ابتدا باید خودباوری را تعریف کنیم و مرز آن را با مفاهیم مهمی مثل اعتماد به نفس و همچنین عزت نفس بیابیم. خودباوری در یک تعریف ساده می تواند شامل تمام چیزهایی باشد که ما از خودمان انتظار داریم که در آن ها موفق باشیم. با تعریف دقیق تر می توان گفت خودباوری عبارت است از انطباق ذهنی مثبت بر عملکرد و کارنامه آن. یعنی اگر ما ده ها بار در رد شدن از خیابان موفق بوده باشیم، حتما در ما خودباوری عبور از عرض خیابان شکل گرفته است.
نکته بسیار اساسی این است که با تعریفی که انجام شد تفاوت خودباوری با عزت نفس به وضوح دیده شد. اما ممکن است شباهت هایی میان اعتماد به نفس و خودباوری وجود داشته باشد. اعتماد به نفس هم مانند خودباوری انطباق ذهنی با کارنامه عملکرد و یا پیش بینی از توانایی انجام کاری است. با این تفاوت مهم که خودباوری، شعبه های مختلفی دارد. اما اعتماد به نفس کلی است. یعنی انسان ها در زمینه های مختلف ممکن است دارای خودباوری یا عدم خود باوری باشند اما لزوما دارای اعتماد به نفس مثبت یا منفی هستند. که بیشتر مردم از اعتماد به نفس مثبت، به عنوان اعتماد به نفس داشتن و از اعتماد به نفس منفی نیز به عنوان اعتماد به نفس نداشتن یاد می کنند.
به طور مثال شما ممکن است فردی دارای اعتماد به نفس مثبت باشید اما خودباوری پریدن از برج بانجی جامپینگ را نداشته باشید و برعکس ممکن است فردی دارای اعتماد به نفس منفی باشد اما به دلیل تکرار و عادت به این کار، به راحتی از برج بانجی جامپینگ سقوط آزاد کند. تنیدگی شدید عزت نفس و اعتماد به نفس از آن جهت است که در آن ها بحث نظام ارزشی افراد نیز مطرح است. به طور مثال شما اگر اعتماد به نفس مثبت داشته باشید و همچنین فردی دارای عزت نفس بالا هم باشید هیچ کاری نمی کنید مگر آن که در نظام ارزشی شما بلامانع باشد. شما دروغ نمی گویید، کار خلاف انجام نمی دهید و ...تفاوت دیگر خودباوری با دو مفهوم مشابه دیگر همین است. شما می توانید خودباوری منفی و ضد اجتماعی نیز داشته باشید. شاید دیده باشید که در گزارش های خبری سارقینی را مقابل دوربین می آورند که در چشم بر هم زدن درب خودرو را باز می کنند. این سارق ممکن است دارای اعتماد به نفس مثبت یا منفی باشد، حتما دارای عزت نفس نیست اما قطعا دارای یک خودباوری بسیار بالا در زمینه سرقت است.
خودباوری چه طور به ما کمک می کند؟
این سوال لطیفه گونه را حتما شنیده اید که اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟ سوال اساسی موضوع امروز ما این است که اول موفقیت بوده و بعدا خودباوری شکل گرفته یا اول موفقیت ایجاد شده تا بعدا به واسطه آن خودباوری شکل گرفته است. جواب قاطع و صریحی در این مورد وجود ندارد اما چیزی که می دانیم این است که خودباوری و موفقیت به هم دیگر مربوط هستند. بدون موفقیت خودباوری شکل نمی گیرد و بدون خودباوری موفقیت ایجاد نمی شود. همچنین یقین داریم که خودباوری و موفقیت هم تراز یک دیگر افزایش پیدا می کنند و هم تراز هم دیگر نیز کم می شوند. یعنی هر چه شخصی در موارد مختلف به موفقیت دست پیدا کند خودباور تر می شود و هر چه خودباورتر باشد قله های موفقیت بیشتری را فتح خواهد کرد. موفقیت نیاز به خودباوری دارد. بارها شنیده اید که برای شروع کردن لازم نیست عالی باشید ولی برای عالی شدن حتما باید شروع کنید. تا شما شروع به حرکت نکنید، مسیرتان را انتخاب نکنید و برای رسیدن به هدفتان تلاش نکنید نمی توانید از موفق شدن حرف بزنید. شما اگر در خانه تان نشسته باشید هیچ گاه به یک شهر دیگر نمی رسید اما اگر تصمیم بگیرید که به شهر دیگری بروید و از جایتان بر خیزید و شروع به حرکت کردن کنید و در این مسیر خسته نشوید و موانع احتمالی را پشت سر بگذارید حتما بعد از مدتی، چه کوتاه یا طولانی به مقصد مورد نظرتان می رسید.
بگذارید برای شما یک مثال عینی بزنیم: شما می خواهید به صورت جدی درس بخوانید و در تحصیل فرد موفقی شوید. شاید به خاطر تلقین هایی که از گذشته خودتان برای خودتان ایجاد کرده اید، قضاوت های دوستان، سرزنش های اولیا یا معلمان و مسئولان مدرسه بر مبنای گذشته ای که داشته اید و نتوانسته اید یا نخواسته اید درس بخوانید خودباوری لازم را برای شروع این کار ندارید. متاسفانه شما به خاطر نداشتن خودباوری هیچ گاه موفق نمی شوید. شما چون نزد خودتان و اطرافیانتان پیش زمینه مناسبی ندارید خودباوری کافی برای تبدیل شدن به دانش آموزی درس خوان را ندارید و اگر تصمیمی جدی نگیرید هیچ وقت هم درس خوان نمی شوید و یا به طور دیگر شما می خواهید نمره 18 یک درس را تبدیل به نمره 20 کنید یا درصدهای یک درس خاص در کنکور آزمایشی بعدی را به جای 80 درصد، 90 درصد بزنید. شما زمانی که نمره 18 آن درس یا درصد 80 را کسب کرده بودید هم مورد ستایش اطرافیانتان بودید و رضایت خودتان را هم جلب کرده بودید. با این حساب می دانید که چون این شما بودید که در گذشته این موفقیت نسبی را به دست آورده اید پس دوباره هم می توانید موفقیت قبلی را تکرار کرده و حتی آن را بهبود ببخشید.
دلیل اصلی دوران استراحت روحی بعد از تصادفات شدید رانندگی نیز چنین دلیلی دارد. فردی که در تصادف رانندگی آسیب دیده یا به کسی آسیب رسانده است، طبق نظر روانپزشکان و مشاوران روانشناس تا مدتی از رانندگی منع می شود. پزشکان و مشاوران سعی می کنند با روش القای مثبت که یکی از روش های روانشناسی مثبت گرا است خاطرات بد را از ذهن فرد بیرون رانده و خودباوری از دست رفته را احیا کنند. به بیانی واقعی خودباوری برای انجام کاری، در اصل بیش از 50 درصد راه را برای شما هموار می کند. باعث می شود که شما تصمیم بگیرید و علاقه مند شوید که کاری را شروع کنید و یا آن را ادامه دهید. خودباوری بستر و زمینه اصلی انگیزه و امید انسان هاست. انسان ها بدون خودباوری نمی توانند تصمیم بگیرند، نمی توانند شروع به حرکت کنند، نمی توانند خودشان را در این مسیر ارزیابی کنند و در نتیجه نمی توانند موفق شوند.
چگونه به خودباوری برسیم؟
1- خودتان را ببخشید: پذیرفتن این که همه انسان ها اشتباه می کنند جزو ویژگی های افراد سالم است. همه ما در زندگی کوتاهی داشته ایم، تنبلی کرده ایم، مسیرهای اشتباه را امتحان کرده و وقت خود را تلف کرده ایم. اما شنیده اید که می گویند ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است؟ ماهی موفقیت تان را از آب بگیرید. گذشته ها گذشته.
2- دچار دام کامل گرایی نشوید: در حین مقاله برای شما نوشته ایم که برای شروع کردن نباید عالی بود. بلکه برای عالی شدن باید شروع کرد. ما وقتی از انسان های موفق صحبت می کنید پروفسور حسابی و کریستیانو رونالدو و دیوید فینچر به ذهنمان می آیند. نمونه های کامل از موفقیت و وقتی خودمان را با آن ها مقایسه می کنیم خودمان را دست کم می گیریم و عملا خودباوری را در خودمان می کشیم. باید بدانیم همه افراد موفق از نقطه ای شروع کرده اند و در زمان شروع و یا حتی اواسط مسیر اصلا عالی نبوده اند فقط کمی تلاششان بیشتر بوده، خسته نشده اند و باور کرده اند که می توانند.
3- فکرهای مسموم را از ذهنتان بیرون کنید: بی خیال بهانه ها شوید. این که فلانی باهوش تر است، فلانی تجربیات بیشتری دارد یا شرایط بهتری برایش فراهم است دام های ذهن تنبل است. شما باید شروع کنید و به موفقیت برسید. با هر میزان هوش، هر میزان امکانات و هر میزان تجربه.
خودباوری
4- کیک بزرگ را در دهانتان نگذارید: شما می دانید که یک کیک تولد را نمی توانید درسته بخورید. پس آن را تکه تکه می کنید و بعد می خورید. اهدافتان همان کیک بزرگ تولد است. در مثالی که با هم مرور کردیم رسیدن از نمره 12 به نمره 18 برای شما یک کیک بسیار بزرگ است. بدیهی است که شما خودباوری لازم برای پریدن از نمره 12 به 18 را ندارید اما وقتی هدف را کوچک می کنید، در حد یک نمره می کنید چی؟ خودباوری لازم را پیدا می کنید. یک نمره چیزی نیست که به آن نرسید. این چنین اطرافیان شما هم به صورت تدریجی باور می کنند که شما در حال پیشرفت هستید و این توانمندی را دارید که رشد کنید. همین باور اطرافیان به تقویت خودباوری خودتان منجر می شود.