یافتهها نشان میدهد در میان انواع استراتژیهای موجود در سیستمهای آموزشی، آن دسته از رویههایی که بیشتر بر حضور فعال دانشآموزان و همکاری آنها در کلاس درس تاکید دارند، موفیت بیشتری را نصیب سیستم آموزشی یک کشور خواهند کرد. این نتایج بر خلاف رویکردهای سنتی که به نقش کلیدی معلم در سلطه همهجانبه بر کلاس درس و کنترل آن تاکید داشت، اشاره به حضور پویای دانشآموزان در مباحث درسی دارد.
در این راستا دو استراتژی اصلی شناخته شده وجود دارد: یادگیری فعال و فعالیتهای شناختی. مورد اول اشاره به حضور دانشآموزان در مباحث درسی از طریق پرسش و پاسخ دارد اما مورد دوم که تاثیر به مراتب بیشتری بر سطح یادگیری دانشآموزان دارد، به ایجاد رویهای اشاره دارد که دانشآموزان را قادر میسازد مباحث درسی را از ابعاد مختلف بررسی کرده و سعی در به چالش کشیدن آن داشته باشند. این فرآیند تسلط دانشآموزان را بر مباحث درسی بواسطه تحریک انگیزه آنان در فهم دقیق مطالب برای به چالش کشیدن و نقد آن، تا حد بسیار زیادی بالا میبرد.
اما تنها شناخت این حقایق نمیتواند گرهگشای اصلی در بهبود عملکرد سیستم آموزشی و بکارگیری استراتژی بهینه در این زمینه باشد.اجرای هر سیاست و فرآیند تصمیمسازی، نیازمند تجهیز سیستم موجود به ابزارهای مورد نیاز آن است. لازمه اجرای استراتژی بهینه آموزشی، تربیت معلمان سازگار با چنین رویههایی است. برای مثال بهمنظور تحقق چنین رویکردهایی اجرای برنامههای آموزشی مستمر برای معلمان، در قالب طرحهای توسعهای قبل از شروع به خدمت آنان، لازمالاجراست. همچنین باید در این آموزشها فاکتورهای مربوط به محیط مدرسهای که مقصد معلمان است نیز وارد شود. بهدیگر بیان ضمن آموزش این رویههای آموزشی به معلمان، باید عوامل محیطی مدرسه محل تدریس آنها را نیز در نظر گرفت. در برخی موارد این ویژگیها عامل اصلی در انتخاب بهینه بین دو استراتژی خواهد بود.
عنصر اصلی در شکلدهی نحوه آموزش معلمین بر میزان تعامل آنها با یکدیگر استوار است. محورهای اصلی توسعه حرفه معلمی در عصر حاضر، شامل ایجاد رویههایی است که معلمین را ملزم کند تا حد ممکن با همکاران خود تعامل داشته، به انجام فعالیتهای گروهی و دو نفره در محیط کار خود توجه ویژهای داشته باشند، در مباحث مربوط به توسعه آموزش حضور مستمر داشته و به بحث و تبادل نظر با سایر معلمان بپردازند، بازخوردهای خود از مشاهده رویههای آموزشی معلمان دیگر را به یکدیگر منتقل کرده تا بتوان بستری برای پرورش و بهبود رویههای آموزشی ایجاد کرد. یافتهها نشان میدهد معلمانی که با چنین سیستمی رشد و پروش مییابند تمایل زیادی برای به اشتراکگذاری تجارب خود با دیگران معلمان و انتقال اطلاعات آموزشی خود به آنان دارند.
تحت این شرایط میتوان اطلاعات مفید در رویکردهای آموزشی هر معلم در مدرسه را با دیگران معلمان به اشتراک گذاشته و سطح کلی دانش آموزشی در مدارس را متقارن کرد. بهدیگر بیان تحت این شرایط اطلاعات مفید در زمینه آموزش دانشآموزان بین همه معلمین بهصورت یکنواخت توزیع شده و میتوان به اجرای رویه آموزشی بهینه بهعنوان یک سیاست کلی و منسجم در مدرسه امیدوار بود.
ارسال مطلب به ایمیل دوستاتون: