با این وجود سفرنامهاش از «پایهها و زیرساختهای مستحکم کشور در زمینهٔ کشاورزی، رفاه رعایا، وفور کالاهای اساسی، و وجود نظم و سازمان در دولت سلیمان» مینویسد. اصلاحاتی که سلیمان در سیستم حکومتی و قضایی کشورش به اجرا درآورد، بقای دولت عثمانی را تا مدتها پس از مرگ او تضمین کرد؛ دستاوردی که سالها طول کشید تا «جانشینان عیاش و مفسد او بر بادش دهند».
سلیمان با حمایتهای خویش، عصر طلایی امپراتوری عثمانی را سرپرستی و هدایت کرد و دستاوردهای فرهنگی ترکان عثمانی در زمینههای معماری، ادبیات، هنر، الهیات، و فلسفه تحت زمامداری او به اوج خود رسید. یکی از شاهکارهای او مسجد سلیمانیه است که سلیمان و سوگلیاش، خرم، در آن آرمیدهاند. اجساد آنان در تربتهایی جداگانه و چسبیده به مسجد دفن شدهاست.
سالهای آغازین
وی را به افتخار سُلیمان شاه، جد پدریاش و پدربزرگ عثمان اول، بنیانگذار امپراتوری عثمانی، سلیمان نامیدند.
سلیمان احتمالاً در ۶ نوامبر ۱۴۹۴ در شهر ترابزون، واقع در سواحل دریای سیاه زاده شد. مادر او، والده حفصه سلطان یا حفصه خاتون سلطان نام داشت. در سن هفت سالگی برای تحصیل علوم، تاریخ، ادبیات، الهیات، و فنون جنگی در مدارس کاخ توپقاپی به قسطنطنیه رفت. در آنجا با بردهای به نام ابراهیم آشنا شد و رفتار دوستانهای را با او پیش گرفت. ابراهیم بعداً به یکی از معتمدترین مشاوران سلطان سلیمان تبدیل شد. سلیمان جوان در سن هفده سالگی به سمت فرماندار کفّه (تئودوسیا) و سپس مانیسا برگماشته شد. با درگذشت پدرش، سلطان سلیم، در سال ۱۵۲۰ به قسطنطنیه آمد و بر تخت سلطنت امپراتوری عثمانی نشست. بارتولومئو کونتارینی، سفیر ونیز، تنها چند هفته پس از جلوس سلیمان بر تخت سلطنت، او را چنین توصیف کردهاست: «۲۶ سال سن دارد. قدبلند و لاغر اما عضلانی است و پوست صورت حساسی دارد. گردنش اندکی بیش از حد دراز است. صورتش لاغر و دماغش عقابی است. ریش و سبیلهای کمپشت و کوتاهی دارد. در مجموع ظاهر خوبی دارد اگرچه رنگش پریدهاست. گفته میشود که اربابی خردمند و علاقهمند به دانش است و همگان به سلطنت او امید بستهاند.»
برخی از مورخان ادعا میکنند که سلیمان در جوانی علاقهٔ وافری به اسکندر کبیر داشتهاست. او تحت تأثیر رؤیای اسکندر مبنی بر تشکیل حکومتی جهانی از شرق گرفته تا غرب، قرار داشت و این رؤیا در لشکرکشیهای او به آسیا، آفریقا، و اروپا بیتأثیر نبود.
لشکرکشیها
سلیمان به محض آنکه بر تخت سلطنت نشست، لشکرکشیهایش را آغاز نمود. پس از آنکه در سال ۱۵۲۱ شورشی که به رهبری فرماندار دمشق به پا شده بود، با موفقیت سرکوب شد، سلیمان بهسرعت خود را برای هجوم به بلگراد که جدش، محمد دوم، از فتح آن عاجز مانده بود آماده کرد. پس از آنکه صربها، بلغارها، بیزانسیها، و آلبانیاییها همگی در نبردهای پیشین از سلاطین عثمانی شکست خورده بودند، مجارها تنها مانع در برابر امپراتوری عثمانی در راه به دست آوردن فتوحات بیشتر در اروپا به حساب میآمدند و تسخیر بلگراد برای از میان برداشتن این سد، ضروری به نظر میرسید. سلیمان، بلگراد را محاصره کرد و با قرار دادن توپهای جنگی در جزیرهای واقع در رود دانوب، شهر را بهسنگینی زیر بمباران گرفت. نیروی دفاعی بلگراد که تنها از ۷۰۰ سرباز تشکیل شده بود، در برابر این بمباران سنگین تاب نیاورد و شهر در اوت ۱۵۲۱ سقوط کرد.
خبر سقوط یکی از مهمترین استحکامات دنیای مسیحیت، سرتاسر اروپا را به وحشت انداخت. سفیر امپراتوری مقدس روم در قسطنطنیه در این باره نوشتهاست «تسخیر بلگراد سرآغاز بلایایی بود که بر سر مجارستان فرود میآمد. مرگ پادشاه لایوش، تسخیر بودین، اشغال ترانسیلوانی، نابودی یک پادشاهی مترقی، و رعب و وحشتی که بر سایر ملل همسایه غلبه کرده بود، در پی تسخیر بلگراد روی میداد».
با رو به وخامت گذاشتن روابط مجارستان و امپراتوری عثمانی، سلیمان در ۲۹ اوت ۱۵۲۶ دوباره کشورگشایی در اروپای شرقی را از سر گرفت. او در نبرد موهاچ، لایوش دوم را شکست داد و در نتیجه مقاومت مجارها در هم شکست و امپراتوری عثمانی به قدرت بلامنازع اروپای شرقی تبدیل شد.
جنگ با صفویان
سلیمان که از مرزهای امپراتوری عثمانی با اروپا آسودهخاطر شد، توجهش را معطوف به خطری کرد که از جانب سلسلهٔ شیعه مذهب صفویه احساس میکرد. با تثبیت قدرت دولت عثمانی در شرق آناتولی، تهدیدی همیشگی متوجه تبریز و عراق بود. در مقابل شاه تهماسب نیز همچون پدرش، ترکمانان آناتولی را به شورش علیه دولت عثمانی تحریک میکرد. قیام اسکندر چلبی در سال ۱۵۲۹ در نتیجهٔ همین تحریکها روی داد. در ادامه آذربایجان چندین مرتبه بین دو دولت دست به دست شد اما تهماسب همچنان از رویارویی مستقیم با سلیمان خودداری میکرد. سلیمان به صفویان اجازه داد تا آذربایجان را دوباره تحت تصرف خویش بگیرند اما پیش از بازگشت به خانه، وضعیت استان ارزروم را سر و سامان داد و در مناطقی که روزگاری در اختیار ترکمانان و کردها قرار داشت، حاکمیت مستقیم دولت عثمانی را اعمال کرد. در نتیجه لشکرکشی عظیم سلیمان به شرق با پیروزی قطعی بر صفویان همراه نشد. کردستان و اکثر عراق به تصرف دولت عثمانی درآمد اما صفویان شکست نخوردند. آذربایجان، جنوب قفقاز، و قسمتهایی از شرق عراق همچنان تحت کنترل دولت صفویه باقیماند اما قدرت نظامی و وجههٔ مذهبی صفویه در آناتولی تضعیف گردید.والیان گیلان و شروان که منشأ ثروتشان ابریشمی بود که از طریق تبریز به بورسه و حلب میفرستادند و از نظر اقتصادی به عثمانیها وابسته بودند سلطه سلطان را به رسمیت شناختند.سلیمان در سال ۱۵۵۴ سومین و آخرین نبردش علیه صفویان را آغاز کرد. دلیل این لشکرکشی، شروع مجدد یورشهای صفویان به آناتولی و تبلیغات سیاسی آنان بود. دسیسهچینیها و توطئههای درباریان از جمله رستم پاشا و خرم سلطان علیه شاهزاده مصطفی که به مرگ او انجامید نیز در آغاز این نبرد بیتأثیر نبود.
نبردها در اقیانوس هند
ناوگان دریایی عثمانی از سال ۱۵۱۸ شروع به کشتیرانی در اقیانوس هند نمود. معروف است که دریاسالاران امپراتوری عثمانی نظیر خادم سلیمان پاشا، سیدی علی رئیس، و کورتاوغلو خضر رئیس به بنادر امپراتوری مغول چون تهته، سورات، و جانجیرا سفر کردهاند. اکبر، امپراتور مغول، خود شش سند با سلیمان قانونی رد و بدل کردهاست.
نبردها در مدیترانه و شمال آفریقا
به محض آنکه سلیمان متصرفاتش در خشکیها را تحکیم بخشید، از خبر تصرف قلعهٔ کورونی در مورئا به دست آندرئا دوریا، دریاسالار کارل پنجم آگاه شد. سلیمان حضور اسپانیا در شرق مدیترانه را نشانهای از قصد کارل پنجم برای به چالش کشیدن سلطهٔ امپراتوری عثمانی بر منطقه میدانست. در نتیجه برای تحکیم موضع ناوگان دریای عثمانی در مدیترانه، خیرالدین پاشا را که دریاسالاری خارقالعاده محسوب میشد به سمت فرماندهی ناوگان دریایی عثمانی منصوب کرد و به او مأموریت داد تا ناوگان دریای عثمانی را بازسازی کند و به چنان عظمتی برساند که شمار دریانوردان عثمانی برابر مجموع شمار تمامی دریانوردان کشورهای حوزهٔ مدیترانه گردد. در سال ۱۵۳۵ کارل پنجم توانست در نبرد با امپراتوری عثمانی، در تونس به پیروزی مهمی دست یابد که این موضوع به همراه جنگی که سال بعد بین عثمانی و ونیز درگرفت، سلیمان را متقاعد کرد تا پیشنهاد فرانسوای اول مبنی بر تشکیل اتحادی بین دو کشور ضد کارل را بپذیرد. در سال ۱۵۳۸ خیرالدین پاشا موفق شد ناوگان دریایی اسپانیا را در نبرد پروزا شکست دهد و بدین ترتیب شرق مدیترانه تا ۳۳ سال در سیطرهٔ ترکان عثمانی قرار گرفت تا آنکه در نهایت در نبرد لپانتو با شکست عثمانی، این سیطره پایان پذیرفت. سرزمینهای وسیعی در شمال آفریقا و شرق مراکش به انضمام قلمرو عثمانی درآمد. سرزمینهای بربری طرابلس، تونس، و الجزایر تبدیل به استانهای خودمختاری از امپراتوری عثمانی شدند و به عنوان خط مقدم و جبههای تازه برای نبرد با کارل پنجم مورد استفاده قرار گرفتند.
اقدامات ایذایی شوالیههای مالت، بهسرعت خشم عثمانیها را برانگیخت و آنها را به این واداشت تا با تشکیل سپاهی عظیم، برای بار دوم به مقر شوالیهها یورش ببرند و از مالت بیرون برانندشان. نیروهای عثمانی در سال ۱۵۶۵ به مالت هجوم بردند و آن را محاصره کردند. محاصرهٔ مالت که از ۱۸ مه آغاز شد تا ۸ سپتامبر ادامه یافت. با تخریب اکثر شهرهای مالت و کشته شدن نیمی از شوالیهها در آغاز جنگ، به نظر میرسید که تاریخ تکرار خواهد شد و نتیجهای مشابه جنگ رودس رقم خواهد خورد اما با رسیدن نیروهای کمکی از اسپانیا، ورق برگشت. ۳۰٬۰۰۰ تن از سربازان عثمانی طی این نبرد کشته شدند و پیروزی از آنِ شهروندان مالت گشت.
اصلاحات اجرایی
با آنکه در غرب از سلطان سلیمان با لقب «محتشم» یاد میشد، مردم عثمانی همواره او را با لقب «قانونی» یاد میکردند. همانطور که لرد کینروس، مورخ اسکاتلندی اظهار میدارد «سلیمان نه تنها همچون پدر و جدش، جنگجویی ماهر و مرد رزم به حساب میآمد بلکه اهل قلم نیز بود. او قانونگذاری بابصیرت بود و در نظر مردمانش فرمانروایی بزرگمنش و دادگری بلندنظر بهشمار میآمد». قانون حاکم بر دولت عثمانی، شریعت اسلام بود که به عنوان دستورهای الهی، ایجاد تغییر و تحول در آن خارج از حوزهٔ اختیارات سلطان بود. با این وجود مجموعهای از قوانین کشور شامل حقوق جزایی، حق تصدی زمین، و بستن مالیاتها بنا بر ارادهٔ او وضع میشد. سلیمان تمامی احکامی را که نُه سلطان پیشین صادر کرده بودند جمعآوری کرد و پس از زدودن موارد تکراری و رفع تناقضات، دستورالعمل قانونی واحدی را صادر کرد و بسیار تلاش نمود که این دستورالعملها مغایرتی با قوانین اساسی اسلام نداشته باشند.
سلیمان توجه ویژهای به گرفتاریهای رعیتهایش داشت. قانون رعیتی که او وضع کرد، مقررات اخذ مالیات از رعایا را به گونهای اصلاح کرد و شأن اجتماعی آنان را به نحوی ارتقا داد که رعایای اروپایی ترجیح میدادند به قلمرو عثمانی مهاجرت کنند تا از این مزایا و اصلاحات بهرهمند شوند. همچنین سلطان در حفاظت از یهودیان مُلکش، حتی تا چندین سده بعد، نقشی کلیدی ایفا کرد. در اواخر سال ۱۵۵۳ یا ۱۵۵۴ به پیشنهاد پزشک و دندانپزشک محبوبش، موسی هامون یهودی، فرمانی صادر کرد که رسماً نسبت دادن تهمت خون به یهودیان را تقبیح میکرد. افزون بر این، سلیمان قوانین جزایی و کیفری جدیدی را وضع کرد که به موجب آن جریمههای معینی به جرایم صورتگرفته اختصاص مییافت و در نتیجه مواردی که به اعدام یا قطع عضو منجر میشد کاهش مییافت. در حوزهٔ مالیات، بر کالاها و خدمات گوناگونی از جمله حیوانات، معادن، سود حاصل از بازرگانی، و عوارض گمرکی واردات و صادرات مالیات بست. علاوه بر وضع مالیات، اموال و املاک مقاماتی که به واسطهٔ اعمالشان دچار رسوایی و بدنامی میشدند نیز به نفع دولت مصادره میشد.
یکی دیگر از موضوعات مورد اهتمام سلطان، آموزش و تحصیلات بود. مدارس وابسته به مساجد که سرمایهٔ مورد نیاز خود را از مؤسسات مذهبی تأمین میکردند، خیلی پیشتر از کشورهای مسیحی آن زمان، فرصت تحصیل رایگان را به پسران اعطا میکردند. مراکز آموزشی تنها یکی از چندین و چند نهاد موجود در محوطهٔ مساجد بودند. کتابخانهها، مراکز پخش غذای رایگان، و بیمارستانها از دیگر خدمات عامالمنفعهای بود که ارائه میشد.
اقدامات فرهنگی
با حمایتهای سلیمان، عصر طلایی فرهنگ و هنر امپراتوری عثمانی شکوفا شد. صدها جامعهٔ هنری موسوم به اهل حرفه در سریرگاه دولت عثمانی، کاخ توپقاپی، به صنعتگری و هنرآفرینی مشغول شدند. هنرمندان و پیشهوران پس از گذراندن دورهٔ کارآموزی در حوزهٔ کاری خود ترقی میکردند و متناسب با میزان مهارتشان دستمزد میگرفتند. سیاهههای پرداختی حقوق ایشان نشاندهندهٔ وسعت حمایت سلیمان از هنرمندان است؛ به گونهای که کهنترین این اسناد که قدمتشان به سال ۱۵۲۶ بر میگردد، ۴۰ جامعهٔ متشکل از ۶۰۰ هنرمند را فهرست کردهاند.این پیشهوران هم از جهان اسلام بودند و هم از سرزمینهای تازه فتحشدهٔ اروپایی؛ در نتیجه آمیزهای از هنر و فرهنگ اسلامی، ترکی، و اروپایی خلق میشد.
سلیمان همچنین به حمایت از توسعهٔ بناهای یادبود در قلمرو تحت حکومتش مشهور است. او قصد داشت با پیادهسازی پروژههایی چون ساخت پلها، مساجد، کاخها، و نهادهای عمومی و خیریه، قسطنطنیه را به مرکز تمدن اسلامی بدل کند. باشکوهترین این بناها را معمار چیرهدست سلطنتی، معمار سنان، طراحی و ساختهاست.مساجد سلیمانیه و سلیمیه دو شاهکار او به حساب میآیند. مسجد سلیمیه در آدریانوپل (امروزه ادرنه) و در زمان سلطنت سلیم دوم، پسر سلیمان، ساخته شد. سلیمان همچنین اقدام به مرمت قبةالصخره و دیوارهای بیتالمقدس و بازسازی کعبه در مکه نمود و مجتمعی نیز در دمشق بنا کرد.
زندگی شخصی
سلیمان شیفته و شیدای دختری از حرمسرا به نام خرم سلطان شده بود. در غرب، دیپلماتهای غربی که از شایعههایی که پیرامون او میپیچید آگاه شده بودند، «روسلازی» یا «روکسلانا» نامیدندش که به اصالت روتنیایی او اشاره داشت. خرم دختر یک کشیش ارتودوکس بود که توسط تاتارهای کریمه به اسارت گرفته شد و در قسطنطنیه به عنوان برده فروخته شد. او بهسرعت مدارج ترقی را در دربار پیمود و به سوگلی سلطان تبدیل شد. سلیمان با زیر پا گذاشتن سنتی دویست ساله، کنیزی از حرمسرا را به عنوان همسر رسمی و قانونی خود اختیار کرد که این امر حیرت ساکنان قصر و اهالی شهر را برانگیخت؛ زیرا پس از آنکه تیمور، بایزید یکم را شکست داد و زنش را به اسارت گرفت، سلاطین عثمانی از ازدواج نکاحی خودداری میکردند. همچنین سلیمان به خرم اجازه داد که تا پایان عمرش در قصر توپقاپی اقامت کند که این نیز برخلاف سنتهای پیشین بود؛ زیرا رسم بر آن بود که به محض آنکه ولیعهد از خردسالی درمیآمد، او را به همراه مادرش به یکی از استانهای دور میفرستادند تا فرمانداری کند و تجربه بیندوزد و آن زن دیگر به کاخ سلطان بازنمیگشت مگر آنکه پسرش به سلطنت میرسید.
همسران
1- گلبهار خاتون، (۱۴۹۷ – ۱۵۵۰ در مسجد شاهزاده دفن شد) همسر اول سلیمان که اصالتی یونانی داشت؛
2- گلفام خاتون، (۱۵۰۰ – ۱۵۶۲ در مسجد گلفام خانم دفن شد) همسر سوم سلیمان که اصالتی یونانی داشت؛
3- خرم سلطان، (۱۵۰۴ – ۱۵۵۸ در مسجد سلیمانیه دفن شد) همسر عقدی و خاصگی سلطان سلیمان که اصالتی لهستانی داشت.
فرزندان
شاهزاده محمود، (۱۵۱۳ مانیسا – نوامبر ۱۵۲۵ استانبول؛ در مقبره سلیم یکم در مسجد یاوز سلیم دفن شد) پسر با گلبهار او به دلیل بیماری فوت شد.
شاهزاده مصطفی، (مانیسا ۱۵۱۵ – ۶ اکتبر ۱۵۵۳ قونیه؛ در مرادیه در آرامگاه شاهزاده مصطفی بورسا دفن شد) پسر با ماهدوران، او به فرمان سلیمان اعدام شد.
شاهزاده مراد، (مانیسا ۱۵۲۰ – ۱۳ اکتبر ۱۵۲۱ استانبول؛ در مقبره سلیم یکم در مسجد یاوز سلیم دفن شد) پسر با گلفام، او به دلیل بیماری فوت شد.
شاهزاده محمد، (استانبول ۱۵۲۰ – ۶ نوامبر ۱۵۴۳ مانیسا؛ در مقبره شاهزاده محمد در مسجد شاهزاده دفن شد) پسر با خرم، او به دلیل بیماری فوت شد.
مهرماه سلطان (مارس ۱۵۲۲ استانبول – ۲۵ ژانویه ۱۵۷۸ استانبول؛ در مقبره سلیمان یکم در مسجد سلیمانیه دفن شد) دختر با خرم. در سال ۱۵۳۹ با داماد رستم پاشا ازدواج کرد.
شاهزاده عبدالله، (استانبول ۱۵۲۳ – استانبول ۱۵۲۶؛ در مقبره سلیم یکم در مسجد یاوز سلیم دفن شد) پسر با خرم، او به دلیل بیماری فوت شد.
سلطان سلیم دوم، (استانبول ۲۸ می ۱۵۲۴ – ۱۲/۱۳/۱۵ دسامبر ۱۵۷۴ استانبول؛ در مقبره سلیم دوم در مسجد ایاصوفیا دفن شد) پسر با خرم، جانشین سلیمان
راضیه سلطان، (استانبول ژوئن ۱۵۲۵ – ۱۵ سپتامبر ۱۵۵۶ ادرنه؛ در مقبره یحی افندی دفن شد) او در سال ۱۵۴۳ با داماد غازی محمد پاشا ازدواج کرد.
شاهزاده بایزید (استانبول ۱۵۲۶ – ۲۳ ژوئن ۱۵۶۲ قزوین؛ در مقبره شاهزاده بایزید، مسجد ملک عجم سیواس دفن شد) پسر با خرم، او به فرمان سلیمان اعدام شد.
شاهزاده جهانگیر، (استانبول ۹ دسامبر ۱۵۳۰ – ۲۷ ژانویه ۱۵۵۴؛ در مقبره شاهزاده محمد در مسجد شاهزاده دفن شد) پسر با خرم، او به دلیل بیماری فوت شد.
ابراهیم پاشاد
در سال ۱۵۲۳ ابراهیم پاشا به مقام وزیر اعظم و فرمانده کل ارتش منصوب شد. همچنین سلیمان مقام بیگلربیگی رومایلی را به او سپرد و بدین ترتیب اختیار تمامی ممالک امپراتوری عثمانی در خاک اروپا و نیز فرماندهی سربازان ساکن اروپا به هنگام جنگ در قدرت ابراهیم قرار میگرفت. او در سال ۱۵۲۴ با خاتون سلطان خواهر سلیمان ازدواج کرد.
با این حال، سرانجام ابراهیم از چشم سلطان افتاد. ابراهیم در طول سیزده سالی که مقام وزارت اعظم را بر عهده داشت، بهسرعت ترقی نمود و به قدرت رسید و ثروت عظیمی اندوخت که این امر شگفتی و حسد سایر درباریان را برانگیخت و دشمنان زیادی را برای او تراشید. در هنگام نبرد با صفویان، گزارشهایی به سلطان رسیده بود که حکایت از گستاخی ابراهیم داشت؛ ابراهیم عنوان «سرعسکر سلطان» را بر خود نهاده بود که این امر در نظر سلیمان، توهینی شدید به او محسوب میشد.
بدگمانی سلطان نسبت به ابراهیم با نزاعی که بین ابراهیم و اسکندر چلبی درگرفت، فزونی یافت. اسکندر چلبی دفتردار (مسئول امور مالی) دربار بود و نزاع او با ابراهیم، در نهایت به مرگ او منجر شد. ابراهیم که اسکندر را به تلاش برای دسیسهچینی متهم میکرد، توانست سلطان را متقاعد کند تا فرمان قتل او را صادر کند. اسکندر چلبی پیش از مرگ، در آخرین کلماتی که بر زبانش جاری شد، ابراهیم را به تلاش برای توطئهچینی ضد سلطان متهم کرد و سخنان او، خیانت ابراهیم را برای سلطان مسجل کرد. در ۱۵ مارس ۱۵۳۶ جسد بیجان ابراهیم در قصر توپقاپی پیدا شد. دستور قتل او را سلیمان صادر کرده بود ولی بعدها از این تصمیم خود بهشدت پشیمان گشت.
جانشینی
چهار همسر سلیمان (خرم، ماهدوران، گلفام، گلبهار)، جمعاً هشت پسر زاییدند، از میان آنان تنها چهار تن تا دههٔ ۱۵۵۰ زنده ماندند: مصطفی، سلیم، بایزید و جهانگیر و از میان این چهار تن، تنها مصطفی فرزند ماهدوران سلطان بود و مابقی فرزندان خرم سلطان بودند.
در پی منازعاتی که بر سر قدرت روی داد و ظاهراً خرم در برانگیختن آنها نقش داشت، سلیمان دستور قتل ابراهیم پاشا را صادر کرد و رستم پاشا، داماد خرم، را به جای او به مقام صدراعظمی منصوب نمود.
مصطفی با یک دوراهی روبهرو شده بود و میبایست بین رفتن یا نرفتن یکی را انتخاب میکرد: یا در پیشگاه پدرش حاضر میشد و خطرش را نیز به جان میخرید یا به احضاریهٔ سلطان بیاعتنایی میکرد که در این صورت به خیانت متهم میشد. در نهایت پس از اعدام مصطفی ، سلطان سلیمان نامه ای با مضمون بی گناهی در جیب مصطفی پیدا کرد که از خواندن آن نامه بسیار اندوهگین شد. و جهانگیر در غم فراق از دنیا رفت. در نهایت در سال ۱۵۵۹ سلیم با کمک سپاه پدر توانست در قونیه بایزید را شکست دهد. بایزید در پی شکست از برادر، به همراه چهار پسرش به دولت صفویه پناه آورد. پس از انجام گفتگوهای دیپلماتیک، سلطان از شاه صفوی خواست که پسرش، بایزید، را یا مسترد کند یا اعدام.
سلیم تنها وارث تاج و تخت سلطنتی شد. در سال ۱۵۶۶ سلیمان به مجارستان لشکر کشید اما پیش از آنکه شاهد پیروزی در نبرد سیگتوار باشد در ۵ یا ۶ سپتامبر همان سال درگذشت.
مرگ
سلیمان قانونی در سن ۷۲ سالگی با صد هزار نفر نیروی نظامی در اوت ۱۵۶۶ در مسیر وین در کشور مجارستان به قصری رسید و تصرف آن قصر برای پیروزیهای بیشتر در اروپای غربی اهمیت زیادی داشت. سلیمان در چادر خود جان سپرد؛ بعضی از منابع تاریخی معتقدند که وی از شدت ناراحتی از عدم تصرف زودهنگام قصر در گذشت. پیکر وی را به قسطنطنیه انتقال دادند.
میراث
در زمان مرگ سلیمان، امپراتوری عثمانی یکی از قدرتمندترین امپراتوریهای جهان بود. فتوحات سلیمان کنترل شهرهای مهم دنیای اسلام (مکه، مدینه، بیتالمقدس، دمشق، و بغداد)، بسیاری از ولایات بالکان (امروزه تا سر حدات کرواسی و اتریش)، و باریکههای بزرگی از شمال آفریقا را به دست دولت عثمانی سپرده بود. پیشروی او در اروپا به ترکان عثمانی فرصت داده بود تا در موازنهٔ قدرت در اروپا نقش چشمگیری داشته باشند.
با این وجود میراث سلیمان تنها به کشورگشایی و لشکرکشی محدود نمیشود. ژان دو تِونو، جهانگرد فرانسوی، یک سده پس از مرگ سلطان در سفرنامهاش از «پایهها و زیرساختهای مستحکم کشور در زمینهٔ کشاورزی، رفاه رعایا، وفور کالاهای اساسی، و وجود نظم و سازمان در دولت سلیمان» مینویسد. اصلاحاتی که سلیمان در سیستم حکومتی و قضایی کشورش به اجرا درآورد، بقای دولت عثمانی را تا مدتها پس از مرگ او تضمین کرد؛ دستاوردی که سالها طول کشید تا «جانشینان عیاش و مفسد او بر بادش دهند».
سلیمان با حمایتهای خویش، عصر طلایی امپراتوری عثمانی را سرپرستی و هدایت کرد و دستاوردهای فرهنگی ترکان عثمانی در زمینههای معماری، ادبیات، هنر، الهیات، و فلسفه تحت زمامداری او به اوج خود رسید. امروزه افق تنگهٔ بسفر و بسیاری از شهرهای جمهوری ترکیه و عثمانی پیشین با شاهکارهای معمار سنان زینت داده شدهاند. یکی از شاهکارهای او مسجد سلیمانیه است که سلیمان و سوگلیاش، خرم، در آن آرمیدهاند. اجساد آنان در تربتهایی جداگانه و چسبیده به مسجد دفن شدهاست.
ارسال مطلب به ایمیل دوستاتون: