدریس شده در ذهن شما تثبیت شود و روند یادگیری شما شکل صحیحی یابد. حالا شما به جای آن که شجاعانه آن چیزی که برداشت و دریافت خودتان از مباحث درسی مطرح شده در کلاس است را بنویسید و ارائه دهید می روید سراغ کتاب های حل المسائل، وبلاگ ها و سایت های اینترنتی و پاسخ این سوالات را پیدا می کنید.
انگیزه تقلب
بیایید یک قدم به عقب برگردیم و ببینیم انگیزه از تقلب چیست؟ ما ممکن است برای حفظ آبرو وقتی معلم سوالی می پرسد یواشکی کتاب را باز کنیم و تقلب کنیم، ممکن است در یک امتحان خیلی مهم که معلم بدخلق و سخت گیری دارد و از ترس عواقب احتمالی تقلب کنیم، ممکن است در نوشتن تکالیف یا حاضر کردن مباحث درسی مان تقلب کنیم و...
حالا باز هم از شما دعوت می کنم که یک قدم به عقب تر برگردیم. چرا یک معلم از ما می خواهد تکالیف مان را انجام دهیم و یا چرا او از ما امتحان می گیرد یا چرا یک مسابقه علمی به اسم کنکور و مسابقاتی تدارکاتی به اسم آزمون های آزمایشی برگزار می شود؟ برای اینکه ما دروس مختلف را یاد بگیریم، بر آن ها مسلط شویم و تسلط خودمان را هم اثبات کنیم. ما به دلایل مختلف ممکن است درسی را نفهمیده باشیم، آن را مطالعه نکرد باشیم، بر آن مسلط نباشیم و یا حتی نتوانیم آن را ارائه کنیم. این ها مهارت هایی است که ما به خاطرشان به مدرسه یا دانشگاه می رویم. شما قصد دیگری از مدرسه رفتن دارید؟ اگر قصد دیگری دارید خیلی جدی باید به شما بگویم که دارید وقت خودتان را با این کار تلف می کنید. در مدرسه هیچ خبر خاصی نیست جز درس و تحصیل!
چرا تقلب نکنیم...؟
این مهارت ها به ما کمک میکند تا بعدا بتوانیم با به کارگیری آن ها ادامه تحصیل موفق تر، شغل بهتر و در نتیجه موفقیت بیشتری داشته باشیم. پس مسلم است که هدف ما از مدرسه رفتن و این همه وقتی که می گذاریم یا هزینه ای که صرف می کنیم دریافت این مهارت ها به بهترین شکل است. اگر یکی از این مهارت ها را نداشته باشیم یا خیلی در آن خبره نباشیم معلم و پدر و مادر و مسئولین مدرسه انرژی و وقت بیشتری برای ما می گذراند، برای ما برنامه ریزی بهتر می کنند و یا شاید حتی در نهایت متوجه شوند که ما بستر و توانایی اولیه لازم برای تحصیل را نداریم و ما را راهنمایی کنند تا مسیر دیگری بیابیم. مگر وظیفه ذاتی معلم و مشاور یا پدر و مادر این نیست که ما را راهنمایی کنند و ایرادهای ما را رفع کند یا مسیر درست را به ما نشان دهد؟ خب وقتی ما تقلب میکنیم در واقع چه کسی را فریب میدهیم؟ ظاهرش این است که معلم را. ولی واقعیت چیست؟ آیا معلم ها با درس خواندن یا نخواندن ما آینده شان دستخوش تغییر می شود؟ آیا ممکن است اگر ما نمره بالایی در آزمون بیاوریم یا نمره پایینی کسب کنیم مسیر زندگی شان عوض شود؟ مهم ترین آدم زندگی ما خودمان هستیم یا معلم مان؟ وقتی ما تقلب میکنیم خودمان را گول زده ایم؛ فرصت آزمایش جدی را از خودمان گرفته ایم. باعث شده ایم کسانی که ما را دوست دارند و می خواهند و می توانند به ما کمک کنند ما را بی نیاز از هر کمکی بدانند و در نتیجه هیچ چیزی عوض نمی شود. اگر شما یک ماشین خراب را ۱۰۰۰ کیلومتر با جرثقیل بکشید و طوری وانمود کنید که این ماشین هیچ مشکلی ندارد پس هیچ وقت تعمیر هم نمی شود.
اگر استدلال من را دوست نداشتید و فکر کردید که باید هنوز برگه های میکرو و نانوی تقلبتان را در دستکش و جوراب و زیر ساعت مچی جاساز کنید یا هنوز معتقدید با تلسکوپ نگاه کردن جواب ها از روی برگه میز کناری بهتر است یا کش رفتن سوال ها را آسان تر از درس خواندن می دانید که هیچ. اما اگر متوجه شدید که ارزش آینده تان از قضاوت معلم و پدر و مادر بیشتر است و خودتان را مهم ترین آدم زندگی خودتان می دانید، همین امروز بی خیال تقلب بشوید.